1404/02/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسی فقهی قانون تجارت/بیع مواضعه /قیمت مبیع در بیع مواضعه
بیع مواضعه
قیمت مبیع در بیع مواضعه
بحث درباره بیع «مواضعه» بود؛ به این معنا که میخواهد به کمتر از قیمتی که خریده است بفروشد. و گفتیم تعبیر «مواضعة العشرة درهمٌ» یا تعبیر «مواضعة درهمٍ من العشرة»؛ آیا معنای این تعبیرها این است که یعنی ده درصدِ قیمت کمتر؟ یعنی اگر صد تومان خریدهام، نود تومان؟ یا اینکه معنایش این است که قیمت، یازده درصد است؛ به این معنا که مثلاً وقتی صد تومان خریده است، به نودویک تومان میفروشد.
دیروز توضیح داده شد که یک تومان که میگوییم، دقیقاً یک تومان نیست؛ بلکه به معنای نود تومان و ده یازدهمِ یک تومان است. یعنی قیمت میشود نودویک تومان و اندکی کمتر؛ اندکی کمتر یعنی یک یازدهم.
تحلیل ادبی عبارت «مواضعة العشرة» و بررسی احتمالات در «اضافه»
ما میخواهیم ببینیم که وقتی بایع میگوید «بِعْتُكَ بِمِائَةٍ» به شما این را فروختم به صد «وَ مُوَاضَعَةِ الْعَشَرَةِ دِرْهَمٌ» کم کردنِ ده یکی؛ یعنی همان هر دهی را یکی کم بکنم. «وَ مُوَاضَعَةِ الْعَشَرَةِ دِرْهَمٌ»، «مواضعه» اضافه شده است به «عشره». در ادبیات گفتهاند اضافه، یا اضافه معنوی است، یا اضافه لفظی. در اینجا اضافه معنوی است.
در اضافه معنوی یا «مِن» در تقدیر است، یا «فی»، یا «لام». «مِن» هم سه قسم است: آنجایی که «مِن» در تقدیر است، یعنی «مواضعة العشرة» یعنی «الْمُوَاضَعَةُ مِنْ عَشَرَةٍ دِرْهَمٌ»؛ از ده یکی کم میکنم.
«مِن» یا تبعیضیه است؛ مانند ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ﴾[1] یا تبیین است؛ مانند: ﴿فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ﴾[2] که برای بیان جنس است؛ یا به معنی ابتدای غایت است؛ مانند: ﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى﴾[3]
حال میخواهیم ببینیم اینکه میگوید «مواضعة العشرة درهمٌ» -کم کردنِ از ده، یک درهم-؛ یعنی هر دهی را که پول دادم، یک تومانش را کم میکنم و به شما میدهم. به چه معناست؟
نقد احتمال «مِن تبعیضیه»
بااینکه بسیار معروف است که معنای اصلی و اولی من تبعیض است. بعضی میگویند که «مِن» تبعیض، به معنای ابتدای غایت معنایش است و من تبعیض نداریم.. اگر در موردی «مِن» معنای ابتدای غایت ندارد، تبعیض هم نمیتواند بشود.
در «مواضعة العشرة» یعنی کم کردنِ از عشره؛ این «از» اگر معنای ابتدای غایت نداشته باشد، به معنای تبعیض هم نیست. پس «مواضعة العشرة» را نمیشود اینگونه معنا کنید؛ بگویید «کم کردنِ از ده، یک». اینگونه نباید معنا کنیم. چون شرطِ «مِنِ» تبعیض، صحت معنای ابتدای غایت است و اینجا ابتدای غایت معنا ندارد پس تبعیض هم درست نیست.
نقد احتمال «مِن تبیینیه»
احتمال دارد که «مِن» به معنای تبیین باشد، نه «مِنِ» تبعیض.
در سیوطی اینگونه مثال زده است: «خاتمُ فضةٍ» یا «بابُ ساجٍ» درب خانه، از چوب ساج باشد-. باب اضافه شده است به ساج و «مِن» در تقدیر است. یا مثلاً «خاتمُ فضةٍ» یعنی انگشتری که از نقره است.
در این موارد اضافه «مِن» در تقدیر دارد و آن «مِن» هم تبیین است. شرط «مِنِ» تبیین این است که بشود مجرورِ به «مِن» بهجای مضاف بنشیند یا بشود مضافالیه بهجای مضاف بنشیند. مثلاً این انگشتر را میتوانید در دست بگیرید و بگویید «هذا خاتمٌ» این انگشتر است و میتوانید بگویید «هذا فضةٌ» این نقره است. درست است که بگوییم این درب است و درست است که بگوییم این ساج است.
در ما نحن فیه، در صورتی این «مِن» را میشود تبیین بگیریم که بشود کلمه «عشره» را بهجای کلمه «مواضعه» بگذاریم. وقتی میخواهیم بگوییم «مواضعة العشرة» و «مِن» در تقدیر باشد؛ باید بشود بگوییم «بعتک هذا بمأة و عشره». درصورتیکه این غلط است؛ چون نمیخواهد بگوید که به صد و ده فروختم، بلکه میخواهد بگوید نود تومان فروختم.
احتمال دیگر این است که کسی بگوید این اضافه «مواضعة العشرة»، «مِن» در تقدیر دارد، ولی «مِن» ابتدای غایت است. گفته شد که ابتدای غایت چیزی غیر از همان تبعیض نیست.
غالباً در کتابهای ادبیات «مِن» را میگویند یا تبعیض میدانند یا تبیین؛ این دو معنا را اولین معانی «مِن» بیان میکنند. ولکن در ما نحن فیه نمیشود اینها باشد؛ چون «مِن» وقتی به معنای تبیین است که قبل از آن «ما» یا «مهما» باشد: ﴿وَمَا بِكُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللّهِ﴾[4] (نحل/ ۵۳)، ﴿و قَالُواْ مَهْمَا تَأْتِنَا بِهِ مِن آيَةٍ﴾[5]
به عبارت دیگر وقتی تبیین است که قبل از آن مبهمی وجود داشته باشد. «بعتک بمأةٍ و مواضعة العشرة»، هیچکدام اینها مبهم نیست و معنای همه اینها روشن است.
بررسی احتمال تقدیر «لام» و «فی» در اضافه
دو احتمال دیگر باقی میماند. یک احتمال این است که بگوییم گاهی اضافه به معنای «فی» است. گاهی اضافه حرف جرِ «فی» در تقدیر دارد. گاهی هم به معنای «لام» است مانند «غلامُ زیدٍ» یعنی «غلامٌ لزیدٍ» یا «جل الفرس» یعنی «الجل للفرس».
اگر بخواهیم بگوییم اضافه در ما نحن فیه به معنای لام است، غلط است؛ زیرا «درهمٌ» مالِ عشره نیست. شاید داخلش باشد یا شاید جزئش باشد، ولی مال این نیست.
میماند اینکه بگوییم که «فی» در تقدیر باشد، یعنی «و المواضعة فی العشرة درهمٌ».اگر عبارت این باشد؛ «بعتک هذا بمأة و مواضعة العشرة» یعنی «و کم کردنِ در ده، یک تومان». اگر این باشد، معنایش این است که یعنی صد تومان که خودم خریدم، به شما به نود تومان میدهم.
درحالیکه همه از شیعه و سنی میگویند که معنایش این است که نودویک تومان. یعنی فقهای شیعه و سنی میخواهند بگویند که اینجا «فی» در تقدیر نیست. چون اگر «فی» در تقدیر باشد، معنایش این است که آن یک که کم کردم، در «ده» است. اگر یکی که در «ده» است کم بکنم، ده میشود نه. درحالیکه همه میگویند اگر بایع گفت «بعتک بمأة و مواضعة العشرة درهم»، این نودویک تومان است. یعنی آن یک را بیرون از ده میگیرند، نه در ده. نتیجه تا اینجا این شد که اصلاً نمیفهمیم معنای این عبارت چیست. وقتی بایع میگوید من این را به شما فروختم، صد تومان خریدم، ده تومان هم کم میکنم. این اصلاً معلوم نیست چه میگوید؟ حال این معامله درست است یا باطل است؟
کلام شهید ثانی در کتاب مسالک
محقق حلی در شرایع میفرماید: «فإذا قال: «بعتك بمائة و وضيعة درهم من كل عشرة» فالثمن تسعون و كذا لو قال: «مواضعة العشرة». و لو قال: «من كل أحد عشر» كان الثمن أحدا و تسعين إلّا جزءا من أحد عشر جزء من درهم ».
حال شهید ثانی اینگونه توضیح میدهد. میفرماید: و ذكر جماعة من الأصحاب احتمال كون الثمن أحدا و تسعين إلّا جزءا من أحد عشر جزءا من درهم، حملا ل(من) على ابتداء الغاية، و يكون التقدير من كلّ عشرة تسلم لي. و مثله ما لو قال لكلّ عشرة درهم، لأنّ الوضيعة للعشرة غير العشرة، فهو بمنزلة ما لو قال: «من كل أحد عشر». قوله: «و كذا لو قال: «مواضعة العشر». حملا للإضافة على معنى (من) أي من كلّ عشرة. و يحتمل كونها بمعنى اللّام، أي لكلّ عشرة، فيكون الثمن أحدا و تسعين إلّا جزءا من أحد عشر كما مرّ و ربّما قيل ببطلان العقد، لتكافؤ الاحتمالين الموجب لجهالة الثمن[6] .
«وَ رُبَّمَا قِیلَ بِبُطْلَانِ الْعَقْدِ». بعضی هم گفتهاند که اصلاً عقد باطل است، زیرا وقتی اینگونه شد که معنای کلام معلوم نیست و وقتی میگوید صد تومان را به ده درصد پایین میفروشم، یعنی میخواهد بگوید به نود تومان یا میخواهد به نودویک؟ هر دو احتمال هست و هر دو احتمال هم مساوی است؛ بنابراین جهالت در ثمن است، و بیع باطل میشود.
و ربّما رجّح الأوّل بأن وضيعة العشرة لا تكون إلّا من نفس العشرة دون ما عداها، لأنّ الموضوع من جنس الموضوع منه، فتكون الإضافة بمعنى (من). و الثّاني بأنّ المواضعة على حدّ المرابحة للتقابل بينهما، فكما اقتضت المرابحة المعنى الثاني فكذا المواضعة. و يضعّف الأوّل بأنّ اللفظ لا بدّ فيه من تقدير، و كلا التقديرين محتمل. و الثاني بمنع الملازمة و قيام الاحتمال، إن لم تدلّ القرينة على أحدهما
بعضی هم ترجیح دادهاند که قیمت نود میشود.
بطلان بیع در صورت ابهام در قیمت
نتیجه تا اینجا این شد که وقتی بایع میگوید «بِعْتُكَ بِمِائَةٍ وَ مُوَاضَعَةِ الْعَشَرَةِ دِرْهَمٌ» کم کردنِ از هر دهی یک، یا کم کردنِ از هر صدی ده درصد؛ در تمام این موارد باید بگوییم بیع باطل است. چون معلوم نیست قیمتی که میفروشد چقدر است. «مواضعة العشرة» یعنی ده درصد کم؟ یا یعنی یک یازدهم کم؟ «مواضعة العشرة» یعنی ده درصد؟ یا یک یازدهم؟ چون معلوم نیست، پس ثمن مجهول است. و ثمن که مجهول شد، بیع باطل است.