< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

96/07/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تمایز علوم

 

مقدمه:

در مطالب سابق، تمایز علوم را ذکر نمودیم که گاهی به موضوع است و گاهی به غرض و گاهی نیز به روش. در مقام تعلیم و تعلم بایستی قائل شویم که تمایز علوم با یکدیگر در موضوعات آنها است. حال سوالی که مطرح می شود اینست که تمایز علوم اصول فقه با علوم دیگر در چیست؟ پاسخ اینست که فقه دارای مقدماتی است، یک مبادی فقهی داریم، گاهی این مبادی تصوریه است و گاهی تصدیقیه است. گاهی این مقدمات قریب هستند و گاهی این مقدمات بعید هستند. علم صرف، نحو، رجال و .... از مقدمات فقه هستند و بعباره اخری در استنباط احکام شرعی دخالت دارند، اما این موارد از اقسام مقدمات بعید هستند که به همین جهت در اصول فقه جایی ندارند. اما یک مسائلی در استنباط احکام دخالت دارند و دخالت آن ها نیز قریب است. این مقدمات قریب، اصول فقه نامیده می شوند و مقدمات بعید دیگر علوم می شوند.

 

ملاک تمیز بعید و قریب

در قیاس استنباط، ما یک صغری داریم و یک کبری داریم. صغری مانند این که می گوییم فلان روایت ظاهر است در این مطلب، کبری هم اینست که کل ظاهرٍ حجتٌ. کبری به نتیجهی قیاس از صغری نزدیکتر است. آنچه که صغری واقع می شود در حقیقت دیگر علوم است، به عنوان آن علمی که متکفل تعیین ظاهر بودن این روایت است لغت و یا ادبیات است. اما این که ظاهر حجت است، کبری است و این اصول فقه است. بعباره اخری صرف و نحو، صغری را تعیین می کند و می گوید هذا ظاهرٌ، و اصول فقه کبری را تعیین می کند و میگوید الظاهر حجتٌ.

 

دو ادعا و پاسخ آنها

ادعای اول این که شخصی در کتاب خود مدعی شده است از این مطالب فهمیده می شود: "علم منطق ارتباطی با فقه ندارد و برای این فرمایش خود نیز استدلال نموده است که، زیرا اجتهاد در قرن های اولیه وجود داشت و هنوز منطق وجود نداشت و یا حداقل منطق به زبان عربی ترجمه نشده بود، فلذا اجتهاد بر منطق مقدم است."

پاسخ این ادعا که اجتهاد بود و منطق نبود این گونه است که هر دو طرف اشتباه است. زیرا اولاً منطق در سال 170 هجری قمری، یعنی حدود عصر امام هفتم(علیه السلام) به عربی ترجمه شد؛ و این دوره زمان حضور ائمه معصومین(علیهم السلام) بوده است و اجتهادی وجود نداشته است و اجتهاد برای دوره ی بعد است، فلذا اول منطق وارد جوامع علمی شد و منطق سابق بر اجتهاد است. و بر فرض هم که اول اجتهاد بوده و منطق نبوده است، منطق بدین معنی که کسی معرف و حجت و تصور و تصدیق و این تعاریف را بداند بله حق با شماست، اما تمام مردم منطقی هستند، فقط تعاریف و الفاظ را نمی دانند. اما استدلال را به خوبی بلد هستند، همین که به نانوا گفته می شود چرا نان را گران عرضه می کنی و او می گوید چون آرد گران شده است و ..... فلذا نان را گران می دهم، این استدلال است، و نیازی هم نیست اصطلاحات را بدانند. در آن زمان که اجتهاد بود و منطق نبود، همهی فقها میدانستند تناقض باطل است، یا میدانستند قیاس خلف باطل است.

ادعای دوم هم که عجیبتر از ادعای اول است این که مرحوم شوشتری، صاحب کتاب قاموس الرجال فرموده است: "این معلوم است که منطق مفید فایده نیست و این که ادعا شده است منطق جلوی اشتباه در تفکر را میگیرد اشتباه است، زیرا به تجربه اثبات شده است که این همه از بزرگان منطق خواندهاند و خطای در فکر نیز دارند."

پاسخ به ادعای مرحوم آیت الله شوشتری این میشود که، خود منطق جلوی اشتباه در فکر را نمیگیرد، بلکه رعایت منطق جلوی اشتباه در فکر را میگیرد. اگر شخصی منطق را خوانده است و باز هم اشتباه می کند، به این دلیل است که منطق را رعایت نمیکند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo