< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

1402/09/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/أحكام القطع /قطع حاصل از غیر کتاب و سنت

 

قطع حاصل از غیر کتاب و سنت

احتمالات در مراد اخباری‌ها

آیت‌الله نائینی فرموده است: احتمالاً مراد اخباری‌ها این است که احکام شرعی گاهی مطلق هستند و گاهی مقید. این اطلاق و تقیید، دو گونه است: 1- اطلاق و تقیید مربوط به انقسامات ما قبل الحکم 2- اطلاق و تقیید مربوط به انقسامات ما بعد الحکم، یا تقسیمات اولیه و تقسیمات ثانویه.

وقتی خدای متعال می‌خواهد نماز را واجب کند، مکلف یا پولدار است یا فقیر، مکلف یا زن است یا مرد؛ چه زن چه مرد، چه پولدار چه فقیر نماز واجب است. ابتدا مکلف یا زن است یا مرد، یا فقیر است یا پولدار، سپس نماز واجب می‌شود؛ این تقسیم قبل الحکم است.

بعدازاینکه خداوند فرمود نماز واجب است یا مکلف می‌داند انجام بدهد یا نمی‌داند. علم و جهل از تقسیمات بعد الحکم است؛ یعنی ابتدا باید حکمی باشد سپس ببینیم به این حکم علم دارد یا ندارد.

مطلب دوم اینکه تقابل مطلق و مقید، عدم و ملکه است. عدم و ملکه درجایی است که شانیت باشد؛ مثلاً نمی‌توان گفت منبر کور است یا بینا است، چون شأن دیدن ندارد پس شأن ندیدن هم ندارد؛ اما انسان را به بینایی و نابینایی متصف می‌کنند چون شأن دیدن را دارد. در مطلق و مقید، جایی که شأن تقیید باشد اما قید نباشد، مطلق است اما اگر چیزی اصلاً شأن قید را ندارد، شأن مطلق بودن را هم ندارد یعنی چیزی که قابل تقیید نیست، قابل اطلاق هم نیست.

مطلب سوم اینکه مطلق و مقید در تقسیمات ما قبل الحکم صحیح است؛ وقتی قرآن می‌فرماید: اقیموا الصلاه، نفرموده است مردها یا زن‌ها، پس مطلق است، نفرموده است پولدارها یا فقرا، پس مطلق است. مقید و مطلق برای تقسیمات ما قبل الحکم درست است اما برای تقسیمات ما بعد الحکم نمی‌شود. نمی‌توان گفت قرآن فرموده است: اقیموا الصلاه، نفرموده است برای عالم یا جاهل، پس مطلق است. شارع نمی‌تواند بگوید برای عالم واجب است و قید بزند، اکنون که قید نیاورده است، مطلق نیست. زمانی مطلق است که بتواند قید بیاورد ولی قید نیاورد.

مطلب چهارم اینکه مواردی که شارع نمی‌تواند قید بیاورد، قهرا اطلاق هم ندارد اما می‌تواند متمم الجعل داشته باشد یعنی می‌تواند با دلیل ثانوی قید را بیاورد. شارع با اقیموا الصلاه نمی‌تواند بگوید برای عالم یا برای اعم از عالم و جاهل؛ اما با متمم الجعل یا دلیل دیگر می‌تواند این قید را ذکر کند و بگوید اقیموا الصلاه مقید به عالم است یا اعم از عالم و جاهل است. نتیجه متمم الجعل گاهی نتیجه التقیید می‌شود و گاهی نتیجه الاطلاق می‌شود. مثلاً شارع می‌فرماید: اقیموا الصلاه که نسبت به عالم و جاهل نه اطلاق دارد و نه تقیید. اگر کسی بگوید اجماع داریم که احکام مشترک بین عالم و جاهل است، این همان متمم الجعل یا دلیل ثانوی یا نتیجه الاطلاق است. گاهی هم نتیجه التقیید است مثلاً شارع می‌فرماید نماز بخوانید و نماز چهار رکعت است و دلیلی هم می‌گوید کسی که جاهل است، حتی اگر نمازش را تمام بخواند صحیح است یعنی اگر مسافر نمی‌دانست باید نمازش را شکسته بخواند و نماز را کامل خواند، نمازش صحیح است. این نتیجه التقیید است؛ دلیلی گفته است نماز چهار رکعتی به شرطی که بداند واجب است ولی اگر مسافر است و نمی‌داند، چهار رکعت هم که بخواند درست است بااینکه چهار رکعتی برای حاضر است و شکسته برای مسافر است ولی مقید به عالم و جاهل شده است.

نتیجه مطالب فوق آن است که شارع مقدس در قطع و یقین تصرف نمی‌کند که چه موردی حجت است یا حجت نیست، اما شارع در معلوم یا مقطوع به یا متعلق قطع تصرف می‌کند. شاید مراد اخباری‌ها همین باشد. آن‌ها می‌گویند شارع به قطع دست نمی‌زند چون قطع از هر راهی به دست بیاید، حجت است بلکه مقطوع به را حجت می‌داند یا حجت نمی‌داند، یعنی می‌گوید اگر حکم از کتاب و سنت بود، قطع حجت است اما اگر از غیر کتاب و سنت بود، حجت نیست. اگر قطع از راه قیاس بود، مقطوع به حکم شرعی است ولی حجت نیست. قطع حجت است ولی شارع می‌تواند بگوید حکم من اگر از راه کتاب و سنت بود، به آن عمل کنید اما اگر از راه قیاس بود، به آن عمل نکنید؛ یعنی شارع به حکم خود تصرف می‌کند نه آنکه در قطع تصرف کند.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo