< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

96/08/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: موضوع علم اصول

 

مقدمه:

بحث دربارهی موضوع علم اصول بود، مرحوم آیت الله سبزواری در کتاب تهذیب الاصول می فرماید: "موضوع علم اصول ادله اربعه است، اما برگشت همه ی ادله ی اربعه به یک چیز بر می گردد و در واقع منبع احکام فقط وحی خداست." در جلسه قبل هم بیان شد دو گونه وحی داریم، وحی قرآنی و وحی بیانی. اما این که چگونه وحی را بفهمیم چهار راه است که به کشف حکم کمک می کند آن هم کتاب و سنت و عقل و اجماع هستند. سپس مرحوم سبزواری می فرماید نسبت شرع و عقل اینست که دو روی یک سکه هستند و در حقیقت یک چیز هستند، و در واقع شرع، عقل ظاهر است و عقل، شرع باطن است. و اگر بخواهیم شرع را در ظاهر نشان دهیم نمود خارجی عقل، معصومع است، یعنی همین مظاهری که دارد مانند احادیت و قرآن و ... و بالعکس. فرمایشات آقای سبزواری، سابقه ی قدیمی دارد و خیلی از بزرگان این موارد را قائل شده و فرموده اند، مانند ابن رشد که هزار سال قبل این مطلب را فرموده است. اما این کلام درست نیست که قائل شویم اگر معصوم(ع) را از مظاهر خارجی، جدا کنیم عقل مجرد میشود.

 

تبیین حضرت استاد عابدی و نقد نظر آیت الله سبزواریبه نظر ما چند اشکال به فرمایش مرحوم آیت الله سبزواری وارد است:

این که در روایات وارد شده است که "اول ما خلق الله العقل"، منظور عقل انسان نیست، زیرا تا انسان نباشد، عقل انسان وجود نخواهد داشت، و تفسیر روایت به عقل انسان، حرف خندهدار و اشتباهی است، بلکه منظور از عقل در این روایت، مجردات (چیزی مانند فرشتگان) است. و این عقل ارتباطی با عقل انسان که برای فهم خیر و شر به کار می رود ندارد. و این دو، دو مورد کاملا متباین هستند. این که ما عقل را یکی از ادلهی اربعه میدانیم، هیچ ارتباطی به عقلی که یک موجود مجرد است ندارد. و مرحوم آقای سبزواری این دو مورد را خلط نموده است. ایشان خیال کرده است که در "اول ما خلق الله العقل"، مقصود عقل ادمی است، در حالی که تا انسان نباشد، عقلی نخواهد بود. و اصلا عقل یک چیز مستقل از جسم و روح نیست. عقل نوعی کارکرد از روح است و بعباره اخری عقل آدم منظور روح آدم است.

اشکال دیگری که وارد است این که اگر شرع و عقل دو روی یک سکه باشد، لازمهاش اینست که اگر کسی عاقل است، نیاز به شرع ندارد، و اگر کسی عاقل نیست، نیازمند شرع است. در حالی که عاقل ترین انسانها در مقابل پیامبر(ص)، اُمّی محض و نیازمند تعلیم پیامبر(ص) هستند. فلذا ما میدانیم انسان متشرع نیاز به عقل دارد، و انسان عاقل نیز، محتاج شریعت است و این شاهدی بر این است که این دو یک چیز نیستند.

 

کلام مرحوم آخوند خراسانی(ره)

مرحوم آخوند فرمودند که موضوع علم اصول یک جامع حقیقی بین موضوعات تمام مسائل علم اصول است. یعنی هر مسئلهی اصولی، یک موضوعی دارد، تمام این موضوعات را جمع کنیم یک قدر مشترکی دارد که موضوع علم اصول است. ممکن است حتی نام آن را نیز ندانیم، اما آن یک کلی طبیعی مشترک بین موضوعات تمام مسائل است. بنابراین رابطهی موضوع علم، با موضوع مسئله، رابطهی کلی طبیعی با افرادش است.

اشکالی که ممکن است مطرح شود اینست که موضوعی که ما حتی اسم آن را نیز نمیدانیم به چه دردی میخورد؟ و چه فایدهای دارد؟ یا به عنوان نمونه ما نمیدانیم قدر مشترک برائت و مشتق چیست. یا بعباره اخری اصلا قدر مشترکی وجود ندارد، زیرا برخی از مسائل علم اصول با هم تباین دارند. برخی برای مقولهی کم هستند، برخی برای مقولهی کیف هستند، مقولهی کم و کیف که اشتراکی ندارند. فلذا این فرمایش آخوند، مشکلی را حل نمیکند.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo