< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

97/11/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:قصد قربت در متعلق امر

مقـدمـه:از امام خمینی نقل نمودیم که ایشان فرمود اگر قصد قربت در متعلق امر اخذ شود، گاهی اشکالی پیش میآید که امتناع ذاتی دارد و گاهی اشکالی پیش میآید که امتناع غیری دارد. اشکالهایی که مربوط به امتناع ذاتی بود را بیان نمودیم. این جلسه در مورد امتناع غیری بحث خواهیم نمود.

 

اشکال امتناع غیری

امام خمینی در کتاب مناهج فرموده است که در هر امری بایستی متعلق امر، مقدور باشد و مکلف قدرت بر انجام متعلق داشته باشد. این بحث هم از موارد اختلافی شیعه و اهل سنت است، شیعیان معتقدند اگر متعلق امر مقدور نباشد، تکلیف به غیر مقدور، تکلیف به محال است (دون التکلیف المحال) لیکن اهل سنت تکلیف به محال را جایز میدانند. (فریقین تکلیف محال را اجماعاً محال میدانند.)

توضیح اشکال اینست که اگر قصد قربت در متعلق امر اخذ شده باشد، بایستی با قطع نظر از امر، مکلف بتواند آن متعلق را امتثال و اطاعت کند و اگر قصد امر در خودر متعلق اخذ شده باشد، معنایش اینست که تا امر نیامده است، قدرت بر انجام متعلق وجود ندارد و قبل از امر هم بایستی قدرت بر انجام امر وجود داشته باشد.

اگر فعلیت متعلق متوقف بر خود امر باشد، دور لازم میآید. زیرا امر به متعلق احتیاج دارد و متعلق امر بایستی فعلی باشد و وقتی متعلق امر فعلی است که امر آمده باشد.و بایستی بین فعلیت وجوب و فعلیت واجب فرق بگذاریم.

 

پاسخ امام خمینی

امام خمینی فرموده است: این اشکال وارد نیست، زیرا متعلق امر باید فعلی باشد و مکلف هم بایستی قدرت بر انجام متعلق داشته باشد، یعنی قدرت شرط فعلیت امر است. این هم درست است که مکلف قبل از امر، قدرت ندارد. ولکن لازم نیست این قدرت یا فعلیت قبل از امر محقق بشود، بلکه این قدرت یا فعلیت با خود امر، فعلی میشود. (یعنی تا خدای متعال امر صل را صادر نکرده است، مکلف قدرت بر صلاه ندارد اما همین که شارعه دستور داد، مکلف قادر شد و ما نیز بیش از این قدرت نیاز نداریم. ما نیازی نداریم که اول قدرت باشد بعد خداوند امر کند، اگر مکلف در زمان امتثال قدرت داشته باشدف همین کفایت میکند) اشکال دور در صورتی است که باید قدرت قبل از امر باشد، اما در ما نحن فیه قدرت با امر است (نه قبل الامر و قبل الامر هم لازم نیست.)

 

مبنای نظر امام خمینی

امام خمینی این نظر خود را از بحث وجود و ماهیت فلسفه گرفته است، در فلسفه جایی که گفته میشود وجود روی ماهیت میآید، این بحث پیش میآید که یعنی ماهیت هست بعد وجود روی آن میآید؟ که در این صورت تحصیل حاصل است. در آنجا گفته میشود که ماهیت با آمدن وجود، هست میشود، نه این که ماهیت پیش از آمدن وجود موجود شود.

اما این که آیا واقعا نظر امام خمینی همین است یا امام خمینی در باب عرفان این را فرموده است، مورد بحث ما نیست و مشکل ما به همین مقدار حل میشود.

 

اختیار و اراده در ممکن الوجود و واجب الوجود

تصور آخوند در کفایه این بوده است که اختیاری بودن هر عملی به اراده است، در مورد چیزی گفته میشود انسان اختیار دارد که اراده نموده باشد. هر چیزی هم که بی اراده صادر شود، گفته میشود جبر است. سپس در کفایه بحث میشوذد که خود اراده هم با اراده و اختیاری است یا غیر ارادی است؟ اگر اراده هم اراده بخواهد که تسلسل میخواهد اگر هم اراده نخواهد که به جبر میرسیم.

سپس آخوند فرموده است برای این که تسلسل پیش نیاید گفته میشود هر امر اختیاری اراده میخواهد و اراده به نفس ذات خودش، اختیاری است (نه این که اراده هم اراده بخواهد که به تسلسل برسیم.)

امام خمینی فرموده است نیازی نیست ما این را به بحث تسلسل ببریم. باید بگوییم اختیاری بودن هر امر اختیاری به یکی از دو چیز است، یا این که مسبوق به اراده باشد، یا این که از یک فاعلی که علم و اراده دارد، سر بزند. ما وقتی میخواهیم کاری انجام بدهیم میگوییم باید اختیار داشته باشیم و وقتی میگوییم باید اختیار داشته باشیم، یعنی باید اراده هم داشته باشیم. اما خداوند متعال وقتی میخواهد کاری را انجام بدهد همین که میگوییم آن فاعل (یعنی خداوند متعال) مصدراً للشیئٍ عن علمٍ، این معنای اختیاری بودن است. خداوند مختار است به این معنا نیست که اراده نموده است، بلکه مختار بودن خداوند یعنی خداوند مصدر این کار است و میداند دارد چه کار میکند.

یعنی اختیار در ممکن الوجود مسبوق به اراده است، اما در واجب الوجود فعل اختیاری لازم نیست مسبوق به اراده باشد، بلکه همین که او فاعل این فعل و عالم به این فعل است به آن اختیار گفته میشود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo