< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

96/09/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وضع الفاظ

 

پیش درآمد

بحث در مورد وضع بود و گفتیم تعریف وضع اینست که وضع یعنی تعیین یک لفظ، و یا جعل یک لفظ برای دلالت کردن بر معنا. از قدیم در کتب اصولی، بحثی مطرح می شود که انسان موقع وضع، خود معنا را تصور می کند و یا صورت کلی معنا را؟ و لفظ را بر همان وضع می کند و یا بر کلی و جزئی؟ و در اینجا مطرح می کردند وضع به 4 قسم تقسیم می شود:

وضع خاص، موضوع له خاصوضع خاص، موضوع له عاموضع عام، موضوع له عاموضع عام، موضوع له خاص

این گونه مباحث از قدیم در کتب اصولی موجود بوده، لیکن خود اینها به تنهایی برای اصول بیفایده است. آن چه که مفید فایده است بحث وضع حروف، ضمایر، اسماء اشاره و کنایات است که این موارد بر چه وضع شده است. ابتدا یک بحث مقدماتی می کنیم تا نتیجه ی این وضع را مشخص کنیم.

 

بحث مقدماتیآیا ممکن است وضع و استعمال هر دو با یک چیز محقق شود؟ یعنی یک کاربرد لفظ، هم وضع باشد و هم استعمال. بعباره اخری از قدیم اصولیون گفته اند، در زمانی که می خواهیم یک لفظ را وضع کنیم، نگاه استقلالی به لفظ داریم، اما زمانس که می خواهیم لفظ را استعمال کنیم، در اینجا لفظ آلت بر معنا و فانی در معناست و به تنهایی لحاظ نمی شود. فلذا جمع بین استقلالی و آلی محال است. یعنی نمی شود انسان یه لفظ را به کار ببرد هم در مقام جعل و وضع و هم در مقام استعمال.

 

چند مثال عرفیفرض کنیم شخصی صاحب اولاد شد، در اولین بار که دیدار فرزند میسر شد، می گوید "محمد آقا" را بدهید من ببینم، ایشون با این کار هم بیان کرد اسم طفل را محمد گذاشتم، هم اسم محمد را در مورد طفل به کار برد. این هم جعل است، و هم استعمال. در مقام این هستیم که بدانیم این کار غلط است یا درست؟

یا به عنوان نمونه ی بعد، این کلمهای که جدیداً مستعمل شده، نسبت به فقرا و آسیبمندان، لفظ دهکهای آسیبپذیر استفاده می شود، با اینکه این لفظ در هیچ کتاب لغتی نیست. الان استعمال این لغت، هم استعمال است و هم جعل است. دست اندرکاران دارند این لفظ را هم جعل میکنند و هم به کار میبرند، میخواهیم بدانیم این کار درست است یا خیر؟

 

چند مثال فقهیفرض کنیم شخصی معتقد بود نکاح معاطاتی صحیح است (غالب فقها معتقدند نکاح معاطاتی صحیح است)،میشود مدعی شد اگر شخصی با دیگری مشغول زنا است، اگر نیتش ازدواج باشد، این وطی که از او صادر می شود هم صیغه ی عقد ازدواج است، هم به کار گرفتن نتیجه ی ازدواج. چون با خود وطی جعل و استعمال با هم محقق می شود.یا به عنوان نمونه در باب بیع، اگر در زمان خیار، بایع در چیزی که فروخته، تصرف کند؛ این تصرف بایع هم فسخ معامله است و هم تصرف است. یعنی هم جعل است به این معنا که دارد فسخ می کند و مبیع را به ملک خودش بر می گرداند، و هم دارد تصرف می کند.

شخصی عبدی را به دیگری می فروشد، حال که عبد به ملکیت طرف مقابل منتقل می شود، بایع میآید و میگوید این عبد را آزاد کردم؛ وقتی می گوید عبد را آزاد کردم، یعنی اول او را به ملک خودم برگرداندم، و معامله را فسخ کردم، سپس ملک خودم را آزاد کردم. این هم جعل است و هم استعمال.

نکتهای که بایستی مد نظر قرار داد اینست که در تمام این مثالهای فقهی اشکال وجود دارد، علت این که ما این مثالها را میپذیریم، به علت جمع بین ادلهی مختلف است و اگر مسئلهی جمع بین ادله نبود، حکم به بطلان تمام این موارد میکردیم. به عنوان مثال در مورد سوم که شخصی عبدی را بفروشد، سپس ادعای آزادی آن را نماید، دلیل داریم که همیشه عتق مقدم است و بایستی طرف آزادی را گرفت. دلیل دیگر هم داریم که میگوید تصرف در مال مردم حرام است. این دو تا دلیل را کنار هم بگذاریم، نتیجه این می شود که با این "انت حرُ فی سبیل الله" هم بیع فسخ شد و هم عبد آزاد شد. و این مطلب از باب جمع بین ادله است و اگر جمع بین ادله نبود، حکم به بطلان چنین عتقی می کردیم.

اما در بحث جعل و استعمال، در بحث وضع کلمات، بحث جمع بین ادله نداریم، چون بحث یک امر عرفی است. آیا می شود یک لفظ را در آن واحد، هم به صورت استقلالی و هم به صورت آلی ملاحظه کرد؟ مثل این که یک شخص عینکی هم در آن واحد به شیشیهی عینک نگاه کند و ببیند که شیشهی عینک تمیز است یا خیر؟ (استقلالی) هم از شیشهی عینک و به وسیلهی عینک خارج را نظاره کند. (آلی) حال آیا جمع بین این دو، ممکن است ام لا؟

توضیح این می شود که ما یک وجود خارجی داریم و یک وجود ذهنی؛ وجود ذهنی مرتبهی رقیق شدهی خارج است. ماهیت در خارج با وجود خارجی همراه است، اما ما می آییم و از وجود خارجی جدایش می کنیم و این ماهیت را بدون وجود به ذهن می آوریم، هدف هم این است که استعمالات مردم راحت تر باشد. به جای این که شخص خود عینک را بیاورد و نشان بدهد، لفظ عینک را مطرح کند و همان معنا به طرف مقابل تفهیم بشود. پس معنا می شود صورت ذهنی و یا ماهیتی که در ذهن وجود دارد. ماهیتی که در ذهن وجود دارد، در طول وجود خارجی است. یعنی وجود خارجی اصل است و آن چه هم در ذهن است، فرع و تابع آن است.[1] اگر به این قائل شدیم، همیشه آن چیزی که استعمال لفظ است، خارج نامیده میشود و آن چیزی که جعل لفظ است، امر ذهنی نامیده میشود. چون در جعل یک معنایی را تصور میکنند، آن معنای تصور شده را وضع می نامند. (یعنی وقتی می گوییم وضع عام و یا وضع خاص، مراد معنای تصور شده است.) و بعد لفظ را بر همین معنی یا بر مصداقش و یا بر کل آن وضع میکنند. حال سوال مطرح می شود که آیا ما می توانیم یا این مطالب بگوییم که وضع به دو صورتِ ذیل است؟

وضع لفظی که جعل لفظ در برابر معنا است.وضعی که به وسیله ی استعمال لفظ در برابر معنا است.

پاسخ این است که در زمان وضع معنایی را تصور میکنند که این معنای متصور را وضع می گویند، بعد این معنای تصور شده را در مقابل لفظ قرار می دهند. اگر این گونه باشد که آن معنای تصور شدهی ذهنی مرتبهای از خارج باشد و رقیق شدهی خارج باشد، نتیجه اش این میشود که چون در بحث تشکیک، همیشه مرتبهی پایین در مرتبهی بالا وجود دارد و مندمج[2] است. اگر من مرتبهی بالا را به کار بردم، مرتبه ی پایین هم خود به خود وجود دارد. با وجود این نکته هیچ اشکالی ندارد که ما لفظ را در معنایی استعمال کنیم و این استعمال، وضع هم باشد. یعنی هم وضع است و هم استعمال. فرمایشات صاحب کفایه و باقی بزرگانی که فرمودهاند جمع بین آلی و استقلالی محال است و یا این که جمع متناقضین لفظ را دیدن و ندیدن محال است، پیش نمیآید و این اشکالات محقق نمیشود. زیرا زمانی که من لفظ را استعمال میکنم، دارم مرتبهی بالا را انجام میدهم، مرتبهی بالا، مرتبهی پایین را خود به خود دارد. وضع تصور ذهنی است، تصور ذهنی مرتبهی ضعیف وجود خارج است. حلوای خارجی، حلوا است، دهان را هم شیرین می کند، حلوای ذهنی هم حلوا است اما مرتبهی ضعیف وجود خارجی است، دهان را شیرین میکند، اما شکم را سیر نمیکند و این هم همان است.

فلذا اشکالی ندارد لفظ را استعمال کنیم و این استعمال، وضع هم باشد.

[1] . البته تمام این‌ها بر فرض همان مطلبی است که علامه طباطبایی به آن روش رئالیسم می فرماید. روش رئالیسم یعنی، خارج اصل است و از خارج چیزی به ذهن می آید و ذهن رقیق شده‌ی خارج می‌شود و در طول خارج است. اگر این ذهن را برگردانیم به اصل، خارج نامیده می شود. و اگر هم خارج را سست کنیم، ذهن نامیده می شود. البته نظراتی مخالف نظر علامه هم وجود دارد، اما ما نظر علامه را مفروض می گیریم.
[2] . درهم رفته و داخل شونده.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo