< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

97/02/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: صحیح و اعم

 

مقدمه

کلام در باب جزء و شرط ماهیات اصیل و جزء و شرط فرد بود و بیان نمودیم بحث ما در عبادات است و عبادات ماهیات اعتباری است. وقتی واقعیت خارجی هم نداشته باشد، یک جزء چگونه با جزء دیگر به چه صورت معتبر میشود. گاهی شارع صلاه را با 11 جزء اعتبار میکند، این جزء صلاه است.

ممکن است کسی قائل شود که باید بین جزء و شرط فرق بگدچذاریم، جزء همیشه در رتبهی متقدم نسبت به شرط است، زیرا جزء همیشه در مقتضی تاثیر دارد، شرط هم معنایش این است که سبب وجود دارد، و تاثیر سبب مشروط به یک شرط است، بعباره اخری، سبب به جهت علیت، مرتبهی متقدم میشود و شر رتبهی متاخر میشود زیرا جنبهی معلولیت و اثرپذیری دارد. شاید کسی قائل باشد که اگر بحث دربارهی جز مشکوک باشد، جز مشکوک در صحیح دخالت دارد، اما شرط چون متاخر است، دخالت ندارد.

آیت الله خوئی فرموده است: بحث ما دربارهی تسمیه و وضع و نامگذاری است، در وضع و تسمیه و ... فرقی ندارد چیزی در رتبهی متقدم باشد، یا در رتبهی متاخر باشد، یعنی فرقی بین جزء و شرط نیست.

بهتر است این گونه بگوییم که همیشه خود شرط، برگشت به نوعی از جزء میکند، یعنی شرط از نظر فلسفی، جزء یا سبب است و تفاوت جز و شرط در تحلیل عقلی است و در حقیقت خارجی نیست.

حل اشکال هم بدین صورت است که بسیاری از مفاهیم و کلمات، قابل تعریف و تحدید، نیستند، مثلا کسی نمیتواند بگوید تهاجم فرهنگی یا سرقت و ..... یعنی چه. یعنی تقریبا میتوان تعریفی ارائه داد، اما تعریف واضحی ندارد. بنابراین باید این گونه بگوییم که ملاک در این که چیزی جز عبادت است یا نه، این است که عرف به صورت حدودی و تقریبی، برخی ماهیات را میشناسد، شاید دقیق نتوان برخی ماهیات را تعریف کرد، ولی هر کس حدود آن را میداند. اگر این نظر درست باشد، در عبادات و صلاه باید قائل شویم که بحث ما در عباداتی است که تعریف دقیق ندارد، و لیکن تعریف حدودی دارد؛ و ملاک این تعریف، حسن استعمال عرف است. یعنی ببینیم عرف به آن چه میگوید.

 

اشتراک لفظیمطلب بعدی که در کفایه وارد شده است، بحث اشتراک است و مراد هم مشترک لفظی است. بحث هم این است که آیا ما در عربی، مشترک داریم یا خیر؟ قائلین در این مسئله چند دسته هستند:برخی قائل هستند واجب است کلمات مشترک داشته باشیم؛

استدلال این گروه این است که معانی، مفاهیم و مایحتاج مردم در مقام لفظ و وضع بی نهایت است، یعنی بی نهایت معنا داریم، و وقتی الفاظ محدود است، چارهای نیست جز این که برخی الفاظ دارای چند معنا باشد.

برخی قائل هستند محال عقلی است کلمات مشترک داشته باشیم؛برخی قائل هستند محال وقوعی است کلمات مشترک داشته باشیم؛برخی قائل هستند ممکن الوقوع است کلمات مشترک داشته باشیم؛

آیت الله خوئی میفرماید درست است که معانی بی نهایت است، اما الفاظ هم بی نهایت هستند، (البته مراد دقت عرفی است، و مراد دقت عقلی نیست) فلذا مشکلی پیش نمیآید.

البته به نظر ما این مشکل پیش می آید که درست است معانی بی نهایت است، و الفاظ هم بی نهایت هستند؛ اما در باب اشتراک، وضع بی نهایت که ممکن نیست، زیرا صرف وجود لفظ و وجود معنی مشکلی را حل نمیکند، باید لفظ در مقابل معنا وضع شود، بنابراین حتی اگر لفظ بی نهایت داشته باشیم، اما وضع بی نهایت نداریم.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo