< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

96/07/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : بحث علم

 

مقدمه

موضوع علم اصول فقه و تعریف علم اصول فقه، آن چیزی است که نتیجهاش در طریقهی استنباط احکام شرعی قرار میگیرد و بعباره اخری هر مسئلهای که نتیجهاش، کبرای قیاس استنباط قرار میگیرد. مقصود کتاب قوانین که فرموده است، اصول علمی در طریقهی استنباط است، نیز همین میباشد. آیت الله بروجردی هم که فرمودهاند موضوع اصول فقه، الدلیل فی الفقه (هر چه در فقه، دلیل قرار بگیرد.) است مرادشان همین مطلب است که هر مسئلهای نتیجهاش، کبرای قیاس استنباط قرار میگیرد موضوع علم اصول فقه است.

 

جایگاه موضوع علم در علوم

کلام در این است که هر علمی از چه چیزهایی بحث میکند؛ میدانیم که هر علمی مسائلی دارد و هر مسئلهای یک محمول دارد و یک موضوع. به عنوان نمونه، "کل فاعل مرفوع" یکی از مسائل ادبیات است. محمولات مسائل، امور متباین هستند مانند رفع، نصب و جر و ..... . موضوعات مسائل نیز با موضوع علم تفاوت دارد. ما یک موضوع علم داریم مانند کلمه و کلام، یک موضوع مسئله داریم مانند فاعل و مفعول. و موضوع مسئله اخص از موضوع علم است. موضوع علم کلی است، موضوع مسئله جزیی است. این یک اشکال بزرگ دارد و آن هم این که هیچ علمی از خود موضوع نمی تواند بحث کند، چون بحث از خود موضوع یعنی بحث از کان تامه شده است، یعنی بحث از وجود و عدم موضوع شده است. این که موضوع هست و یا نیست، و هیچ علمی این کار را نمیکند. به همین جهت گفته شده است که علم باید عرض ذاتی موضوع بحث نماید و نمیتواند از خود موضوع بحث کند. فلذا اگر علمی خواست از خود موضوع بحث کند، این بحث در مقدمات آن علم قرار میگیرد.

 

انواع عرض و تقسیمات آندر کلیات خمس در علم منطق آمده است که جنس و فصل و نوع، ذاتی هستند و خاصه و عرض عام هم عرضی هستند. عرض ها دو گونه اند:گاهی عرض ذاتی هستند.گاهی عرض غریب.

 

گفته شده که عرض بر هفت قسم است:سه قسم عرض ذاتی است.سه قسم عرض غریب است. و یک قسم نیز اختلافی است.

 

یک چیزی که عارض چیز دیگری می شود به دو صورت عارض می گردد؛

یک مرتبه بلاواسطه عارض خود شیء میشود.

یک مرتبه با واسطه عارض شیء میشود.

 

در جایی هم که با واسطه عارض می شود سه گونه است:

گاهی به واسطهی جزء شی عارض شیء میشود. (جزء داخلی)

گاهی به واسطهی امر خارجی عارض شیء میشود. (غیر جزء)

گاهی به واسطهی امر مباین عارض شیء میشود.

 

آن چه که به واسطهی جز عارض شیء می شود، به جهت جزء خود به دو قسمت تقسیم می شود، زیرا جزء یا جنس است و یا فصل است، بعباره اخری:

یا جزء اعم از شیء است (مانند حیوان که برای انسان جزء اعم است.)یا جزء مساوی با شیء است. (مانند ناطق که برای انسان جزء مساوی است.)

 

آن چه که به واسطهی امر خارجی عارض شیء می شود، به اعتبار نوع امر خارج به سه قسمت تقسیم میشود:

امر خارج اعم است.امر خارج اخص است.امر خارج مساوی است

 

از این دسته بندی های مطروحه در فوق به سه قسم، "عرض ذاتی گفته میشود:

عرضی که عارض خود شیء میشود.

آن چه که به خاطر جزء مساوی عارض شیء میشود.

آن چه که به خاطر امر خارج مساوی عارض شیء میشود.

 

از این دسته بندی ها، سه دسته نیز "عرض غریب" هستند:

آن چه که به خاطر امر خارج اخص عارض شیء میشود.

آن چه که به خاطر امر خارج اعم عارض شیء میشود.

آن چه که به واسطهی امر مباین عارض شیء میشود.

 

از این موارد آن هم که اختلافی است که عرض ذاتی است و یا عرض غریب، مورد ذیل است:

آن چه که به سبب جزء اعم عارض شیء میشود. (مانند این که بگوییم انسان حرکت دارد، این حرکت به خاطر ناطق بودن انسان است و یا به خاطر حیوان بودن انسان؟ پاسخ به سبب حیوان بودن است. حیوان به سبب جزء اعم بودن است.)

 

اشکال مطرح شده توسط ملاصدراحال با عنایت به دسته بندی های مطرح شده، ملاصدرا در کتاب اسفار اشکالی مطرح نموده است و در کتاب شواهد الربوبیه نیز بحث جالبی در این باره مطرح نموده است. ایشان فرموده اند:

"با این توضیحاتی که ذکر شد، تمام علوم ایراد دارند و بایستی گفت هر علمی از عرض غریب بحث میکنند و حرفی در مورد عرض ذاتی ندارند."

ابتدای کفایه خواندیم که مرحوم آخوند فرموده بودند: "اِنَّ مَوضُوعَ کُلِّ عِلمِ وَ هُوَ الَّذي يُبحَثُ فِيهِ عَن عَوارِضِهِ الذّاتِيَّةِ" اشکال وارده در بیان ساده این گونه است. به عنوان نمونه موضوع ادبیات، کلمه و کلام است. علم هم بایستی از عرض ذاتی کلمه و کلام بحث نماید، بعباره اخری بایستی رفع و نصب و جر، عارض کلمه و کلام بشوند و عرض آن ها نیز عرض ذاتی باشد. در صورتی که ما بیان کردیم رفع و نصب و جر، روی فاعل و مفعول و مضاف الیه میرود. رفع و نصب و جر محمولات است. ما کلمه را نمیگوییم که مرفوع است، بلکه کلمه اگر فاعل باشد، مرفوع میشود. فاعل واسطه بین رفع و کلمه است. حال آیا فاعل بودن که سبب رفع کلمه میشود، مساوی با کلمه است یا اخص از آن است؟ پاسخ مشخص است که "اخص" است. و آن چه که واسطهی اخص می شود، عرض غریب است. هر چیزی که با واسطه ی اخص، عارض چیزی بشود، عرض غریب نامیده میشود. رفع عارض کلمه می شود، اما به واسطه ی فاعل، و این فاعل بودن اخص از کلمه است. بنابراین همهی مسائل نحوی، عرض غریب میشود، در حالی که گفته شده بود که هر علمی بایستی از عرض ذاتی بحث کند. این اشکال را برای نخستین بار ملاصدرا مطرح نموده است. سپس خود ملاصدرا پاسخی به این اشکال داده است، و مرحوم آخوند پاسخ دیگری مطرح نموده است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo