< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

96/12/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: صحیح و اعم

 

مقدمه

از دیگر دلایل قول به اعم که در کفایه نقل شده است این که روایتی در مورد زن حائض به این مضمون نقل شده است: "وَ فِي الْحَدِيثِ عَنِ النَّبِيِّ(ص) أَنَّهُ قَالَ‌: دَعِي الصَّلَاةَ أَيَّامَ‌ أَقْرَائِكِ"‌[1] نماز را در ایام عادت ترک کن. که به این روایت برای قول به اعم استدلال شده است. این روایت که میفرماید دعی، لفظ دعی، فعل امر است، حال آیا این امر به ترک است، یا نهی از فعل است؟ (مثلا لایغتب نهی از فعل است، اما اُترکَ الغیبه، امر به ترک است و اینها با هم تفاوت دارد.) حال این روایت باید این گونه معنا کرد که نماز در ایام عادت بر زن حرام است، یا ترک نماز در ایام عادت واجب است؟ این حدیث امر به ترک صلاه میکند. یعنی میخواهد بفرماید ترک نماز واجب است. اما در خصوص همین یک مورد، میتوان گفت معنی این حدیث این نیست که ترک نماز واجب است، بلکه میخواهد بگوید فعل صلاه حرام است.

اعمیها این گونه استدلال نمودهاند که این روایت میفرماید نماز را در ایام عادت ترک کن، متعلق تکلیف باید مقدور باشد و باید شخص قدرت داشته باشد تا او را امر به چیزی کنند. و قدرت، طرفین فعل و ترک را میخواهد. یعنی شخص باید هم قدرت بر فعل و هم قدرت بر ترک داشته باشد که بگویند او قادر است. در نتیجه زن باید در ایام عادت هم قدرت بر فعل و هم قدرت بر ترک داشته باشد تا بتوان به او گفت نماز را ترک کن. در حالی که زن در ایا عادت قدرت بر انجام نماز صحیح و نه قدرت بر ترک ندارد. پس معلوم میشود این روایت اصلا نماز صحیح را نمیگوید، بلکه اعم از صحیح و فاسد را میگوید. یعنی میخواهد بگوید نماز چه صحیح و چه فاسد، در زمان عادت نباید خوانده شود. اما امکان ندارد مقصودش نماز صحیح باشد، چون حائض در ایام عادت قدرت بر انجام نماز صحیح ندارد. این استدلال اعمیها است.

پاسخ این استدلال این است که این استدلال متوقف است بر این که کسی قدرت را این گونه معنا کند که قدرت یعنی اگر بخواهد بتواند انجام دهد و اگر نخواهد بتواند ترک کند، یعنی قدرت بر فعل و ترک داشته باشد. در کفایه در این فقره مرحوم آخوند کلامی بحث نموده است. اما اگر کسی فلسفی بحث نماید، در فلسفه قدرت به این معنایی که ذکر شد نیست، بلکه قدرت در فلسفه به این معنا آمده است که یک چیزی علت یک چیزی باشد و علم هم داشته باشد. یعنی قدرت لازم نیست اختیار به فعل و ترک باشد. به عنوان مثال یک تایری که از کوه در حال سقوط است، قدرتی بر ترک ندارد اما از نظر فلسفی این تایر قدرت بر تخریب دارد.

این روایت دلیل بر قول اعم نمیشود، زیرا اولا معنای حدیث این است که نمازی که لولا ایام عادت، صحیح بود، آن را در ایام عادت نخوان. بعباره اخری روایت میفرماید صلاه با قطع نظر از ایام عادت، نباید در این ایام خوانده شود و طبق این تعریف نماز صحیح است. بعبارت دیگر این روایت ارشاد به عدم صحت صلاه است. نه این که این روایت امر مولوی باشد و در مقام بیان حرمت نماز نیست. بلکه در مقام بیان این است که در ایام عادت نمیتوانی نماز بخوانی. اگر بدینصورت روایت را معنی کنیم، نماز در ایام عادت گناه نیست، فقط صحیح نخواهد بود.

جواب دیگر به این حدیث این است که بحث ما در وضع کلمهی صلاه است و بحث ما در مستعمل فیه کلمهی صلاه نیست. و این حدیث استعمال صلاه را مشخص میکند و موضوع له صلاه را مشخص نمیکند.

جواب سوم نیز این است که وقتی به کسی میگوییم نماز نخوان، این نهی در مورد مامورٌبه است و در مورد مامور نیست. مکلف را خطاب قرار نمیدهد، عمل را مورد خطاب قرار میدهد. پس نماز محل اشکال است. زن حائض که نباید نماز بخواند مکلف مشکل دارد، فلذا مکلف مشکل دار، عمل صلاه را انجام ندهد، پس عمل صحیح است. و طبق این معنی، صلاه در این روایت بر صحیح وضع شده است.

 


[1] . عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية ؛ ج‌2 ؛ ص207.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo