« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد احمد عابدی

1404/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

استدلال به آیه نفی عقاب/أصالة البراءة /الأصول العملية

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة البراءة /استدلال به آیه نفی عقاب

 

اصالة البرائة

استدلال به آیه نفی عقاب

بحث درباره تجسم عمل است و این بحث طویل الذیل است و ما کلیاتی را بیان می‌کنیم. این بحث در کلام، فلسفه، عرفان و تفسیر قرآن مطرح می‌شود و بحث جامع‌الاطرافی است.

نکاتی درباره تجسم اعمال

امکان استعدادی

بحث درباره استحقاق عقاب است و این استعداد استحقاق به زبان فلسفی، امکان استعدادی است. در فلسفه و منطق امکان به امکان ماهوی و امکان ذاتی تقسیم می‌شود.

امکان معانی مختلف دارد: امکان استعدادی در مقابل امکان استقبالی. امکان استعدادی مثلاً یک‌دانه گندم استعداد و لیاقت این را دارد که خوشه گندم بشود اما سنگ استعداد ندارد که خوشه گندم بشود. بحث ما درباره استحقاق عقاب است که به معنای امکان استعدادی است. امکان استعدادی نوعی وجود است؛ خود قابلیت یک‌چیز است. ولی امکان استعدادی مرتبه ضعیف وجود است. اینکه بعضی کتاب‌ها گفته‌اند امکان استعدادی عدم است، صحیح نیست؛ امکان استعدادی عدم هست ولی عدم مضاف نه عدم مطلق؛ عدم مضاف نوعی وجود است و بهره‌ای از وجود دارد. نبود زید نوعی وجود است نه اینکه عدم باشد و امکان استعدادی این‌گونه است که بهره‌ای از وجود دارد ولی وجود ضعیف.

استحقاق عقاب به دلیل ملکه

مطلب دوم اینکه در فرمایشات آیت‌الله مصباح و در کتاب‌های فقه و اصول این زیاد است. وقتی بحث عدالت امام جماعت عدالت مرجع تقلید را مطرح می‌کنند، می‌گویند عدالت یک نوع ملکه است. کتاب‌هایی مثل معالم گفته‌اند اگر کسی گناه نمی‌کند اما ملکه گناه را ندارد، عادل نیست، فاسق هم نیست. در ذهن علما این است که آنچه باید باشد ملکه است و اگر کسی ملکه گناه نکردن را نداشت عادل نیست ولو گناه هم نکند. مثلاً فرض کنید کسی در ذهنش کلنجار می‌رود که این حرف را که غیبت است بگویم یا نگویم و در آخر هم نمی‌گوید؛ این فرد گناه نکرده است چون با خودش جروبحث کرد که بگوید یا نگوید و نگفت، ولی عادل هم نیست چون ملکه عدالت ندارد عادل کسی است که ناخودآگاه غیبت از دهانش خارج نمی‌شود و اصلاً فکر نکرده است.

نکته‌ای که هست این است که بین اخلاق و فقه فرق بگذاریم. بحث ما در فقه است. در اخلاق یک ملکه داریم و یک حالت. اخلاق می‌گوید که حالت مهم نیست و ملکه مهم است اما در فقه فرقی بین ملکه و حالت نیست. کسی که شراب‌خوار است و هرروز شراب می‌خورد، ملکه‌اش شراب خوردن است و مستحق عقاب است. اگر کسی شراب‌خوار نیست اما یک‌بار امتحان کرد شراب خورد، مستحق عقاب هست. درسته است که یک‌بار شراب خورده است ولی این در اخلاق حالت است و در اخلاق می‌گویند حالت مهم نیست؛ اما در فقه کسی که یک‌بار غیبت بکند یا یک‌بار شراب بخورد هم حرام است و استحقاق عقاب دارد. تکرار افراد حال موجب پیدایش ملکات می‌شود اما اینکه چه چیزی فضیلت است یا چه چیزی رذیلت است مربوط به اخلاق است نه فقه.

معنای اعتدال

مطلب سوم اینکه در حاشیه کفایه می‌فرماید عدالت یعنی اعتدال و میانه‌روی، عدالت یعنی دوری از افراط‌وتفریط. اینجا خلطی بین بحث لغوی و بحث اخلاقی و بحث فقهی شده است. در اخلاق می‌گویند اعتدال خوب است، به این معنا نیست که حد وسط یعنی افراط‌وتفریط نکنید؛ حد وسط اعتدال این نیست. یکی از مراجع در کتاب خود بحث کرده است که مثلاً اگر کسی خیلی عادل بود این بد است یا خوب؟ بعد فرموده کتاب‌های اخلاق می‌گویند در اعتدال افراط نکنید ولی امیرالمؤمنین در عدالت افراط می‌کرد و این خیلی هم خوب بود. جواب این است که هرکسی را اصطلاحی داده‌ایم؛ اول مشخص کنید که لغت معنا می‌کنید که می‌گویید اعتدال یعنی وسط و میانه و یعنی نه افراط و نه تفریط، یا اینکه اخلاق و فقه بحث می‌کنید؟ در اخلاق معنای اعتدال این است که قوه غضبیه و قوه شهویه تحت تدبیر عقل و شرع باشد. مثلاً اگر کسی سخاوت خیلی زیادی دارد مثل امام مجتبی سلام‌الله‌علیه یا مثل حضرت خدیجه یا مثل حاتم طایی، گرچه افراط در سخاوت است ولی بسیار خوب است چون مطابق عقل و شرع است و هر چیزی که مطابق عقل و شرع بود در اخلاق اعتدال است. در کتاب لغت اعتدال از عدل است و عدل یعنی میانه‌روی.

رابطه بین گناه و صور برزخی

رابطه بین گناه و صور برزخی یا تکوینی است که رابطه علت و معلول است، یا عقلایی است، یا صرف جعل شرعی. جعل شرعی یعنی مثلاً خدای متعال فرموده کسی که زنا کرده است صد شلاق بخورد، نه 99 عدد و نه 101 عدد. این صرف جعل شرعی است.

آیا رابطه عمل با نتیجه که بهشت و جهنم باشد عقلی است یا عقلایی است یا به جعل شرعی است؟ اینکه مثلاً اگر کسی زنا کند، صد ضربه شلاق بخورد، نه کمتر و نه بیشتر، معلوم است که جعل شرعی است. عقل نمی‌گوید که حتماً صد ضربه، عقلا هم نمی‌گویند حتماً صد ضربه. رابطه گناه دنیوی با عذاب دنیوی، در مقدار جعل شرعی است؛ ولی اگر مقدار مدنظر نباشد، زناکار باید مجازات بشود و این جعل شرعی نیست. زناکار باید شلاق بخورد یا زندان برود یا اعدام بشود یا هر مجازات دیگری، عقلایی است؛ عقلا می‌گویند که زناکار باید مجازات بشود؛ اما مقدار مجازات و حد مجازات شرعی است. عقلایی یعنی چیزی که به خاطر حفظ نظام است و حفظ نظام یعنی نظام زندگی مردم به هم نخورد یعنی برای اینکه زندگی مردم سالم باشد باید چیزهایی را حرام و ممنوع بدانیم.

 

logo