< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

96/10/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استعمال لفظ در معنای مجاز

 

مقدمه

امر سوم از مقدمات در کفایه، اینست که آیا استعمال لفظ در معنای مجازی نیازی به وضع دارد یا نه؟ یعنی واضع بایستی اجازه دهد و یا نیازی به اجازهی واضع نیست؟ آن چه که واضح است این که هر لفظ بایستی یک معنای حقیقی داشته باشد، تا سپس معنای مجازی آن روشن شود، چون مجاز استعمال در غیر موضوع له است. برای معنای حقیقی که نیاز به وضع و واضع داریم و این جا اختلافی وجود ندارد. مرحوم آخوند در کفایه فرموده است که معنای مجازی متوقف بر حُسن استعمال است، یعنی کاربرد این لفظ در این معنا باید زیبا باشد و طبع انسان بپذیرد، چه واضع اجازه بدهد، چه واضع اجازه ندهد.

کسانی که قائل هستند معنای مجازی اجازهی واضع را می خواهد، قائل هستند بین معنای حقیقی و معنای مجازی، یکی از قرائن مجاز باید باشد. قرائن مجاز 25 قرینه بود که در کتاب مطول ذکر شده بود، و واضع آن قرائن را اجازه داده است، و استعمال لفظ در معنای مجازی، خارج از آن 25 قرینه، غلط است.

حق اینست که فرمایش کفایه صحیح است، به عنوان نمونه اگر کسی اسم فرزند خود را فرعون بگذارد، پدری که اسم فرزندش را عمر میگذارد واضع است. حال اگر کسی به یک نفر دیگر که ظالم است و اسمش زید است، بگوید ای فرعون. حال آیا این استعمال نیاز به اجازهی واضع دارد؟ یا این که اتفاقا این استعمال خیلی هم خوب است. همین حُسن استعمال و این که مردم این حسن استعمال را بپذیرند کافی است و نیازی به اجازه ی واضع و یا قرائن 25 گانه ندارد.

 

استعمال لفظ و اراده نوع لفظ، صنف لفظ، مثل لفظ یا شخص لفظ

این بحث مطلبی است که توسط مرحوم آخوند، در کفایه مطرح شده است و اصولیون نیز متعرض آن شده اند، اما تا به حال دیده نشده است که احدی از اصولیون فایدهای بر این بحث تعریف کرده باشد و یا مثال شرعی برای آن زده باشد. آیا این امور جایز است یا نه؟ و آیا ثمرهای دارد یا نه؟ به عنوان نمونه اگر شخصی بگوید: زید 3 حرفی است. در این جا زید در چه معنایی به کار رفته است؟. آن جایی که لفظ را بیان میکنند و نوع لفظ را اراده میکنند. یا مثلا شخصی بگوید زید در ضرب زیدُ فاعل است. در اینجا لفظ را استعمال نموده و صنف لفظ را اراده کرده است و .....

مشکلی که وجود دارد این است که این کلمه یا استعمال در معنا شده است، یا استعمال در معنا نشده است. اگر استعمال در یک معنایی شده باشد، اتحاد دال و مدلول است، در حالی که دال و مدلول بایستی متعدد باشند. به عنوان نمونه وقتی میگوییم زید سه حرفی است، دال ز ی د است، مدلول هم بر ز ی د دلالت می کند، اگر هم بگوییم اصلا استعمال نشده است، باید بگوییم قضیه ای که باید سه جزیی باشد، اینجا دو جزیی شده است. قضیه باید متشکل از موضوع و محمول و نسبت بین موضوع و محمول باشد و قضیهی دو جزئی باطل است.

مرحوم آخوند می فرماید استعمال لفظ و اراده نوع، صنف یا مثل، اشکالی ندارد ولیکن استعمال این ها مجاز است و حقیقت نیست. علت هم این است که یکی از علائق مجاز، عبارتست از رابطهی کلی و فرد، استعمال لفظی که وضع شده برای فرد و مصداق، استعمال این لفظ در کلی طبیعی و یا بالعکس، استعمال لفظ کلی طبیعی در فرد. این موارد هیچ اشکالی ندارد. به عنوان نمونه کلی طبیعی انسان، و زید فرد. کلمه ی زید را به معنای انسان به کار ببریم یا انسان را به معنای زید به کار ببریم، هر دو صحیح است. کلمهی ضَرَبَ، بر معنای خاص وضع شده است، اما اگر ما این کلمه را در نوع ضرب، یا در مثل ضرب یا در صنف ضرب به کار ببریم مجاز است.

آن چه محل بحث است یک لفظ را بگوییم و شخص همان لفظ را اراده کنیم، اگر کلمهای را بگوییم و کلمه ای مثل آن را در نظر بگیرم اشکالی ندارد، اما اگر بگویم ضرب و همان ضرب را در نظر بگیرم، در این جا اتحاد دال و مدلول محقق می شود و باطل است. مگر این که کسی از باب اختلاف حیثیت بین این دو را فرق بگذارد. وبگوید ضرب از آن جهت که دال است، متفاوت از ضرب از آن جهت که مدلول است می باشد، که در این فرض اشکالی ندارد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo