< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

98/07/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقدمه متقدم و متاخر

مقـدمـه: کلام در باب مقدمه واجب بود و این که آیا مقدمه همیشه باید مقارن باشد یا مقدمهی متقدم و متاخر صحیح هستند یا خیر؟

 

نظر مختار در مسئله: امروز جواب صحیح مسئله در مقدمهی متقدم و متاخر را بیان مینماییم. گفته میشود مقدمه از اجزای علت تامه است و علت تامه هم باید با معلول مقارن باشد (نه مقدم و نه موخر) ابتدا این که اگر بحث در مورد علیت و معلولیت باشد (نه علت و معلول)، علیت و معلولیت متضافین هستند و متضایفان، از نظر عدم و وجود متکافئین هستند مانند ابوت و بنوت. اگر یکی باشد دیگری هم هست و اگر یکی نباشد دیگری هم نیست (در مورد ابن و ابن حرف نمیزنیم، بلکه در مورد مفهوم ابوت و بنوت حرف میزنیم.) در مورد علت و معلول باید بررسی نماییم که آیا این دو باید با هم باشند یا میتوانند مقدم و موخر باشند. این بستگی دارد به این که به چه صورت علت و معلول را معنی نماییم؛

     اگر کسی بگویید علت و معلول به معنای نظریهی فیض است (یعنی دوام خلقت و این که آن به آن خداوند خالق است) در این صورت باید قائل شویم علت همیشه مقارن با معلول است و مقدم و موخر نیست.

     اگر هم کسی بگوید معنای علت و معلول (نه علیت و معلولیت) اینست که معلول، شأنی از شئون علت است و معلول پرتوی از وجود علت است. در این صورت باید قائل شویم علت معیت با علول دارد و نه مقدم است و نه موخر است. مانند سایه و صاحب سایه.

     اگر هم کسی مسئله حرکت جوهری را بپذید، در این صورت باید قائل شویم علت با معلول بایستی مقارن باشد.

طلق این سه نظر، علت باید مقارن با معلول باشد.

اما اگر کسی این سه نظر را نپذیرد و مثلاً بگوید رابطهی خداوند متعال با این جهان، رابطهی اثر و موثر است (نه علت و معلول، نه رابطهی جوهری) یا کسی به جای اثر و موثر، خلقت را مطرح کند و بگوید خداوند متعال خالق است و این جهان مخلوق خداوند است (نه علت و معلول)، در این دو صورت نیاز نیست علت معیت با معلول داشته باشد، بلکه انفکاک و جدایی علت و معلول و حتی تباین علت و معلول هم صحیح است. در این دو صورت اشکالی ندارد قائل شویم که علت از نظر زمانی مقدم است و معلول هم موخر است (کلام در باب زمانی است، نه رتبهی علت و معلول).

نوع علمای اصولی، همین نظریهی اثر و خلقت را قبول دارند. فلذا مشکل مقداری حل میشود. مشکل این بود که چگونه ممکن است علت مقدم باشد و معلول موخر باشد؛ پاسخ هم این بود که علت و معلول کلامی مد نظر است، نه علت و معلول فلسفی.

 

اما مشکل مقدمهی متقدم و مقدمهی متاخر، در این سه موردی که مرحوم آخوند فرق گذاشتهاند (بحث در تکلیف و بحث در وضع و بحث در مامورٌبه) هیچ فرقی نمیکند. در واقع آن چیزی را که ما در فقه و اصول به آن سبب و مسبب میگوییم، حقیقتاً سبب و مسبب نیست، بلکه صرفاً اعتبارات هستند. وقتی میگوییم انکحت و قبلت، سبب زوجیت است، واقعاً به این صورت نیست که ما یک علت به نام انکحت و قبلت داشته باشیم و یک معولی هم به نام محرمیت یا زن و شوهر شدن داشته باشیم، و این محرمیت معلول گفتن انکحت نیست، بلکه این موارد اعتبارات هستند و فقط برای نظم جامعه و جلوگیری از مختل شدن زندگی، این را جعل نمودیم. و این گونه نیست که انکحت، زوجیت ایجاد کرده باشد، بلکه زوجیت و محرمیت، نوعی اعتبار است که از گفتن انکحت انتزاع میشود و هکذا ملکیت و عبادات و ..

بنابراین غسل برای زن مستحاضه علت نیست و مقدمهی متاخر نیست، بلکه با این غسل، شارع اعتبار میکند ماموربه صحیح بود و انجام شد. اگر یکی از موارد روزه یا غسل را انجام ندا، شارع به آن اعتبار نمیدهد. نتیجه این که هیچ اشکالی ندارد که شارع خارج از وقت نماز ظهر را واجب کند یا قبل از استطاعت، حج را واجب کند.

بنابراین به نظر باید این گونه مطلب را حل نمود که "باء" در "بعتُ" یا "ان" در "انکحت"، اصلاً اجزاء علت نیستند که کسی بخواهد بگوید چرا علت با معلول نیست، بلکه اینها منشأ انتزاع برای اعتبارات شرعی هستند. اگر کسی به جای "بعت" امضاء کنید یا چیز دیگری ایجاد شود و بگوییم ملکیت با آن منتقل میشود، هیچ اشکالی ندارد. زیرا اینها صرفاً اعتبارات هستند و زمان و مکان در اعتبار نقشی ندارند و بستگی دارد به این که معتبِر چگونه اعتبار کند.

 

نظر آیت الله خوئی در مسئله: ایشان خواسته به صورت دیگری مسئله را حل کند. ایشان فرموده در منطق سیزده نوع مغالطه ذکر شده است. یکی این که در مغالطه از الفاظ مشترک استفاده شود. مثلا گفته میشود روزهی زن مستحاضه بر غسل آینده متوقف است. روزهی زن مستحاضه مشروط به غسل است. شرط از اجزای علت است و باید مقدم باشد، پس غسل زن مستحاضه باید مقدم باشد.

کلمهی شرط در صغری و کبری به دو معنا است. گاهی شرط به این معنا است که "ما یتوقف علیه الشی"، گاهی هم شرط به این معناست که "ما یوثر فی وجود شی". وقتی ما میگوییم روزهی مستحاضه متوقف بر غسل است، یعنی "ما یتوقف علیه الشی" اما وقتی میگوییم شرط از اجزای علت است و باید مقدم باشد، در اینجا شرط به معنای "ما یوثر فی وجود الشی"، یعنی شرط در اینجا چیزی است که موثر در وجود است نه این که مقدم باشد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo