< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

97/07/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وضع مشتق بر خصوص متلبس

مقـدمـه: مرحوم آخوند در کفایه فرموده است که دو قول در مسئلهی مشتق وجود دارد:

     یک قول این که مشتق در خصوص من تلبس بالمبدأ حقیقت است و در اعم مجاز است، که این قول متأخرین و اشاعره است.

     قول دیگر هم اینست که مشتق حقیقت در اعم است (متلبس و من انقضی عنه المبدأ) که این قول قدمای امامیه و قول معتزلیها است.

سپس خود مرحوم آخوند نیز قول اول را اختیار مینماید.

کاملا مشخص است که اخوند در این بحث تحت تاثیر "هدایه المسترشدین" بوده است. اما درست اینست که بحث را این گونه مطرح نماییم که آیا در کاربرد مشتق، لازم است معنای مشتقٌ منه بالفعل در آن ذات وجود داشته باشد یا این که لازم نیست؟ (اگر لازم باشد قول اول میشود و اگر لازم نباشد قول دوم میشود.)

قول اول که یعنی باید خود مشتقٌ منه بالفعل وجود داشته باشد، یک قول شاذی است (بر خلاف آخوند که مدعی است این قول مشهور است.) ضمن این که این حرف اشاعره نیست، بلکه این نظر فخر رازی و غزالی (که هر دو اشعری هستند) میباشد. در حالی که اگر کسی کتاب غزالی و کتاب فخر رازی را ببینید آمده است: "انه لیس بشرطٍ، التلبس بالفعل بالمبدأ". البته این احتمال وجود دارد که لیس اشتباه است و شرط مد نظر است، اما این خیلی بعید است که ما بتوانیم این کلمه را در نظر نگیریم.

افرادی مانند ابوعلی سینا یا ابوعلی جبّایی یا باغلانی همه قائل به قول دوم شدهاند بلکه در کتبی مانند "مختصر المنتهی الاصولی" ادعای اجماع بر قول دوم شده است.

اقوال دیگری نیز در مسئله بدین شرح وجود دارد:

     قول سوم اینست که قائل شویم بین اسم فاعل و مفعول و صفت مشبهه و صیغه مبالغه فرق وجود دارد. در اسم فاعل و مفعول باید خصوص متلبس به مبدا لحاظ شود، اما در صفت مشبهه و صیغه مبالغه بر اعم وضع شده است.

     قول چهارم اینست که ما هیچ ضابطه و قاعدهی کلی در باب مشتق نداریم و در هر صیغه و کلمهای به صورت بالخصوص باید بحث شود.

     قول پنجم اینست بگوییم اگر بقای مبدأ ممکن است، در این صورت تلبس بالفعل شرط است و اگر بقای مبدأ ممکن نیست، در این صورت مشتق بر اعم وضع شده است. (برخی کلمات مانند نائم اصلاً قابل بقا نیستند زیرا خواب قابلیت بقای همیشگی را ندارد بنابراین نائم به کسی اطلاق میشود که بالفعل خواب است. و بالعکس برخی کلمات قابل بقاء است مانند زیدٌ ابیض.)

 

نکته: در بحث مشتق، ما بحث از صفات متغیر نمیکنیم. مثلا اگر چیزی قبلاً سیاه بود و الان سفید شده است از بحث ما خارج است. زیرا بعد از تغییر نمیتوانیم صفت قبلی را ذکر نماییم.

 

نظر مختار: بنظر ما قول چهارم قول بسیار خوبی است، لیکن اشکالی که دارد اینست که بحث ما در مورد وضع مشتق است و اگر بگوییم هر کلمهای را بالخصوص ملاحظه نماییم، بحث شخصی میشود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo