< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

97/11/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: معنای احادیث «حلّ» و جمع بندی این روایات

مقـدمـه

روایاتی را در باب حل (یا اصاله البرائه) مطرح نمودیم و بحث روایات این بود که شبههی موضوعیه را مطرح میکند یا شبههی حکمیه را مطرح مینماید؟ اگر این روایات بر برائت در شبههی موضوعیه دلالت کند، اهمیت چندانی ندارد. زیرا برائت در شبههی موضوعیه محل اتفاق همهی فقها است. اما آن چه اهمیت دارد و محل اختلاف اخباریین و اصولیین است، شبههی حکمیه میباشد.

 

تبیین دیدگاه آیت الله خوئی در اشکالات وارد بر استدلال این روایات بر اصل برائت

بیان شد که آیت الله خوئی معتقد است این روایات دلالت بر برائت ندارد. استدلال ایشان هم این بود که مثالهای ذکر شده در روایات، همگی شبههی موضوعیه هستند، فلذا روایت شبههی موضوعیه را مد نظر دارد. (دون الحکمیه)

مضافاً این که در این روایات کلمهی "بعینه" وجود داشت، "بعینه" یعنی "بشخصه"، و در این صورت روایت دلالت بر شبههی موضوعیه دارد. بلکه شبههی محصورهی اطراف علم اجمالی میشود. (یعنی جایی که میدانی این ظرف نجس است یا آن ظرف، تا حرام را بعینه نشناختهای، حلال است و این شبههی محصوره اطراف علم اجمالی است) بعباره اخری این روایت میگوید موضوع حرمت و موضوع وجوب اجتناب، عبارت از علم تفصیلی است و وقتی باید از نجس اجتناب نماییم که علم تفصیلی به نجس داشته باشیم.

اشکال دیگر هم اینست که در این روایات لفظ "تعرف" به کار رفته بود (حتی تعرف أنه حرام) اما لفظ "تعلم" به کار نرفته بود و فرق بین "تعلم" با "تعرف" این بود که علم میتواند کلی باشد اما معرفت همیشه شخصی و جزئی است و چون در این روایات کلمهی "تعرف" به کار رفته است، "تعرف" یعنی شیئ خاصِ جزئی.

اشکال دیگر اینست که در این روایات میفرمود هر چیزی که در آن حلال و حرام است (کل شیئٍ فیه حلالٌ و حرامٌ) در حالی که در شبههی حکمیه، "فیه حلالٌ و حرامٌ" نیست، یا حلال است یا حرام است و این گونه نیست که هر دو باشد. به عنوان مثال شرب توتون (سیگار کشیدن) که یا حلال است یا حرام است (هر دو صورت حلال و حرام در آن وجود ندارد) اما جایی که یک لیوان داریم که نجس شده است، فیه حلالٌ و فیه حرامٌ و الان مشتبه شده است.

 

جواب این اشکالات و نظریه آیت الله بروجردی

اولاً مثالی که در یک روایت زده میشود، گاهی از باب اینست که کبرای کلی را میخواهد بر آن مثال تطبیق دهد، گاهی مثالی که در روایت زده میشود، مصداق آن کلی نیست، اما شبیه آن کلی است. این که در روایت آمده "لباسی که تن شماست" این "لباس" مصداق برائت نیست، بلکه "لباس" مصداق حلال بودن به خاطر قاعدهی ید است. زیرا ما این "لباس" را از بازار و از دست فروشنده خریدهایم، ید این فروشنده نشانهی ملکیت است. امام(علیه السلام) ابتدا قاعدهی حلیت یا اصاله البرائت را بیان میکند، سپس میگوید اصاله البرائت مثل این مثال است، نه این که این مثال، مجرای برائت است، بلکه میخواهد بفرماید همانگونه که در این مثال، حلال است، برائت هم هر جای مشکوکی را حلال اعلام میکند. بعباره اخری این مثالها تنزیل بحث هستند نه این که مثال بحث باشند. یعنی امام(علیه السلام) یک قاعدهای را فرموده است بعد این قاعده را تشبیه میکند به آن موارد نه این که مثال قاعده را بخواهد بزند. بنابراین مثالها دلیل بر این نمیشود که روایت در مقام بیان شبههی موضوعیه باشد.

ثانیاً در مورد "بعینه" بیان شد که مراد "بشخصه" است و اگر "بشخصه" باشد شبههی موضوعیه است. پاسخ اینست که "بعینه" مراد قطعاً و جزماً است. یعنی هر چیزی حلال است مگر این که حرام را جزماً و قطعاً بشناسی. اگر بگوییم بعینه، بشخصه است شبههی موضوعیه میشود ولی اگر "بعینه" را "جزماً" معنی نماییم، شبهه حکمیه میشود.

ثالثاً بیان شد کلمهی "تعلم" برای کلی به کار میرود و کلمهی "تعرف" برای جزئی به کار میرود و در روایات "تعرف" به کار رفته است، به صورت کلی و یکپارچه، پاسخ همهی اشکالات این است که آیت الله بروجردی فرموده است این که باید در روایات مو را از ماست کشید، درست نیست یعنی بگوییم چون کلمهی "تعلم" به کار نرفته است و "تعرف" به کار رفته است یا چون کلمهی "بعینه" به کار رفته است یا.... بلکه باید همهی روایات یک موضوع را بررسی نمود و ببینیم مجموع من حیث المجموع چه میگوید. بعباره اخری این روایات معمولاً نقل به معنا شده است. یعنی مطلب متعلق به ائمه(علیهم السلام) است اما الفاظ برای روات است، یعنی روات الفاظ را کم و زیاد میکردند. با عنایت به این مطلب که نخواهیم در مورد کلمه به کلمهی روایت نخواهیم مته به خشخاش بگذاریم، مجموعهی روایات این است عبارت "کل شیئِ فیه حرامٌ و حلالٌ" (معنایش این نیست که چزی است که هم حلال و هم حرام در آن وجود دارد، بلکه) معنایش این میشود که "هر چیزی که یمکن أن یکون فیه الحلال و یمکن أن یکون فیه الحرام" یعنی هر چه که میشود حلال باشد یا هر چیزی که میشود حرام باشد، برای شما حلال است تا حرام را یقین کنید. یعنی به خصوص الفاظ، توجه نشود زیرا این الفاظ، از آنِ معصومین(علیهم السلام) نیست. بلکه مفهوم مجموع روایات اینست که اگر چیزی را احتمال میدهید حرمت داشته باشد یا حلیت داشته باشد، حکمش حلیت است.

طبق این نظر، همهی اشکالات بر طرف میشود و روایت دلالت بر برائت میکند.

 

بررسی یک روایت دیگر

"الناسُ في‌ سِعَةِ ما لا يعلمون"[1] یا "الناسُ فی سِعَهٍ ما لایعلمون[2] و[3] "

مردم در سعه (آزادی) هستند ....

این "ما" را گاهی موصوله میگیریم یعنی مردم در سعهی چیزی هستند که نمیدانند. گاهی هم "ما" را به معنای مصدری میگیریم (که به معنای وقت و زمان است) یعنی مردم تا وقتی که نمیدانند در آزادی و سعه هستند.

"ما" را به صورت هر کدام از این دو معنی بپذیریم، این روایت دلالت بر برائت میکند و دلالت آن هم خیلی واضح است. روایت میفرماید مردم در گشایش آن چیزی هستند که نمیدانند، ما حکم شرب توتون را نمیدانیم پس در گشایش هستیم و مشقتی در آن برای ما وجود ندارد. یا این که بگوییم روایت میفرماید تا وقتی حکم واقعی خداوند در مورد شرب توتون را نمیدانیم در آزادی هستیم.

بنابراین روایت دلالت بر برائت میکند و اگر بر فرض در آینه دلیلی پیدا نمودیم که احتیاط واجب است، خواهیم گفت این دو دلیل با هم تعارض میکنند. نه این که آن دلیل بر این دلیل حکومت داشته باشد یا مقدم باشد.

 


[1] أصول الكافي، ترجمه مصطفوى، ج‌3، ص9.
[2] این روایت به صورت "ما لم یعلموا" یا " ما لا یعلموا" نیز ذکر شده است.
[3] تفاوت این دو هم در این است که "سعه" به "ما" اضافه شود یا به "ما" اضافه نشود و با "تنوین" بیاید.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo