< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

97/11/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی نظر شیخ انصاری، مرحوم آخوند و آیت الله خویی (قدس سرهم) درباره احادیث «حلّ»

مقـدمـهروایات حل را مطرح نمودیم و در مقام آن هستیم که ببینیم این روایات بر برائت دلالت دارد یا خیر؟ یکی از این روایات روایت مسعده بن صدقه بود. آیا این روایت دلالت بر برائت دارد یا خیر؟

 

نظر آخوند، شیخ و آیت الله خوئی در مورد روایات حل

شیخ انصاری روایت مسعده را در رسائل نیاورده است، یعنی در ذهن ایشان این بوده که این روایت دلیل بر برائت نمیشود. آخوند این روایت را در کفایه آورده و ایشان معتقد است این روایت دلالت بر برائت میکند. دو روایت دیگری را که بیان نمودیم، شیخ در رسائل آورده و کفایه آن را قبول نداشته و ذکر نکرده است. آیت الله خوئی نیز هیچ یک از این روایات را نپذیرفته و آنها را نیاورده است.

 

نقد روایت مسعده

"وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ كُلُّ شَيْ‌ءٍ هُوَ لَكَ حَلَالٌ حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ حَرَامٌ بِعَيْنِهِ فَتَدَعَهُ مِنْ قِبَلِ نَفْسِكَ وَ ذَلِكَ مِثْلُ الثَّوْبِ يَكُونُ عَلَيْكَ قَدِ اشْتَرَيْتَهُ وَ هُوَ سَرِقَةٌ أَوِ الْمَمْلُوكِ عِنْدَكَ وَ لَعَلَّهُ حُرٌّ قَدْ بَاعَ نَفْسَهُ أَوْ خُدِعَ فَبِيعَ قَهْراً أَوِ امْرَأَةٍ تَحْتَكَ وَ هِيَ أُخْتُكَ أَوْ رَضِيعَتُكَ وَ الْأَشْيَاءُ كُلُّهَا عَلَى هَذَا حَتَّى يَسْتَبِينَ لَكَ غَيْرُ ذَلِكَ أَوْ تَقُومَ بِهِ الْبَيِّنَةُ."[1]

راوی میگوید شنیدم امام صادق(علیه السلام) فرمود: هر چیزی بر شما حلال است تا آن حرام را بعینه بشناسید. بعد باید آن را کنار بگذاری و گاهی شما به بازار میروی و چیزی را میخری، از کجا میدانی که دزدی نیست و مال مردم نیست؟ یا گاهی شما یک عبد یا کنیز داری و آن را خریدی، از کجا میدانی او حر نیست؟ یا خدعه بزند بعد آن را بفروشد، یا همسر شما، یقین داری که حرام بوده و شما با آن ازدواج کردی؟ ممکن نیست خواهر رضاعی شما باشد؟ همه چیز به همین صورت است، تا روشن شود برای تو غیر از آن، یا بینه اقامه شود.

 

     شیخ انصاری این روایت را قبول ندارد و معتقد است این روایت بر برائت دلالت نمیکند. احتمالا این در ذهن شیخ بوده است که در پایان روایت آمده است همه چیز همین گونه است تا بینه بر آن اقامه شود. بینه نیز مختص شبههی موضوعیه است. اصلا کلمهی بینه در جایی به کار میرود که شبههی موضوعیه است. اما اگر حکم چیزی را نمیدانیم، ربطی به بینه ندارد و خبر واحد و روایت میخواهد.

یا علت این که شیخ انصاری این روایت را نپذیرفته این است که تمام مثالهای موجود در این روایت، شبههی موضوعیه است. فلذا این روایت ارتباطی با یحث ندارد.

     آیت الله خوئی نیز به همین دلایلی که ذکر نمودیم، این روایت را نمیپذیرد. ایشان میفرماید: "کل شیئ لک حلال حتی تعلم أنه حرامٌ بعینه"، کلمهی "بعینه"، تأکید نیست، بلکه میفرماید خود حرام پیدا شود. یعنی یک چیزی که حلال دارد و حرام هم دارد حلال است تا حرام بعینه پیدا شود. کلمهی "بعینه" شاهد اینست که شبههی موضوعیه را میگوید و شبههی حکمیه "فیه حلالٌ و حرامٌ" ندارد. به عنوان مثال، نمیدانیم سیگار حلال است یا حرام است یا حکم آن چیست، نمیتوانیم بگوییم ما دو جور سیگار داریم یکی حلال و دیگری حرام است و نمیدانیم این سیگار مورد بحث، کدام است. ما اصلا نمیدانیم نزد خداوند سیگار حلال است یا حرام است. موضوعیه این است که در آن حلال است و حرام هم هست، بر خلاف حکمیه. بنابراین روایت ارتباطی با بحث ندارد. پس حق با شیخ است.

     مرحوم آخوند این روایت را مربوط به بحث میداند، زیرا وی قسمت اول روایت را ملاک قرار داده است. صدر روایت را از مثالها جدا کرده و جملهی اول عام است و شامل شبههی حکمیه و موضوعیه میشود.

 

نقد روایت عبدالله بن سلیمان

"مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ (أَبِي أَيُّوبَ) عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِ‌ بْنِ سُلَيْمَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ ع عَنِ الْجُبُنِّ ......... فَقَالَ سَأُخْبِرُكَ عَنِ الْجُبُنِّ وَ غَيْرِهِ كُلُّ مَا كَانَ فِيهِ حَلَالٌ وَ حَرَامٌ فَهُوَ لَكَ حَلَالٌ حَتَّى تَعْرِفَ الْحَرَامَ بِعَيْنِهِ فَتَدَعَهُ."[2]

ابن سلیمان میگوید از امام پرسیدم پنیر چه حکمی دارد؟ امام(علیه السلام) فرمود در مورد پنیر و غیر پنیر به تو خبر میدهم که هر چیز حلال و حرام دارد حلال است تا بعینه بدانی آن چیز حرام است پس آن را کنار میگذاری.

 

     شیخ انصاری این روایت رد بحث ما نحن فیه قبول دارد. در این روایت، سوال سائل از یک پنیر خاص نبود، بلکه از مطلق پنیر بود، پس کلام در باب شبههی حکمیه است.

 

     آیت الله خوئی این روایت را قبول ندارد، علت هم اینست که در متن روایت آمده است: "كُلُّ مَا كَانَ فِيهِ حَلَالٌ وَ حَرَامٌ" و چیزی که در آن هم حلال است و هم حرام است، این شبههی موضوعیه است. اما بحث ما در مورد یک جنس خاص یا لبنیاتی نیست و ما نیاز به حکم داریم. پس روایت ارتباطی به بحث ما ندارد.

 

     این روایت را مرحوم آخوند خراسانی نیز قبول ندارد.

 

نقد روایت معاویه بن عمار

"وَ عَنِ الْيَقْطِينِيِّ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ ع فَسَأَلَهُ رَجُلٌ عَنِ الْجُبُنِّ فَقَالَ أَبُوجَعْفَرٍ ع إِنَّهُ لَطَعَامٌ يُعْجِبُنِي فَسَأُخْبِرُكَ عَنِ الْجُبُنِّ وَ غَيْرِهِ كُلُّ شَيْ‌ءٍ فِيهِ الْحَلَالُ وَ الْحَرَامُ فَهُوَ لَكَ حَلَالٌ حَتَّى تَعْرِفَ الْحَرَامَ فَتَدَعَهُ بِعَيْنِهِ."[3]

     آیت الله خوئی معتقد است این روایت شبههی موضوعیه را بیان میکند و دلالت بر برائت ندارد. زیرا هر چیزی که در آن "فیه حلال و حرام" آمده است، دلالت بر شبههی موضوعیه دارد.

 

     شیخ انصاری معتقد است این روایت شبههی حکمیه را بیان مینماید.

 

     آخوند خراسانی هم معتقد است این روایت، شبههی موضوعیه را بیان میکند.

 

نقد روایت عبدالله بن سنان

"مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ‌ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ ع قَالَ: كُلُّ شَيْ‌ءٍ فِيهِ حَلَالٌ وَ حَرَامٌ فَهُوَ لَكَ حَلَالٌ أَبَداً حَتَّى تَعْرِفَ الْحَرَامَ مِنْهُ بِعَيْنِهِ فَتَدَعَهُ."[4]

هر چیزی که حلال و حرام دارد، برای او حلال است تا حرام را بعینه تشخیص دهد، پس در آن صورت آن را کنار میگذارند.

این روایت هم مانند روایات بالایی است.

 

فرمایش آیت الله نائینی و نقد آن توسط حضرت استاد عابدی

برخی فقها و اصولیون مانند آیت الله نائینی، مطلبی را در فلسفه به این عبارت خواندهاند که "شیئیت مساوق با وجود" است، یعنی کلمهی شیئ در فلسفه مساوی با موجود خارجی است و بنا به این مطلب، فرمودهاند این روایاتی هم که خواندیم، در سه مورد، کلمهی شیئ لک حلال و حرام، آمده بود. پس شیئ که مساوی موجود خارجی است، یعنی روایات در مقام بیان شبهی موضوعیه است.

 

پاسخ این فرمایش هم اینست که شیئ، به معنی مفهوم است. مفهوم گاهی مصداق خارجی دارد و گاهی هم فقط در ذهن است، به عنوان مثال به فرش و دیوار شیئ گفته میشود، به خدا هم شیئ گفته میشود، به اجتماع نقیضین هم شیئ گفته میشود. اجتماع نقیضین مفهوم است، یعنی یک موجود است، اما موجود ذهنی است. بنابراین کلمهی شیئ را نمیتوان به عنوان موضوع و شبههی موضوعیه لحاظ نمود.

 

نقد فرمایشات شیخ و آخوند و آیت الله خوئی

کلمهی بینه که در روایت بود، به معنی دو شاهد عادل نیست، بلکه بینه به معنای واضح و آشکار شدن است. معمولاً در موضوعات خارجی، بیان با دو شاهد عادل است (نه این که بینه به معنای دو شاهد عادل باشد) اما راههای دیگر هم به عنوان بینه وجود دارد. در داستان یوسف(علی نبینا و آله و علیه السلام) و زلیخا که آیه میفرماید: ﴿"وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ أَهْلِهَا إِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الْكَاذِبِينَ * وَإِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِنَ الصَّادِقِينَ"﴾ و بر صدق دعویش شاهدی از بستگان زن گواهی داد گفت: اگر پیراهن یوسف از پیش دریده، زن راستگو و یوسف از دروغگویان است. و اگر پیراهن او از پشت سر دریده، زن دروغگو و یوسف از راستگویان است. این آیهی شریفه، قرینه برای حکم کردن میدهد و میفرماید بر اساس قرائن و شواهد قضاوت کنید، در این آیه بینه به معنای دو شاهد عادل وجود ندارد.

اگر کلمهی بینه را به معنای قرائن و شواهد بگیریم، در این روایت فرمود: "حَتَّى يَسْتَبِينَ لَكَ غَيْرُ ذَلِكَ أَوْ تَقُومَ بِهِ الْبَيِّنَةُ" یستبین، یعنی بیان شدن، پس بینه و تبیین ملاک نمیشود که بحث در شبههی موضوعیه باشد. بنابراین در شبههی حکمیه هم همینطور است. به عنوان مثال از نظر شرعی، مواد مخدر صنعتی مانند شیشه و کراک و هروئین و ... چه کمی دارند؟ اگر ما باشیم و برائت باید بگوییم دلیلی بر تحریم نداریم پس حلال است. اما وقتی به قرائن و شواهد مراجعه مینماییم وقتی میبینیم استعمال کنندهی این مواد همهی شرعیات را کنار میگذارد، حالا آیا شرع اجازهی چنین کاری را میدهد یا خیر؟

 

شرح مثالهای روایت مسعده

در این روایت چند مثال بود، این که آیا همسر شما خواهر رضاعی شماست یا همسر شماست؟ این شبههی موضوعیه است. پس وقتی میخواهیم دختری را عقد کنیم باید ابتدا استصحاب ازلی کنیم، بگوییم وقتی به دنیا آمد یقین دارم از مادر من شیر نخورد، بعد شک داریم که خورد یا نخورد، اصل بر عدم است.

در مورد لباس که شاید مسروقه باشد، این لباسی که بر تن ما است آن روز اولی که ساخته شد که مسروقه نبود، بعد احتمال میدهیم کسی دزدیه و آن را به من فروخته، پس اصل بر عدم آن است. مهمتر این که ما این لباس را از بازار مسلمانان خریدیم و فروشنده بر این لباس ید داشت و ید امارهی ملکیت است.

مثال عبد هم همین طور است، یعنی ممکن است شخص عبد نباشد و آزاد باشد، در این مثال هم هر کس عبد را میفروشد بر شخص ید دارد و ید امارهی ملکیت است. پس بیع درست است.

 

آیت الله خوئی و مثالهای روایت مسعده و پاسخ به ایشان

احتمالا آیت الله خوئی اگر حضور داشت میفرمود این مطالب و مثالهایی که شرح دادید به نفع من شد، دو مثال را با قاعدهی ید حل نمودید و یک مثال را با استصحاب حل نمودید و اینها ربطی به برائت نداشت.

 

اما جواب میدهیم گاهی برای یک رسیدن به حکم یک مسئله از چند دلیل مختلف استفاده میکنیم، به عنوان مثال در بازار نمیدانیم گوشتی که در معرض فروش است، حلال است یا حرام است؟ پاک است یا نجس است؟ در اینجا میگوییم خرید این گوشت جایز است و پاک هم هست؛

     گاهی دلیل ما "سوق المسلمین" است. سوق المسلمین دلالت میکند هر چیزی از بازار مسلمانان خریدیم، مسروقه نیست، حلال است، پاک هم هست.

     گاهی دلیل ما "اصاله الطهاره" است.

     گاهی دلیل ما "استصحاب عدم" است. یعنی وقتی این حیوان زنده بود پاک بود، الان که ذبح شده شک داریم نجس شده یا نه، استصحاب عدم نجاست میکنیم.

برای طهارت این گوشت از چند دلیل متفاوت استفاده میکنیم. اگر این درست باشد، یک دختری را میخواهیم عقد کنیم، یک راه استصحاب عدم شیرخوارگی است، یک راه هم اصل برائت از خواهر بودن و محرم بودن است و ...

بنابراین اشکالی ندارد مثالهایی که در این روایت آمده است، هم مصداق قاعدهی ید باشند و هم مصداق اصالت البرائت باشند.

 


[1] . وسائل الشیعه، الشیخ الحر العاملي، جلد 17، ص89.
[2] وسائل الشیعه، الشیخ الحر العاملي، ج25، ص117و118.
[3] وسائل الشیعه، الشیخ الحر العاملي، ج25، ص119.
[4] وسائل الشيعة، الشیخ الحر العاملي، ج‌17، ص87 و 88.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo