1404/07/05
بسم الله الرحمن الرحیم
علت تقدم امارات بر اصول عملیه /أصالة البراءة /الأصول العملية
موضوع: الأصول العملية/أصالة البراءة /علت تقدم امارات بر اصول عملیه
اصول عملیه
علت تقدم امارات بر اصول عملیه
روشن است که اگر چیزی دلیل قطعی بود مثل خبر متواتر یا اجماع محصل یا ضرورت دین بر هر دلیلی مقدم هستند بلکه وقتی دلیل قطعی باشد نوبت به دلیل دیگری نمیرسد.
محل بحث این است که ادله ظنیه مثل امارات اگر حجت باشند بر اصول عملیه مقدم هستند؛ علت این تقدم چیست؟
امارات یعنی ادلهای که در مجرای ظن جاری میشوند. علم بر شک مقدم است ولی ظن و شک هر دو عدم العلم هستند، لذا دلیلی بر تقدم ندارند. در روایات کلمه «شک» آمده است که گاهی به معنای ظن است و گاهی به معنای شک.
مجرای اصول عملیه، شک است و مجرای امارات، ظن است و هر دو عدم العلم هستند. معمولاً میگویند علت تقدم، از باب حکومت یا از باب ورود است.
شیخ انصاری هرجایی فرموده حکومت، محل ورود است و هرجایی که فرموده ورود، محل حکومت است. شیخ انصاری مبتکر این بحث است و میفرماید حکومت یعنی دلیلی ناظر یا مفسر یا شارح بر دلیل دیگر باشد.
در میان روایات، روایتی که بخواهد دلیل دیگر را شرح یا تفسیر کند به اندازه کم است که گفتهاند چنین روایتی نداریم. بعید است که شیخ انصاری چنین بحثی را برای ۴ یا ۵ روایت مطرح کند لذا شیخ انصاری مقصود دیگری داشته است.
گاهی میگوییم دلیلی، دلیل دیگر را تخصیص میزند، گاهی میگوییم تخصص است، گاهی حکومت و گاهی ورود. تخصیص یعنی دلیل یک فرد را از تحت دلیل دیگر خارج کند و خروج حکمی باشد مانند اینکه بگوید اکرم العلما و بگوید لاتکرم زیدا منهم.
تخصص یعنی تکویناً و وجداناً دلیلی فردی را از تحت موضوع دلیل دیگر خارج کند مانند اینکه بگوید اکرم العلما و بگوید زید لیس بعالم.
ورود شبیه به تخصص است. ورود یعنی فردی وجدانا داخل تحت عام باشد ولی تعبد شرعی این فرد را خارج کند. مثلاً زید واقعاً عالم است ولی دلیل شرعی بگوید زید عالم نیست و از عموم اکرم العلما خارج است.
شیخ انصاری فرموده است حکومت یعنی حاکم ناظر، شارح یا مفسر دلیل محکوم است؛ ولی بعید است مراد شیخ انصاری ظاهر این کلام باشد. حکومت یعنی در دلیلی صرفاً تعبد وجود داشته باشد و این دلیل در عقد الوضع یا عقد الحمل دلیل محکوم تصرف کند. در اکرم العلما، العلما عقد الوضع است و اکرم عقد الحمل است. شارع تعبدی میآورد که ناظر به موضوع یا ناظر به محمول دلیل محکوم است. گاهی اصل تعبد ملاک است و گاهی متعبد به؛ یعنی مطلبی که شارع فرمود واقع فرض شود. مثلاینکه کسی میگوید تا پدرم حرف نزده باشد غذا میخورم، اینکه پدرش چه بگوید ملاک نیست بلکه اصل حرف زدم یا نزدن ملاک است؛ اما وقتی میگوید تا پدرم نگوید نخور، غذا میخورم، اصل حرف زدن ملاک نیست بلکه چه بگوید ملاک است.
در ورود، اصل تعبد شرع ملاک است اما در حکومت این ملاک است که شارع به چه چیزی تعبد کرده است. معمولاً شیخ و آخوند در ورود مثال میزنند به اینکه ادله حجیت امارات بر قاعده قبح عقاب بلابیان ورود دارند؛ یعنی تا شارع چیزی نگفته است، میتوانی آن کار را انجام بدهی اما همینکه شارع بیان کرد حال هرچه باشد، دیگر نوبت به برائت نمیرسد یعنی در ورود اصل تعبد ملاک است.
حکومت یعنی مهم است که شارع چه چیزی فرموده است؛ مثلاً دلیلی میگوید اکرم العلما شارع میگوید زید عالم است یا عالم نیست. اینجا متعبد به ملاک است.
برخی گفتهاند در وسائل و مکاسب هرجایی که شیخ فرموده است حکومت، جای ورود است و هرجایی که فرموده است ورود، جای حکومت است. با بیان فوق نظر شیخ درست است.
بهعبارتدیگر فرق بین حکومت و ورود در این نیست که ورود مربوط به موضوع است و حکومت مربوط به حکم است بلکه حکومت گاهی مربوط به عقد الوضع است و گاهی مربوط به عقد الحمل است. فرق حکومت و ورود این است که در ورود اصل کلام شارع ملاک است و اصل تعبد مهم است ولی در حکومت مضمون و محتوای کلام شارع مهم است، فرقی ندارد که مربوط به موضوع باشد یا مربوط به حکم، مربوط به توسعه باشد یا مربوط به تضییق، مربوط به حکم واقعی باشد یا حکم ظاهری.