< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

96/12/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حرف اشاعره و نقد آن

 

مقدمهکلام در باب فرمایش میرزای قمی بود.

 

کلام میرزای قمی(ره)

میرزای قمی در کتاب قوانین میفرماید: "المعروف من مذهب الأصحاب أنّ ما وضع لخطاب المشافهة من قبيل يا أيّها الذين آمنوا و يا أيّها النّاس و نحو ذلك لا يعمّ من تأخّر عن زمن الخطاب‌ بل يظهر من بعضهم أنه إجماع أصحابنا و هو مذهب أكثر أهل الخلاف و ذهب آخرون إلى العموم و الشّمول و الحق هو الأوّل لنا أنّ خطاب المعدوم قبيح عقلا و شرعا"[1] معروف در میان شیعه این است که آن چیزهایی که برای خطاب مشافهه وضع شدهاند مانند "يا أيّها الذين آمنوا" و "يا أيّها النّاس" و امثال این تعابیر، شامل کسانی که موخر از زمان خطاب هستند نمیشود. و از برخی استفاده میشود این اجماعی است. اکثر اهل سنت نیز این نظر را دارند. البته برخی قائل به عموم هستند (یعنی خطاب مشافهه متوجه موجود و معدوم میشود.) اما حق همان قول اول است. دلیل ما هم این است که خطاب قراردادن معدوم، عقلا و شرعاً قبیح است.

 

حرف اشاعره و نقد آن

اشاعره معتقدند خطاب مشافهه شامل هر کسی میشود چه مغایب، چه معدوم و چه مخاطب. و برای این نظر خود نیز دو استدلال را مطرح نمودهاند؛

استدلال اول: این استدلال بر پایهی دو مطلب استوار است و از این دو مطلب، نتیجه میگیرند که معدوم را میشود مورد خطاب قرار داد.

مطلب اول: اشاعره به کلام نفسی معتقدند.کلام نفسی یعنی این که قبل از این که خداوند عالم را خلق کند، کلام خداوند بوده است. یعنی کلام اصلا در دل انسان است و آن چه به زبان میآید، اظهار کلام است. یعنی ما یک کلام لفظی و یک کلام نفسی داریم. کلام لفظی همین حرف زدن افراد با یکدیگر است. کلام نفسی نیز این است که مثلا اگر کسی گرسنه، تشنه، یا ترسیده است را بدون این که حرفی بزند، طرف مقابل ملتفت میشود. البته شیعیان و معتزله، کلام نفسی را قبول ندارند.

 

مطلب دوم: اشاعره به مطلبی به نام حال اعتقاد دارند، یعنی حالتی که نه موجود و نه معـدوم اسـت. و معتقـدند همه موجـودات، قـبل از موجود شـدن، حال را داشتهاند.

 

نتیجه: از جمع دو مطلب بالا به نتیجه میرسیم که افرادی معدومی که قرار است در آینده موجود شوند، حال آنها وجود دارد، و کلام خدا نیز که نفسی است و همیشه بوده است. پس کلام خدا، شامل معدومین نیز میشود.

 

نقد استدلال اول: مرحوم میرزای قمی در قوانین میفرماید بحث کلام نفسی اصلا معقول نیست و ما این مطلب را قبول نداریم. مرحوم علامه طباطبایی در بدایه و نهایه میفرماید بحث حال، غیر معقول است. زیرا هر چیزی یا موجود است و یا معدوم است، و بین وجود و عدم چیز دیگری نداریم. فلذا این اسدلال باطل و فاقد اعتبار است.

 

استدلال دوم: استدلال دیگری که اشاعره برای توجیه خطاب به معدوم مطرح مینمایند، این است که خطاب یک امر اضافی و نسبی است و نیاز به دو طرف دارد. ولی جایز است، خطاب را از این تعلق و اضافه بودن منفک نماییم، یعنی جایز است بگوییم کلام خطاب نباشد، البته کلام باشد، فقط اضافه و نسبت نباشد. فلذا خطاب به معدوم میشود.

 

نقد استدلال دوم: این استدلال نیز صحیح نیست. زیرا یک چیزی که اضافه و یا نسبت است، یعنی جزء مقولهی عرض است و ذاتی آن اینست که اضافه باشد و ذاتی قابل تغییر نیست. کلام یک امر اضافیِ نسبی است و چیزی که ذاتش اضافیِ نسبی است، نمیتوان آن را از نسبت بودن منفک کرد.

 

فلذا میرزای قمی میفرماید، خطاباتی که در شرع وارد شده است، مخصوص حاضرین زمان پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) است.

 

(سپس حضرت استاد به سوالات طلاب حاضر در درس پاسخ داده و مثالهایی برای فهم بهتر درس مطرح نمودند.)

 

سپس میرزای قمی در ادامه میفرماید: "من‌ جميع‌ ذلك‌ ظهر أنّ حجيّة ظواهر القرآن على وجوه، فبالنسبة إلى بعض الأحوال معلوم الحجيّة، مثل حال المخاطبين بها و بالنسبة إلى غير المشافهين مظنون الحجيّة و كونها مظنون الحجيّة إما بظن آخر عُلِم حجيّته بالخصوص أو من الروایات"[2] قرآن نسبت به مشافهمین قطعا حجت است، اما نسبت به غیرمشافهین، مظنون الحجیت است.... و همچنین ایشان فرموده است: "إنّ ذلك إنّما يثبت حجيّته وقت انسداد باب العلم بالأحكام الشّرعية و انحصار الأمر في الرّجوع إلى الظن و لمّا كان الأخبار أيضا من باب الخطابات الشّفاهية فكون دلالتها على حجية الكتاب معلوم الحجيّة إنما هو للمشافهين بتلك الأخبار و طروء حكمها بالنّسبة إلينا أيضا لم يعلم دليل عليه بالخصوص‌"[3] روایات نیز مانند قرآن از باب خطابات شفاهیه است. این که روایات شامل حال ما بشود، دلیل روشنی ندارد.

 


[1] . قوانين الأصول ( طبع قديم )، ج1، ص229.
[2] . قوانين الأصول ( طبع قديم )، ج1، ص398.
[3] . قوانين الأصول ( طبع قديم )، ج1، ص403.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo