< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

96/11/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: صحیح و اعم

 

مقدمه

کلام در صحیح و اعم بود. مرحوم آخوند فرمودند الفاظ عبادات مانند صلاه بر صحیح وضع شدهاند. صحیح هم قدر مشترک بین افراد صحیح است و قدر مشترک نیز معلوم نیست چه چیزی است، و ما فقط آثار آن را میدانیم، مثلا اثر نماز صحیح معراج مومن است. مهمترین اشکالی که به آخوند شده بود این که صلاه متشکل از مقولات مختلف است و مقولات به تمام ذات با هم متباین هستند. و قدر مشترک با هم ندارند، بلکه محال است قدر مشترک داشته باشند. برخی برای فرار از این اشکال گفته بودند صلاه بر وجود خاص وضع شده است و بر ماهیات وضع نشده است. آن مقولاتی که با هم متباین هستند، ماهیات هستند. ولی وجود همیشه وحدت آفرین است مانند این که بین فرش و لامپ و ... در وجود اشتراک دارند و در ماهیت تفاوت دارند.

آیت الله خوئی اشکال کرده و فرموده است لازمهی این کلام این است که بگوییم بین خدا و خلق اشتراک وجود دارد و تساوی بین خدا و خلق لازم میآید زیرا خدا و خلق در وجود مشترکند. (و وجود منبسط بین خدا و خلق مشترک است.)

برخی دیگر فرمودهاند مفاهیم و کلمات از جهت دلالت بر ذات مبهم هستند و دلالت بر خصوصیاتشان واضح است و گاهی بالعکس.، دلالت بر ذات معین است و دلالت رب خصوصیات مبهم است. مانند کلمهی غذا که جنس آن معلوم است، اما آیا این غذا صبح خورده میشود یا شب و یا .... حال این قضیه در کلمهی شام بر عکس است که وقت آن معلوم و شب است، اما جنس آن که آبگوشت است یا کباب نامعلوم است و .... کلمهی صلاه نیز این گونه است، ذاتش معلوم نیست، اما وصفش معلوم است. وصف صلاه این است که در وقت خاص خداوند پرستیده شود.

مشکل اصلی این تعاریف این است که چگونه ممکن است صلاتی که هم جزو مقولهی وضع است و هم جزو مقولهی کیف است و ..... (و این چند مقاله هم با هم متباین هستند) چگونه ممکن است چنین صلاتی قدر مشترک داشته باشد؟ برخی گفتهاند الفاظ بر وجودات وضع شدهاند و بر ماهیات وضع نشدهاند، برخی هم خواستهاند قدر مشترک ایجاد کنند.

حال میخواهیم ببینیم آیا این موارد قابل حل است یا نه؟ مقولات ده گانه یعنی جوهر و نه تا عَرَض (که خود عدد ده هم استقرائی است.) است. مفاهیم و الفاظ بر جمع بین مقولات وضع شده اند و جامع بین مقولات نیستند. مانند این که چاقو یک جنس دارد (آهن، شیشهای و ....) این جنس جوهر است. چاقو باید برنده باشد، و این برنده بودن کیف چاقو است. همچنین چاقو یک اندازهی خاصی هم دارد که آن کم است. (اگر بیشتر از آن کم باشد قمه است و اگر کمتر باشد خنجر است.) حال ما نمیخواهیم بگوییم چاقو برای قدر مشترک بین جنس و عرض (کم و کیف) وضع شده است. اما باید چیزی باشد که تمام این موارد را تامین کند. (سپس حضرت استاد عابدی(حفظه الله) توضیحاتی در باب تبیین مطلب مطرح فرمودند.)

حال مطلبی که در ذهن آقا ضیا و آیت الله خوئی و ... بوده این است که کلمهی صلاه اگر بر قدر مشترک بین این مقولات وضع شود، این در صحیح قابل تصور نیست. پاسخ این اشکال این است که این مطلب در اعم نیز جاری است و اختصاصی به صحیح ندارد. و این اشکال اگر درست باشد هم به صحیحی و هم به اعمی وارد است. و جواب اشکال نیز این است که این کلمات بر جمع بین مقولات وضع شده است و بر جامع بین مقولات وضع نشده است، زیرا مقولات جامع ندارند.

اما این که آقا ضیا فرمودند این الفاظ بر وجودات وضع شدهاند و بر ماهیات وضع نشدهاند. در پاسخ میگوییم بحث ما در مفاهیم است و مفاهیم با ماهیات یکی است، و اصلا بحث در مورد ماهیت و مفهوم است. البته در عرفان بین مفهوم و ماهیت تفاوت وجود دارد. پاسخ اشکال ایت الله خوئی نیز همین است زیرا بین خدا و خلق آن چه مشترک است همانا مفهوم است. وگرنه بین خدا و خلق هرگز اشتراکی وجود ندارد. زیرا خداوند خارج محض است بدون ماهیت و مفهوم. مخلوقات ماهیت هستند و بین این دو تا هیچ اشتراکی وجود ندارد فلذا آن اشکال وارد نیست.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo