< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

97/07/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خارج بودن مصدر و فعل مشتق

مقـدمـه: در مثال "زیدٌ جاء" باید دید چگونه این جمله را ترکیب میکنیم، در صورتی که آن را به فاعل و فعل ترکیب نماییم، در این صورت داخل در بحث مشتق نیست زیرا فعل حمل بر ذات نشده است. اما اگر بنا به روش اکثر نحویین این جمله را به صورت مبتدا و خبر ترکیب نماییم، خبر بر مبتدا حمل میشود، بنابراین داخل در بحث مشتق است.

 

بررسی نظر مرحوم آخوند: مرحوم آخوند در کفایه فرموده است مصدر چه ثلاثی مجرد چه ثلاثی مزید و همینطور فعل ماضی و مضارع، خارج از بحث مشتق هستند، زیرا در مشتق بایستی چیزی حمل بر ذات شود، در حالی که مصدر قابل حمل نیست. سپس ایشان در ادامه به مناسبت دو بحث ادبی ذیل را مطرح مینماید:

     بحث اول این که زمان در فعل وجود دارد یا خیر؟

     بحث دوم تکرار بحث معنای حرفی (که حروف بر چه چیزی وضع شدهاند؟)

 

زمان در فعل: معروف این است که اگر کلمه معنای مستقل دارد و اگر مضاف بر معنای مستقل، زمان هم دارد، فعل نامیده میشود و اگر هم زمان ندارد، اسم نامیده میشود.مرحوم آخوند در مقام نقد این کلام است و میخواهد اثبات کند فعل مانند اسم، زمان ندارد.

اولین استدلال مرحوم آخوند تحلیل معنای فعل است. ایشان میفرماید اگر فعل بخواهد بر زمان دلالت کند، یا مادهی فعل باید بر زمان دلالت کند و یا هیئت آن. ماده که روشن است بر زمان دلالت نمیکند. هیئت فعل نیز یک معنای حرفی دارد و زمان یک معنای اسمی است و طبق نظر ادباء نمیتوان گفت حرف معنای اسمی دارد. (خود اخوند این نظر را قبول ندارد.) کسی که میگوید هیئت فعل بر زمان دلالت دارد، معنای حرفش این است که معنای حرفی همان معنای اسمی است (زیرا هیئت معنای حرفی و زمان معنای اسمی است) و این نشدنی است.

سپس آخوند شواهدی بر عدم زمان دار بودن فعل میآورد:

     اول: فعل مضارع که برخی قائل هستند که بین حال و استقبال مشترک است. در حالی که استقبال و حال قدر مشترک (لفظی و معنوی) ندارند؛

     مشترک لفظی: اگر کسی بگوید فعل مضارع مشترک لفظی بین حال و استقبال است، نتیجهاش مجمل شدن است.

     مشترک معنوی: اگر هم کسی بگوید مشترک معنوی است، قدرجامع میخواهد، در حالی که حال و استقبال قدر جامع ندارند.

     دوم: گاهی ما فعل ماضی یا مضارع را به خود زمان نسبت میدهیم (نه به زمانی.) به عنوان مثال "ذهب زیدٌ" در اینجا ذهب به زید نسبت داده شده است و زید زمانی است (یعنی شیئی که در زمان است.) اما وقتی میگوییم "ذهب الجمعه" یعنی جمعه تمام شد، در این صورت اگر بگوییم "ذهب" زمان دارد، نتیجهاش این میشود که بگوییم زمان، زمان دارد. (یعنی ذهب در زمان گذشته، زمان گذشته.) که این موجب تسلسل هم میشود.

     سوم: گاهی فعل ماضی در مضارع به کار میرود و بالعکس. به عنوان مثال : ماه محرم سال 1396 زید به منزل ما آمد (گذشته) و میخواست هر شب به عزاداری برود (آینده).

 

اشکال مرحوم کمپانی بر آخوند: مرحوم کمپانی در حاشیه کفایه مطلبی را فرموده است که هم علامه طباطبایی و هم آیت الله خوئی این نظر را پذیرفته و بر مبنای آن به آخوند اشکال گرفتهاند. مرحوم کمپانی فرموده است: استدلالهایی که مرحوم آخوند فرموده است صحیح نیست، زیرا ما میتوانیم قدر مشترک بین زمان حال و زمان آینده تصور نماییم. یعنی بگوییم فعل مضارع برای قدر مشترک وضع شده است. قدر مشترک هم "عدم گذشته" و "نگذشته بودن" است و این "نگذشته بودن" هم شامل حال و هم شامل آینده میشود. حال نگذشته است و استقبال هم نگذشته است.

 

اشکال و جواب:

ان قلت: اگر هم کسی بگوید مادهی فعل دلالت میکند بر زمان، یا هیئت دلالت میکند بر زمان؟

قلت: پاسخش این است که هیئت بر زمان دلالت میکند؛ اما نه به این صورت که هیئت ضَرَبَ دلالت بر ماضی کند، بلکه هیئت ضَرَبَ دلالت بر "گذشت" میکند که در آن ماضی بودن نهفته است. بعباره اخری هیئت "ضَرَبَ" یک معنای حرفی است که دلالت بر یک معنای ضمنی میکند که آن معنای ضمنی، زمان گذشته را میفهماند.

کسانی که قائلند فعل بر زمان دلالت میکند، در مقام بیان این نیستند که فعل دو چیز را میفهماند، هم حدث و هم زمان. که این دو در عرض هم باشند. بلکه فعل به معنای حدثی است که ضمن آن گذشته بودن فهمیده میشود. و معنای زمان تبعی و طفیلی وار (معنای حرفی) دنبال معنای حدثی است. بنابراین اشکال آخوند وارد نیست.

 

زمان در مورد افعال خداوند: اشکال دیگری که مرحوم آخوند مطرح نموده است که برخی افعال در مورد خداوند یا مجردات به کار میرود و در مورد این موارد زمان مطرح نیست.

برخی در پاسخ به آخوند مطرح نمودهاند بحث ما یک بحث عرفی است و عرف در مورد خداوند زمان به کار میبرند.

اما این اشکال به مرحوم آخوند وارد نیست، زیرا آخوند میتواند پاسخ بگوید این کلماتی که ما در باب خداوند به کار میبریم از باب مجاز است و معلوم نیست حقیقتاً این گونه باشد و ما در عالم ماده این گونه سخن میگوییم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo