< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

97/12/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استدلال به اصل عملی در تعبدی یا توصلی بودن

مقـدمـه: در مورد تعبدی و توصلی، تا اینجا بحث این بود که کسی تعبدی و توصلی را این گونه معنا نماید که تعبدی یعنی آن چه قصد قربت میخواهد و توصلی هم یعنی آن چه قصد قربت نیاز ندارد. سپس قصد قربت چند معنا داشت، تعبدی یعنی قربی، قربی هم یعنی آن چه باید قصد امتثال امر بشود یا آن چه باید برای خدای متعال انجام شود، یا آن چه دارای مصلحت است. نتیجه هم این که بیان شد وقتی شک کردیم در تعبدی و توصلی بودن، اصل بر توصلی بودن است.

 

معانی دیگر تعبدی و توصلی: اما توصلی و تعبدی چند معنای دیگر هم دارد. گاهی تعبدی و توصلی به معنای نفسی و غیری است. هر چه خودش ذاتا مصلحت دارد و خیر است، تعبدی است و هر چه خودش مصلحت ندارد و وسیله برای چیز دیگری است، به آن غیری گفته میشود. اگر شک کردیم چیزی به این معنی، توصلی یا تعبدی است، این بحث وارد باب مقدمهی واجب میشود. و بیان شد اصل بر نفسی بودن است.

معنای دیگر تعبدی و توصلی این است که تعبدی یعنی چیزی که باید مباشرتاً انجام شود و توصلی یعنی چیزی که مباشرت در آن لازم نیست. یا این که تعبدی و توصلی را به این صورت معنا نماییم؛ توصلی یعنی آن چه اراده و اختیار نمیخواهد و تعبدی آن چیزی است که اراده و اختیار میخواهد.

معنای دیگر تعبدی و توصلی اینست که تعبدی آنست که باید با فعل مباح انجام شود، اما توصلی با فعل حرام هم محقق میشود.

 

اصل در معانی دیگر: طبق این تعریف، آیا در موراد شک در تعبدی و توصلی، اصل اینست که تعبدی باشد یا توصلی باشد؟ اگر تعبدی و توصلی را به معنای فعل حرام و عدم آن گرفتیم، باید بگوییم فعل حرام یعنی چیزی که مغضوب شارع است و فعل حرام هم محبوب شارع است و نمیشود محبوب شارع، با مغضوب شارع انجام شود. پس اصل بر تعبدی بودن است و یعنی باید با فعل حلال انجام شود (پس توصلی بودن به این معنا، دلیل میخواهد.)

اما اگر توصلی و تعبدی را به این معنا بگیریم که تعبدی به معنای آنست که اراده و اختیار میخواهد و توصلی عدم آن است، در این صورت در دستورات شارع، اصل بر اینست که اراده و اختیار باشد یا نباشد؟

در برخی از ادله روشن است که اراده و اختیار ملاک نیست. یعنی توصلی است. مثلا وقتی شارع میفرماید: من اتلف مال الغیر، فهو له ضامن. حال اگر کسی در حال غفلت (مثلا در خواب) مال دیگری را تلف نمود، آیا ضامن است یا خیر؟ در اینجا میگوییم اصل در اینست که این کلام توصلی باشد، یعنی حتی اگر بی اختیار مال دیگری را تلف نمود، ضامن است. علت هم اینست که برخی کلمات شارع که موضوع حکم قرار گرفته است، اراده و اختیار در آن دخالت ندارد.

اگر هم تعبدی و توصلی را مباشر یا غیر مباشر معنی نماییم، تعبدی یعنی آن چه باید خود شخص انجام دهد و توصلی هم یعنی اگر حتی دیگری هم انجام داد، اشکالی ندارد. اگر شک نمودیم این امر شارع تعبدی است و باید خودمان انجام دهیم یا این امر توصلی است و دیگری هم انجام داد، اشکالی ندارد، مثلا شارع دستور به جهاد داده است، در اینجا اصل، بستگی دارد به این که ببینیم مأمورٌبه شرعی، آیا مباشرت در آن لازم است یا نه؟ به این معنا که گاهی عملی را سبب انجام میدهد، اما عرف ان را به کس دیگر نسبت میدهد. گاهی هم عمل فقط به مباشر نسبت داده میشود. اگر فعل به مباشر نسبت داده میشود، اصل بر تعبدی بودن است و اگر فعل به سبب نسبت داده میشود، اصل بر توصلی بودن است.

به بیان دیگر هر وفت امری داریم باید ببینیم امر از نظر هیئت و ماده اطلاق دارد یا خیر؟ اگر مادهی امر اطلاق داشت، یعنی شارع فقط انجام کار را میخواهد، در این صورت امر، توصلی میشود. اما اگر گفتیم هیئت امر دلالت بر این دارد که این عمل واجب است و وجوب آن نیز بر عهدهی مامور است، باید گفت اصل بر تعبدی بودن است. (اطلاق ماده به توصلی میرساند و اطلاق هیئت به تعبدی بودن میرساند.)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo