< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

97/10/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جبر و اختیار و امر بین الامرین

مقـدمـه: بیان نمودیم آیات قرآن گاهی یک عمل را به خدا و گاهی همان عمل را به ملائکه نسبت میدهد.

 

نظر معتزله و رد آن: معتزله به نوعی شرک اعتقاد دارند، اما شرک به این معنا که انسان را در افعال خود مستقل میدانند. ایشان معتقدند خداوند عالم را آفریده ولی دیگر کاری ندارد و اسباب و مسببات کارها را جلو میبرند. به عنوان مثال خداوند زمین را آفریده است و بنّا خانه را میآفریند.

جواب کلام معتزله اینست که لازمهی نظر ایشان اینست که ممکن الوجود، واجب الوجود بشود و این محال ذاتی است. زیرا تبدیل ممکن الوجود به واجب الوجود انقلاب در وجود است که محال است و سر از تناقض در میآورد.

 

نظر اشاعره و رد آن: اشاعره معتقدند همه کاره خداوند است و علل و اسباب و مسببات را هم قبول ندارند، حرکت اندام را هم به خداوند نسبت میدخند و بشر را مطلقاً هیچ کاره میدانند. ایشان معتقدند هر عملی از هر کسی صادر میشود، فاعلش خداوند است. در واقع کلام اشاعره، نوعی کفر است (بر عکس کلام معتزله که نوعی شرک بود.).

اشکالی که به اشاعره وارد است، اینست که اگر کسی تشکیک وجود را بپذیرد و بگوید وجود مشکک است، در بحث تشکیک خاصی وجود میگویند هر معلولی مرتبهی نازل علت خود میباشد، یعنی وقتی وجود از خدای متعال صادر میشود، مرتبه به مرتبه است. مرتبهی قبلی که مقدم است، اشرف و اعلی نامیده میشود؛ مرتبهی پایینی انزل نامیده میشود. هر پایینی وابسته به مرتبهی بالای خود است، اگر کسی تشکیک خاصی وجود را بپذیرد، معلوم است که کلام اشاعره باطل است، زیرا اشاعره میگویند فاعل هر کاری خداوند است، در حالی که تشکیک میگوید هر چیزی معلول مرتبهی سابق خود است و آن هم معلول مرتبهی قبلی، تا به خداوند برسد. بنابراین نظر اشاعره خلاف تشکیک در وجود است.

مضاف بر این که نظر اشاعره باعث میشود تغییر و حرکت در ذات مقدس خداوند راه پیدا کند و تغییر و حرکت هم در کجا بود، نوعی نقص است. زیرا معنای حرکت خروج تدریجی از قوه به فعلیت است. یعنی چیزی که یک فعلیتی را ندارد تدریجاً حرکت کند تا به آن فعلیت برسد. اگر هر کاری که انجام میگیرد کار خداوند باشد، باید بین علت که خداوند است و آن معلول سنخیتی وجود داشته باشد، بنابراین وقتی معلول متغیر است، باید علت نیز متغیر باشد و این انتساب نوعی نقص به ذات اقدس خداوند است.

اشکال دیگری که به اشاعره وارد است، این که اگر همهی کارها را به خداوند نسبت بدهیم، لازمهاش ترکیب در ذات خداوند است. یعنی باید خداوند مرکب از جهات مختلف بشود. یعنی یک چیزی در خداوند باشد که این کار را انجام دهد، یک چیز دیگر باشد که کار دیگر را انجام دهد و الخ. چون بایستی بین علت و معلول سنخیت باشد، وقتی معلولهای مختلفی از خداوند صادر شد، بایستی منشأهای مختلف در خداوند برای صدور این موارد وجود داشته باشد که این ترکیب در ذات خداوند است.

 

نظر نهایی: در واقع اشاعره فقط خداوند را میبینند و اسباب و مسببات را نمیبینند و این دقیقاً بر عکس آن چیزی است که در مورد معتزله وجود دارد که آنها فقط اسباب و مسببات را میبینند و خداوند را نمیبینند. درست اینست که خداوند هر دو چشم را باز کند و مانند ایشان نباشد که هر کدام یک چشم را بستهاند.

به عنوان مثال اگر در اتاقی نور خورشید راه ندارد، و دیگری با آیینه نور را به داخل اتاق هدایت کند، حال چه کسی نور را روشن نموده است؟ اشاعره معتقدند خورشید اتاق را روشن نمود، در حالی که قبلاً خورشید بود و اتاق تاریک بود. معتزله معتقدند آیینه اتاق را روشن نموده است، در حالی که آیینه بدون خورشید اتاق را روشن نمیکند. کسی هم بگوید آیینه و خورشید با هم اتاق را روشن نمودهاند، این نیز شرک است، زیرا نمیتوان نور را به هر دوی ایشان نسبت داد و بگوییم نصف تاثیر برای خورشید و نصف آن برای آیینه است.

نظر درست آنست که خورشید به وسیلهی آیینه اتاق را روشن نمود. هم خورشید دخالت دارد و هم آیینه دخالت دارد. اما دخالت آیینه این گونه نیست که مقداری از نور برای آیینه باشد، بلکه هیچ مقدار از نور برای آیینه نیست ولی آیینه تاثیر دارد.

این که ما معتقدیم لا جبر و لا تفویض، بل امرٌ بین الامرین، مرادمان اینست که در حرکت یک دست، خداوند نقش دارد و ما هم نقش داریم و شرک هم نیست.

 

مسئلهی علم امام معصوم(علیه السلام) : در مسئلهی علم امام معصوم(علیه السلام) نیز باید بگوییم، این که امام معصوم(علیه السلام) میداند، خداوند نیز آن را میداند و فرقش این است که امام معصوم(علیه السلام) آن را بالغیر میداند و خداوند بالذات میداند و این گونه نیست که امام معصوم(علیه السلام) کمتر بداند و خداوند بیشتر بداند.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo