< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

96/10/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: علائم حقیقت و مجاز

 

مقدمه

بحث دربارهی علائم حقیقت مجاز بود و کلام به صحت حمل و عدم صحت سلب رسید. توضیح این بود که حمل یا اولی ذاتی است و یا شایع صناعی است. ظاهراً اولین کسی هم که اختلاف حمل را بیان نموده است، میر سید شریف جرجانی در حاشیهی کتاب شرح مطالع بوده. مطالبی هم که آخوند نقل نموده، در حقیقت حرفهای میر سید شریف جرجانی است. بیان نمودیم که حمل را به دو دستهی اصلی تقسم نمودهاند:

حمل اولـی ذاتــی یعنی این که دو چیز اتحاد مفهومی داشته باشند.

حمل شایع صناعی یعنی دو چیز اتحاد در وجود خارجی داشته باشند. اتحاد در وجود خارجی هم به چند صورت مفروض است:

صورت اول: اتحاد در وجود خارجی گاهی به این است که یک وجود ذاتاً و حقیقتاً به موضوع و محمول نسبت داده میشود. مانند زیدٌ قائمٌ (یک وجود است که هم متعلق به زید است و هم متعلق به قائم است، یعنی این یک وجود هم زید است و هم قائم است.)

صورت دوم: اتحاد در وجود خارجی گاهی به این است که یک وجود حقیقتاً به یک چیز نسبت داده میشود و دیگری عرضاً به یک چیز نسبت داده میشود. مانند زیدٌ ابیض (یک وجود حقیقتاً متعلق به زید است، ابیض بودن نیز عرض است. و عرض قائم به جوهر است و وجود متعلق به آن جوهر است.)

صورت سوم: اتحاد در وجود خارجی گاهی نیز به این است که یک وجود داریم که موضوع و محمول نسبت به آن، عرض هستند. مانند القائمُ ابیضٌ، فرد ایستاده سفید پوست است. (یک وجود هم قیام را دارد و هم ابیض بودن را دارد. هیچ کدام هم ذاتی آن وجود نیست.)

آن چه محل بحث ما است، حمل اولی ذاتی است، و حمل شایع صناعی محل بحث نیست. سپس آخوند در اینجا بحث دور را مطرح فرموده است. اما پاسخ این بحث، همان پاسخی است که در بحث دور در مسئلهی تبادر ذکر کردیم.

 

چند اشکال و جواب

حال ما چند اشکال مطرح مینماییم که مرحوم آخوند آن را ذکر نفرموده است؛

اشکال اول: اگر کسی صحت حمل را علامت حقیقت بداند، میتوان گفت همهی مجازها حقیقت است، زیرا هر مجازی صحت حمل دارد. به عنوان مثال وقتی میگوییم الانسانُ ضاحکٌ، واضح است که ضاحک معنای کلمهی انسان نیست و استعمال کلمهی انسان در مورد ضاحک، حقیقت نیست. از طرفی نیز صحت حمل نیز دارد.

پاسخ: بحث ما در مورد حمل اولی ذاتی است، در حالی که الانسان ضاحکٌ، حمل شایع صناعی است. آن که در علامت حقیقت و مجاز مد نظر ما است، حمل مفهمومی است، در حالی که الانسان ضاحکٌ، حمل مصداقی است. معنایش نیز این است که این وجود انسان، وجود ضاحک هم هست نه این که معنای انسان، ضاحک است.

اشکال دوم: اگر کسی بگوید صحت حمل نمیتواند علامت حقیقت و مجاز باشد، زیرا :

یک قسم از مجاز، استعمال لفظ در جزء معنای خود است. (دلالت تضمنی)

یک قسم از مجاز، استعمال لفظ در لازم معنای خود است. (دلالت التزامیه)

مانند این که کسی مثالهای ذیل را به عنوان شاهد مطرح نماید :

الانسان ناطقٌ، این مثال یقیناً درست است (در صحت حمل هیچ شکی وجود ندارد.)، حمل الانسان ناطق هم حمل اولی ذاتی است. مرحوم آخوند که صحت حمل را علامت حقیقت اخذ کرده است، بایستی این مثالها را حقیقت بداند، در حالی که این مثالها مجاز است. زیرا استعمال کلمهی انسان در ناطق، مجاز است در حالی که آخوند، صحت حمل را علامت حقیقت میداند.

الانسان ضاحکٌ، در این مثال نیز حمل صحیح است، اما ضاحک، لازمهی معنای انسان است (دلالت التزامیه) و لازمهی معنا، مجاز است.

طبق تعریفی که مرحوم آخوند از علائم حقیقت و مجاز ذکر نموده است، باید این دو قسم مجاز (تضمن و التزام) را حقیقت بداند. و بلکه اگر یک کلی در افراد و یا مصادیق خودش استعمال شود، مانند این که کلمهی انسان، در زید و بکر و عمرو به کار رود. (زیدٌ انسانٌ، بکرٌ انسانٌ، عمروٌ انسانٌ و ....) همهی این موارد صحت حمل دارد، در حالی که اینها باید مجاز باشند و حقیقت نیستند، اما طبق ظاهر فرمایش آخوند، این موارد حقیقت هستند.

پاسخ: اشکال در استعمال کلی در افراد و یا مصادیق خودش مطلقا وارد نیست، زیرا بحث ما در حمل اولی ذاتی است، اما این موارد از نوع حمل شایع صناعی بودند.

اما در مورد استعمال لفظ در جزء معنا و یا خارج معنای خود، دو راه وجود دارد که اگر کسی این موارد را بپذیرد، مشکل حل میشود؛

راه حل اول: قائل شویم که صحت حمل با تسامح علامت حقیقت است؛ مقصود از تسامح نیز این است که در برخی مواقع صحت حمل، علامت حقیقت نیست. بعباره اخری اشکال وارد است.

راه حل دوم: قائل شویم که صحت حمل به صورت موجبهی جزئیه علامت حقیقت است. (و نه به صورت موجبهی کلیه.)

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo