« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد احمد عابدی

1404/08/25

بسم الله الرحمن الرحیم

استدلال به روایات/أصالة البراءة /الأصول العملية

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة البراءة /استدلال به روایات

 

استدلال به روایت مسعده بن صدقه

بحث درباره اصالة البرائة بود و اینکه یکی از ادله‌ای که به آن برای برائت استدلال شده است، حدیث «مسعدة بن صدقه» است.

حدیث این‌گونه بود: «كُلُّ شَيْ‌ءٍ لَكَ حَلَالٌ». می‌خواستیم ببینیم که این «كُلُّ شَيْ‌ءٍ لَكَ حَلَالٌ» مربوط به شبهه موضوعیه است یا شبهه حکمیه.

بررسی دلالت حدیث بر شبهات حکمیه و موضوعیه

اگر کسی بگوید این حدیث اختصاص به شبهه حکمیه دارد، یعنی مربوط به شبهه حکمیه است نه شبهه موضوعیه، یک اشکال پیش می‌آید. اشکال این است که وقتی می‌گوید «فِیهِ حَلَالٌ وَ حَرَامٌ» (گرچه در این حدیث این عبارت نبود و در کلام شیخ انصاری است، ولی حالا فرض کنید که همین‌گونه باشد)، شبهه موضوعیه را می‌گوید و شامل شبهه حکمیه را نمی‌شود.

ولی اگر حدیث این‌گونه باشد: «كُلُّ شَيْ‌ءٍ لَكَ حَلَالٌ» یعنی «فیه» را نداشته باشد، می‌توان گفت این حدیث می‌گوید هرگاه شک داشتید چیزی حلال است یا حرام؟ و شک شما یا به خاطر تاریک بودن هوا است شک یا به خاطر تعارض روایات است. شک به دلیل تاریک بودن هوا است، شبهه موضوعیه می‌شود و شک به دلیل تعارض احادیث است شبهه حکمیه می‌شود. اگر حدیث را این‌گونه معنا کنیم، هم شامل شبهه موضوعیه است و هم شامل شبهه حکمیه.

نقش قرینیت کلمه «بِعَيْنِهِ»

در حدیث کلمه «بِعَيْنِهِ» هست؛ «حَتَّى تَعْرِفَ الْحَرَامَ بِعَيْنِهِ». کلمه «بعینه» احتمالاً قرینه بر این است که شبهه موضوعیه را می‌گوید. ولکن اگر بگوییم حدیث شبهه حکمیه را می‌گوید نه موضوعیه را، در این صورت حدیث اشکال دارد و نمی‌توان کلمه «بعینه» را معنا کرد.

اما اگر بگوییم حدیث هم حکمیه را شامل می‌شود و هم موضوعیه را و کلمه «بعینه» را در موضوعیه آورده است، ولی شامل هر دو می‌شود؛ یعنی «كُلُّ شَيْ‌ءٍ لَكَ حَلَالٌ» هم شامل موضوعیه می‌شود و هم شامل حکمیه و «حَتَّى تَعْرِفَ الْحَرَامَ مِنْهُ بِعَيْنِهِ» موضوعیه را می‌گیرد. با این بیان این مشکل هم حل می‌شود.

شمول حدیث نسبت به شبهات وجوبیه

آخوند خراسانی در کفایه مطرح کرده است: بحث ما در شبهه حکمیه و در باب برائت، بحث درباره شبهه تحریمیه است؛ یعنی جایی که شک دارید چیزی حرام است یا حلال است، بگویید حلال است. مثل همان شرب توتون که نمی‌دانیم حرام است یا حلال؟ بگوییم حلال است.

ولی در شبهه وجوبیه که بحث حلال و حرام نیست، بحث این است که نمی‌دانم چیزی واجب است یا واجب نیست و بحث حرمت نیست. مثلاً نمی‌داند دعای اول ماه واجب است یا نه، فلان نماز واجب است یا نه، در زمان خشک‌سالی آیا نماز استسقاء واجب است یا نه. معلوم نیست این حدیث شبهه وجوبیه را بگیرد. چون در شبهه وجوبیه حرمت نیست.

استدلال به عدم قول به فصل

آخوند ابتدا می‌فرماید می‌توان این مشکل را با عدم قول به فصل یا قول به عدم فصل، برطرف کرد. هر کس در شبهه تحریمیه طرفدار برائت است، به‌طریق‌اولی در شبهه وجوبیه هم قائل به برائت است.

اخباریون که در شبهه تحریمیه قائل به احتیاط هستند، در شبهه وجوبیه برائت را قبول دارند؛ اما هیچ‌کس نگفته است در شبهه وجوبیه محل احتیاط است و در شبهه تحریمیه محل برائت است؛ به‌عبارت‌دیگر هر کس قائل به برائت در شبهه تحریمیه است، در وجوبیه هم قائل به برائت است.

تحلیل «تَأَمَّل» صاحب کفایه

آخوند بعدازاینکه این مسئله را مطرح می‌کند، می‌فرماید: «تأمل». (كفاية الأصول - ت الزارعي السبزواري ج 3 ص34) احتمالاً «تأمل» اشاره به این باشد که آیا می‌توان گفت تمام شبهات وجوبیه به شبهه تحریمیه برمی‌گردد. اگر کسی نمی‌داند تریاک یا قلیان حرام است یا حلال است، شبهه تحریمیه است اما اگر کسی نمی‌داند صلوات فرستادن هنگام شنیدن نام مبارک رسول خدا واجب است یا نه، شبهه وجوبیه است. اگر شبهه وجوبیه است، هر چیزی که واجب است نیز ترک آن حرام است؛ نماز که واجب است، ترک آن حرام می‌شود. اگر ترک آن حرام شد، شبهه وجوبیه هم شبهه تحریمیه می‌شود. اگر شک دارد صلوات واجب است یا نه، درواقع شک دارد که آیا ترک صلوات حرام است یا حرام نیست.

آخوند خراسانی با «تأمل» می‌خواهد بفرماید این استدلال درست نیست؛ زیرا نماز واجب است ولی ترک نماز حرام نیست. ترک نماز «ترکِ واجب» است، نه «فعلِ حرام». به‌عبارت‌دیگر ما پنج حکم داریم، نه ده حکم. نمی‌توان گفت نماز واجب است و ترک نماز حرام است، یا غیبت کردن حرام است و ترک غیبت واجب است. چون در اصول گفته شده است: «امر به شیء مقتضی نهی از ضد نیست». امر به اینکه این نماز واجب است، نهی از ترک نماز نیست.

یک احتمال دیگر برای فتأمل آخوند نیز هست. احتمال دیگر این است که آخوند خراسانی می‌خواهد بفرماید حدیث فرموده است: «كُلُّ شَيْ‌ءٍ لَكَ حَلَالٌ» و شیء یعنی یک فعل یا یک چیزی که وجود دارد و هست؛ یعنی مثلاً این قلیان یا این تنباکو یا این شیء؛ اما ترک صلوات یا ترک نماز، عدم است. به صلوات نفرستادن شیء نمی‌گویند چون عدم است. حدیث می‌گوید «كُلُّ شَيْ‌ءٍ ... حَلَالٌ». ترک صلوات حلال است یا حرام است؟ به این حدیث ربطی ندارد، زیرا این حدیث می‌گوید «شیء» و ترک، عدم است و عدم، شیء نیست.

بررسی مفهوم «شیء» از دیدگاه محقق نائینی و آیت‌الله خویی

میرزای نائینی (رضوان‌الله‌علیه) فرموده است: کلمه شیء مساوق با وجود است. در «بدایه» و «نهایه» هم علامه طباطبایی همین را مکرر تکرار می‌کند.[1] [2] ملاصدرا فصلی در «اسفار» با این عنوان دارد: «في مساوقة الوجود للشيئية»[3] . شیء مساوی با وجود است و وجود هم مساوی با شیء است. در «اصول کافی» هم چند روایت داریم که «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى شَيْ‌ءٌ». بابی در اصول کافی با این عنوان هست: بَابُ إِطْلَاقِ الْقَوْلِ بِأَنَّهُ شَيْ‌ء[4] .

آیت‌الله خویی در «مصباح الاصول» فرموده است: محقق نائینی ذکر کرده است که شیئیت مساوق با وجود است؛ یعنی حدیث شامل شبهه وجوبیه نمی‌شود[5] . آیت‌الله خویی فرموده است این کلام صحیح نیست؛ زیرا لفظ شیء «مَوْضُوعٌ لِلْمَفْهُومِ الْمُبْهَمِ الْعَامِّ»؛ شیء وضع شده است برای یک مفهوم عام به این معنا.

بحث اجناس عالیه و تقسیم‌بندی مقولات

در اجناس عالیه، یک جنس شامل جنس دیگر نمی‌شود و آن جنس هم شامل این جنس نمی‌شود. جوهر و عرض جنس عالی هستند.

بزرگی به بزرگ دیگری گفته بود اینکه می‌گویند جوهر پنج قسم است و عرض هم نه قسم است، پس بگویید اجناس عالیه دو عدد است: جوهر و عرض. چرا همه بلااستثناء جوهر که پنج قسم است را یک قسم حساب می‌کنند ولی عرض که نه قسم است را همان نه قسم حساب می‌کنند؟

آن بنده خدا اصلاً اشکال را نفهمیده است. صحیح این است که کلمه «شیء» شامل جوهر و عرض می‌شود. ولی کلمه «شیء» عرض عام است و بحث درباره ذاتیات است؛ عرض عام ذاتی نیست. جنس و فصل ذاتی هستند. جوهر یکی می‌شود ولی عرض نه قسم می‌شود. هر دو را شیء یا مفهوم می‌گویند، ولی کلمه شیء یا کلمه مفهوم عرض عام است.

امکان اطلاق شیء بر معدوم

سپس آیت‌الله خویی می‌فرماید: لفظ شیء مربوط به وجود خارجی نیست و لذا می‌توان به معدوم هم شیء اطلاق کرد؛ مثلاً گاهی می‌گویند «فلان شیء محال است»، این شیء به معنای وجود نیست؛ یعنی اینکه ملاصدرا فرمود شیء مساوق است با وجود، صحیح نیست؛ چون گاهی می‌گوییم اجتماع نقیضین یک شیء محال است، یعنی شیء برای عدم هم به کار می‌رود.

به این فرمایش آیت‌الله خویی اشکال کرده‌اند که اشکال و جواب را جلسه آینده مطرح می‌کنیم.


logo