< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

96/08/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تجری

 

مقدمه

کلام در باب تجری و انقیاد بود و این که این بحث اختصاصی به باب قطع ندارد. و اینکه وقتی حجتی داریم که مطابق واقع نیست، آیا اتیان به چنین حجتی ثواب دارد و آیا عصیان چنین حجتی مکلف را مستحق عقاب مینماید یا خیر؟

مرحوم آخوند در کفایه سه مطلب را در مورد تجری و انقیاد ذکر نموده است؛

مطلب اول این است که باطن و درون شخص متجری و منقاد، آیا باطن خوبی است و یا باطن بدی است. این دلیل ثواب و عقاب نمیشود که کسی را به دلیل باطن خوب یا بد، مشمول ثواب و عقاب نمایند.

مطلب دوم این است که تجری عین معصیت حرام است و انقیاد عین اطاعت واجب است. تجری عقاب دارد و انقیاد استحقاق ثواب دارد.

مطلب سوم نیز این که فعل متجری به، با اعتقاد و یقین انسان تغییر نمیکند. یعنی آن فعل حرام و یا واجب نیست، اما آن چه حرام و یا واجب است، تصمیم و نیت و ارادهی قلبی است.

 

به عنوان مثال شخصی لیوان چایی را دید و یقین کرد این لیوان مایعی مسکر است، و به نیت خمر این لیوان را نوشید، این تجری است. و در این که فاعل این عمل شخص بدی است، شکی وجود ندارد. حال اگر شخص با این اعتقاد لیوان چایی را ننوشید، مذمتش جایز است و مستحق سرزنش است. اما اگر چایی را نوشید با موقعی که شراب میخورد هیچ تفاوتی ندارد و عقاب هم دارد و لیکن این مایعی که نوشیده چایی بوده، درست است که معاملهی شارب خمر با او میشود، لیکن آثار خمر بر این نوشیدنی بار نمیشود، دهانش نجس نمیشود، مست نمیشود و .... این نوع چایی خوردن را فعل متجری به مینامند که مباح است اما کشف از خبث باطن این شخص مینماید.

دلیلی هم که مرحوم آخوند نقل فرمودهاند این است که احکام تابع مصالح و مفاسد است. مصلحت و مفسده هم مربوط به متعلق احکام است بعباره اخری شراب خوردن ضرر دارد فلذا حرام میشود، و نماز خواندن فی نفسه مصلحت دارد فلذا واجب است. هر چه را خدا واجب نموده مصلحتی داشته، هر چه را هم خداوند حرام نموده، مفسدهای داشته است. از این مقدمه نتیجه میگیریم که خود فعل متجری به (مانند چایی خوردن) مفسده ای ندارد، پس نمی توان مدعی شد فعل حرام است.

مطلب بعدی که مرحوم آخوند فرموده است این است که علم و یا یقین و یا قطع، از عناوینی نیستند که حسن و قبح اشیاء را تغییر بدهند، یعنی با علم چیزی عوض نمیشود، اگر چیزی خوب باشد چه یقین داشته باشیم خوب است و چه یقین نداشته باشیم، آن چیز خوب است. و با عقیده کار خوب، بد نمیشود و بالعکس. مانند این که در زمان جنگ به اشتباه یک نفر خودی را به تصور این که دشمن است بکشیم. نیت خوب است، اما این عمل بد است و این عمل بد با این نیت خوب، خوب نمیشود. یقین تغییر دهندهی چیزی نیست، بلکه یقین غالباً مورد توجه نیست. احکام شرعی و حسن و قبح عقلی روی خود اشیا می رود و روی علم ما به اشیاء نمیرود. مانند این که خداوند میفرماید بول نجس است، نمیفرماید که آن چه تو یقین کردی بول است نجس است. شارع مقدس احکام را روی خود عناوین اشیاء میبرد، و روی یقینها نمیبرد زیرا یقینها گاهی درست و گاهی غلط است.

اگر خداوند فرموده بود هر چه را یقین دارید شراب است، نجس است. آن را نخورید، ما حکم میکردیم که آن چایی مذکور حرام و نجس است و باید از آن اجتناب نمود. نتیجتا این که عمل متجری به (چایی خوردن) حرام نیست و مفسدهای هم ندارد و یا نمازی که تصور می کردیم واجب است، و بعد فهمیدیم واجب نبوده، هم واجب نیست و هم مصلحتی ندارد.

 

مطلب بعدی این است که آیا این تجری حرام است یا خیر؟ این شخص متجری، چایی نوشید، چایی هم حرام نبود، مفسدهی شراب را هم ندارد، آثار شراب را هم ندارد، حال آیا گناه کرده است یا خیر؟ مرحوم آخوند معتقد است گناه برای شراب خوردن نیست، و در قیامت مواخذه و عقاب برای شراب خوردن نیست. بلکه استحقاق عقاب به جهت سرکشی و تمرد در برابر خدا است. هر کس در برابر خدا جرأت دارد و این اجازه را به خودش میدهد که حرف خدا را گوش ندهد، مستحق عقاب و مواخذه است. نتیجتا فعل شخص متجری حرام است و مستحق عقاب میباشد.

 

این مطلب که مرحوم آخوند فرمود احکام تابع مصالح و مفاسد هستند درست است، اما مراد از مصالح و مفاسد، مصلحتها و مفسدههایی است که ممکن است گاهی در خود امر و نهی باشد و ممکن است گاهی در متعلق باشد. یعنی یک چیزی را که خدا حرام میکند مفسده دارد اما الزاماً به این معنی نیست که آن کار بد است یا مفسده دارد شاید در خود این گفتن مصلحت یا مفسدهای باشد. مانند این که قرآن میفرماید:

﴿ فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذينَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ طَيِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ كَثيراً[1]

پس به جهت (اين همه) ظلمى كه يهود كردند و هم بدين جهت كه بسيارى مردم را از راه خدا منع كردند، ما نعمت‌هاى پاكيزه‌اى را كه بر آنها حلال بود حرام گردانيديم‌. پس میبینیم که گاهی خداوند یک چیزی را که طیب است حرام میکند. وقتی خداوند یک چیزی را حرام میکند الزاما به معنای بد بودن آن متعلق نیست. و ممکن است گاهی مصلحت و مفسده در خود حکم باشد.

 

مرحوم آخوند هم چنین فرمودند علم و یقین و قطع اشیا را تغییر نمی دهد، بلکه اصلا یقین اصلا مورد غفلت است و انسان به یقین خودش توجه ندارد. مانند این که وقتی کسی فرشی را میبیند و از او میپرسند این چیست، در پاسخ میگوید این فرش است، نمیگوید یقین من میگوید این فرش است. یا شخص عینکی که به وسیلهی عینک همه چیز را میبیند، اصلا به عینکی که با آن میبیند التفات ندارد بلکه واقع را میبیند و نسبت به عینک غافل است. ما این حرف مرحوم آخوند را نمیتوانیم بپذیریم زیرا یک چیزهایی هستند که مورد توجه نیستند چون قابل توجه نیست، مانند غفلت، جهل، نسیان و .... من وقتی چیزی را فراموش کردم ناسی محسوب میشوم، اما شما نمیتوانید به من ناسی اطلاق کنید، چون وقتی به من گفتید ناسی، من از نسیان خارج میشوم و به یاد میآورم. شخصی که غافل است و به غفلت خود توجهی ندارد و نمیتواند هم توجه به غفلت کند؛ زیرا به محض این که توجه کند، دیگر غافل نیست. فلذا مواردی مثل غفلت و نسیان از مواردی است که انسان نمیتواند به آن توجه کند.

اما قطع و یقین مانند عینک است، معمولا عینکیها به عینک توجه نمیکنند اما میتوانند به آن توجه کنند، انسانی که یقین دارد نیز میتواند به یقین خود توجه کند، برخلاف نسیان و غفلت. پس این درست نیست که بگوییم یقین قابل توجه نیست و انسان غافل از یقین است. زیرا یقین را میشود مورد توجه قرار داد. اگر یقین قابل توجه باشد، هر چیزی که قابل توجه باشد، میتواند در احکام شرعی تاثیرگذار باشد. به عنوان نمونه، خداوند در قرآن کریم میفرماید:

﴿ وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذينَ يَخُوضُونَ في‌ آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا في‌ حَديثٍ غَيْرِهِ وَ إِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى‌ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمين‌ ﴾[2]

وقتى ديدى عده‌اى درباره آيات ما به صورت استهزا گفتگو مى‌كنند، از آنها روى برگردان تا در سخنى ديگر وارد شوند و اگر شيطان گرفتار فراموشى‌ات كرد، بعد از آنكه متوجه شدى با مردم ظالم همنشين مباش. در این آیه وقتی توجه ایجاد میشود حکم شرعی بار میشود و تا متوجه نشده حکمی بر او مترتب نیست. پس میتوان گفت مواردی که قطع داریم خود قطـع میتواند در حکم دخیل باشد.

 


[1] سوره‌ی نسا، آیه 160.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo