< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

96/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث مقدماتی

 

منابع برای مطالعه و شرح کفایه

ابتدائاً سبک ما به ترتیب کفایه خواهد بود، برای مطالعه هم توصیه ی ما مطالعه ی کفایه خواهد بود. برای منبع ضمنی هم کتاب فوائد الاصول مرحوم آیت الله نائینی مد نظر خواهد بود. آیت الله نایینی عالمی بوده که نوآوری زیاد داشته، و تقریراتی از ایشان به جا مانده است. یکی به قلم آیت الله خوئی به نام اجود التقریرات، یکی هم به قلم آقای کاظمی، به نام فوائد الاصول. که قلم آقای کاظمی از قلم آقای خوئی بهتر است. مضاف بر این که حواشی مرحوم آقا ضیاء را هم دارد و مشتمل بر 4 جلد است. کتابهای مرحوم آقا ضیاء یکی نهایه الفکار به قلم آقای بروجردی است و یکی هم به نام مقالات الاصول است. کتاب های مرحوم آیت الله میرزا هاشم آملی هم در واقع، تقریرات درس آقا ضیاء است.

آقا ضیاء در حقیقت عالم بزرگی است و ابتکار و نوآوری هم زیاد دارد، اما رابطه ی خوبی با فلسفه نداشته و هرگز فلسفه و منطق و کلام نخوانده است. در حالی که ارتباط تنگاتنگی بین اصول و مباحث فلسفی وجود دارد، فلذا من (استاد عابدی) توصیه به خواندن آثار ایشان نمی کنم.

از جمله ی دیگر کتاب هایی که خوب است که مراجعه داشته باشیم، کتاب مصباح الاصول آیت الله خویی، کتاب مصابیح الاصول آیت الله خویی، کتاب الهدایه فی الاصول آیت الله صافی اصفهانی که شامل تقریرات درس آیت الله خویی است. آثار امام خمینی هم همه خوب هستند اما آثاری که به قلم خود ایشان است اولی است که من جملهی آنها کتاب مناهج، و کتاب الوصول بهتر از کتب دیگر ایشان مانند تهذیب الاصول هستند.

کتب آیت الله بروجردی هم کتب خوبی هستند. از درس آیت الله بروجردی تقریرات متعددی به جا مانده است، اما هیچ کدام کامل نیست. کتاب نهایه الاصول آیت الله بروجردی که مرحوم آقای حائری آن را نوشته اند که کتاب خیلی خوبی است. از مرحوم آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی هم تقریراتی از درس آیت الله بروجردی به جا مانده است که بسیار خوب است. از آقای عباس ابوترابی (پدر سید آزادگان) که خیلی فیلسوف و حکیم بوده، و از روز اول حضور آیت الله بروجردی تا روز آخر عمر آیت الله بروجردی در تمام درس های ایشان شرکت کرده است، تقریراتی با قلم سلیس به یادگار مانده است، اما متاسفانه چاپ نشده است.

ضمنا کتاب منتهی الدرایه، به قلم آقای مروج که 10 جلد می باشد، در حواشی و شرحهای کفایه، جزو بهترینها میباشد. و چه بسا بهترین باشد. شرح مکاسبی هم از ایشان به نام الهدایه به یادگار مانده است، اما به قوت منتهی الدرایه نیست.

 

اهمیت اصول فقه

مدتی است صحبت ها و سخنرانی ها بر ضد علم اصول می شود که علم اصول متورم شده است، سابقا گفته ام که آقای مدرسی طباطبایی ساکن آمریکا، کتابی دارد به نام زمین در فقه اسلامی، در مقدمه ی آن کتاب ایشان مطلب را آورده است و حرف درستی هم هست، ایشان آورده اند: الان در غرب جدیدترین حرفها، فلسفه ی تحلیل زبانی ویتکنشتاین[1] است. (استاد عابدی، دقایقی در مورد اندیشههای ویتکنشتاین صحبت فرمودند.) در این اثر ویتکنشتاین، جدیدترین حرفهای فیلسوفان غربی در این حوزه را جمع آوری نموده است. حال اگر کسی بخواهد حرف های مسلمانان را در برابر تحلیل زبانی غربیها بفهمد، راهش همین اصول فقه است. و حرف های بسیار جالب و ناب و دقیقتر در همین کتاب اصول فقه است که فقها و اصولیین اسلامی، آن را بیان نمودهاند. درحقیقت این اصول فقهی که ما می خوانیم، همان فلسفهی تحلیل زبانی است و نوترین و جدیدترین حرف های غرب، همان مواردی است که سالها قبل علمای ما فرمودهاند.

فلذا بایستی اصول فقه را جدی گرفت و الزاماً این علم در فقه کارگشا نیست، و در علوم دیگری مانند حقوق نیز بسیار موثر و اثرگذار است. به عنوان نمونه کسی که می خواهد قانون تقنین کند یا می خواهد قانون را تحلیل کند، بایستی اصول فقه بداند.

بحث مقدماتی درباره علمیک علومی داریم که اسم آن ها جمع است مانند علم اصول، علم ریاضیات، علم اخلاق، علم نجوم و علم ادبیات، علم رجال و...، یک علومی هم داریم که اسم آن ها مفرد است مانند علم شیمی، علم فییزیک، علم طب و .....حال برخی علوم مانند ادبیات در واقع یک علم نیستند، بلکه 14 علم است که در کنار یکدیگر تشکیل ادبیات را داده است مانند صرف، نحو، بلاغت و .....، علم رجال هم که در حقیقت علم نیست، رجال علم نیست، فن است. تاریخ و جغرافیا هم علم نیستند، علم آنی است که کلی باشد و جزئی نباشد. به عنوان نمونه من میدانم در چه تاریخی صدام به ایران حمله کرد و یا چه زمان جنگ تمام شد. این موارد علم نیست، بلکه فن است. علم باید کلی باشد، مثلا هر کشوری که قدرتمند باشد و احساس کند همسایه اش ضعیف است به او حمله می کند. این علم است. فلذا فلسفه ی تاریخ علم است، اما خود تاریخ علم نیست. به عنوان نمونه، سیدالشهدا (علیه السلام) در فلان تاریخ شهید شد، این علم نیست، زیرا قابل سرایت به جای دیگری هم نیست. اخلاق، جمع خلق است و در حقیقت اسمش طب روحانی بوده است، و همانگونه که میبینیم طب جزو علوم مفرد است. یا در تعریف اخلاق آمده است که آن چه که از رذیلت و فضیلت بحث می کند، که این دیگر علم نیست. و اصلا جمع نیست، بلکه مفرد است.

ریاضیات هم که من آن را جمع می دانیم در حقیقت اسمش علم حساب بوده است، و حساب جمع نیست و مفرد است. یا در مورد نجوم، نجوم[2] اصلا علم نیست، آن چه علم بوده است، علم هیئت است. گفته شده است قدیمی ترین علم تاریخ بشری نجوم است. حال این سوال مطرح است که آیا اصول فقه یک علم است یا چند علم است؟

 


[1] . بزرگترین فیلسوف غرب.
[2] . نجوم به این معنی که فلان ستاره، جرم و حجمش چقدر است؟ چون این هم قابل تسری نیست و کلی نیست.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo