< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

97/08/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: عبارت کفایه در بسیط بودن مشتق

مقـدمـه: بحث درباره این بود که آیا مشتق بسیط است یا مرکب است؟ مرحوم میرسید شریف جرجانی فرمود مشتق بسیط است و کلمهی شیئ یا مصداق شیئ در مفهوم مشتق اخذ نشده است. مرحوم آخوند در کفایه اشکالی به مرحوم جرجانی نمود و ما بیان نمودیم اشکالات کفایه وارد نیست و فرمایش میرسید شریف درست است.

آخر عبارت کفایه، آخوند مطلبی را فرموده که متعلق به خود ایشان نیست، بلکه مرحوم حاجی سبزواری مطلبی در حاشیه اسفار فرموده است و آخوند آن مطلب را گرفته و فقط مثال آن را عوض نموده است. سابقاً هم بیان نمودیم مرحوم آخوند یک حاشیه بر شرح منظومه و بعد یک حاشیه بر اسفار نوشت و بعد کتاب کفایه را تالیف نمود.

حاجی سبزواری میفرماید: اگر مشتق مرکب باشد و ذات در کاتب اخذ شده باشد، معنای جملهی زیدٌ کاتبٌ یعنی زیدٌ زیدٌ کاتبٌ. یعنی دو تا زید است، یک بار اسم زید ذکر شده است و یک بار هم زید به عنوان ذات در کاتب اخذ شده است. و چون وجدانا زیدٌ کاتبٌ دو بار تکرار زید ندارد، این شاهد آنست که کلمهی ذات در مشتق اخذ نشده است. یعنی زیدٌ کاتبٌ، یک بار زید را نام میبرد نه دو بار.

آقای آخوند هم این را در کفایه پذیرفته است، اما این حرف صحیح نیست. علت هم اینست که باید این را مشخص نماییم که بحث لغوی است یا عقلی است. اگر آخوند در مقام بحث لغوی است (که لغت مشتق بسیط است یا مرکب است) پس بحث های قبلی که عرض عام و جنس و فصل و ... برای چه بود؟ اگر هم بحث عقلی است، دیگر این که بگوییم وجدانا این کلمه دو بار ذکر شده یا نه، دیگر مفید فایده نیست، زیرا ما در فلسفه بحث از وجدان نداریم. درست بحثهای اول است و باید بگوییم ما در مقام تحلیل عقلی مشتقات هستیم. پس حالا که فصل باید ذاتی باشد و نمیتوان عرض عام را در ذاتی اخذ نماییم، مشتق باید بسیط باشد.

 

اشکالات آقای خویی: آیت الله خوئی در کتاب الهدایه، جلد 1، ص 161، چهار اشکال ذکر نموده است بر این که گفته میشود مشتق بسیط است و خواسته نتیجه بگیرد مشتق مرکب است.

اشکال اول : این که میگویند مشتق بسیط است و دلیل میآورند عرض دامنهی وجود جوهر است یا عرض شأنی از شئون جوهر است، این حرفها درست نیست (گرچه قشنگ است) و دلیلی نداریم که بگوییم چیزی وجود دارد و این وجود تابع یک وجود دیگر و شأنی از شئون یک وجود دیگر است.

ثانیاً : جوهر و عرض دو وجود مباین هستند، یکی لنفسه و دیگری لغیره است و نمیتواند یکی شأن وجود دیگری باشد.

ثالثاً : بحث ما مختص به جوهر و عرض نیست که بتوانیم بگوییم عرض شدنی از جوهر است. زیرا مشتقاتی مانند ملکیت، زوجیت و ... داریم که نه جوهر هستند و نه عرض هستند.

رابعاً : در مورد اسماء و صفات خداوند متعال گیر میکنیم. آیا میتوانیم بگوییم عالم بود خداوند یا خالقیت خداوند یا ... که یک مشتق است، عین علم یا خلق است؟ این که عین کفر است.

 

پاسخ حضرت استاد عابدی: اشکالات آیت الله خوئی حرفهای خیلی قشنگی بود، و بسیاری از مردم حرف قشنگ نادرست را میپذیرند، چون حرف قشنگ باب طبع مردم است. ما کلی فرمایش ایت الله خوئی را قبول داریم، اما در مانحن فیه حرف ایشان را نمیپذیریم. در مانحن فیه ایشان میفرماید این که بگوییم عرض دامنهی وجود جوهر و شأنی از شئون جوهر است، حرف نادرستی است. ما در پاسخ بیان مینماییم این حرف درست است.

اولاً در کتاب نهایه علامه طباطبایی یک کلمهی قرآنی به کار برده است و آن هم کلمهی اطوار است و ایشون فرموده است معلول طوری از اطوار علت است. پس اطوار یک کلمهی قرآنی است و درست هم هست.

ثانیاً این که آیت الله خوئی یک تناقضی را پذیرفته و بر مبنای آن تناقض، این اشکالات را مطرح مینماید و ایشان از یک طرف تصریح میکند جوهر و عرض دو وجود مباین هستند و از طرفی بیان میکند عرض بخواهد شأنی از شئون جوهر باشد. کسی که میگوید این وجودات متباین هستند، هرگز نمیگوید جوهر و عرض شأنی از شئون یک دیگر هستند.

درستش اینست که اگر شما طرفدار مشاء هستید وجودها متباین هستند و جوهر عرض برای معروض نیست و اعراض هم تابع جوهر نیستند. اگر حرف ملاصدرا را قبول داریم تمام وجودها یک اشتراکی دارند و این اشتراک یا به صورت معنوی است یا به صورت حقیقی است.

اشکال سوم: که ایشان فرمود بحث ما ارتباطی به جوهر و عرض ندارد و مباحثی مثل مالکیت و زوجیت مشتق هستند و لی جوهر و عرض نیستند. در پاسخ بیان مینماییم این حرف از فرمایش اول آیت الله خوئی هم عجیب تر است، این که گفته میشد مقولات ده تا است دیگر هیچ چیز دیگری پیدا نشد که ما بگوییم مقوله یازدهم است و زوجیت و مالکیت جزو اعراض است و این گونه نیست که ما بگوییم بحث ما در اعم از جوهر و عرض استف زیرا ما اعم از جوهر و عرض اصلاً نداریم. پس مالکیت و زوجیت جزو اعراض است.

سپس آیت الله خوئی فرموده بحث از ممتنعات هم جزو مشتقات است. پاسخ این فرمایش اینست که اگر مصداق ممتنعات را میگویید که اصلا نداریم و اگر هم مفهوم ممتنعات را میگویید که این هم جزو اعتباریات است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo