1404/02/14
بسم الله الرحمن الرحیم
قیمت مبیع در بیع مواضعه/بیع مواضعه /بررسی فقهی قانون تجارت
موضوع: بررسی فقهی قانون تجارت/بیع مواضعه /قیمت مبیع در بیع مواضعه
بیع مواضعه
قیمت مبیع در بیع مواضعه
اگر باید بگوید 10۰ تومان خریدهام و ۱۰ درصد زیر قیمت میفروشم، آیا قیمت معامله ۹۰ تومان است یا قیمت تقریباً ۹۱ تومان (۹۰ تومان و ده یازدهم یک تومان) است؟
در مرابحه وقتی بایع میگوید ۱۰۰ تومان خریدهام و به سود ده یازده میفروشم، یعنی ۱۰ تومان را ۱۱ تومان میفروشد. در مواضعه وقتی بایع میگوید ۱۰۰ تومان خریدهام و به کم کردن ده یازده میفروشم، یعنی ۱۱ درصد کم میکند که قیمت حدود ۹۱ تومان میشود اما اگر ۱۰ درصد کم میکند قیمت ۹۰ تومان میشود.
صاحب جواهر میفرماید: فإذا قال بعتك بمائة و وضيعة درهم من كل عشرة فالثمن تسعون[1] . یعنی هر ۱۰ درهم، ۹ درهم حساب میشود؛ اما اگر بگوید بر هر ۱۰ درهم، یک درهم کم میکنم، قیمت حدود ۹۱ تومان میشود یعنی هر دهی که به دست بایع میرسد، یک درهم کم میکند.
صاحب جواهر در ادامه میفرماید: ولو قال لكل عشرة زاد عشرة أجزاء من أحد عشر جزءا من درهم.
اگر بگوید برای هر ۱۰ درهم، یک درهم کم میکنم، ثمن حدود ۹۱ درهم میشود.
ولو قال وضيعة العشرة درهم، احتمل الأمرين.
یعنی احتمال دارد که قیمت ۹۰ درهم شود و احتمال دارد ۹۱ درهم شود.
در مغنی و سیوطی در بحث باب اضافه و بحث «من» این مطلب بیان شده است. وقتی بایع میگوید: «وضیغة العشرة درهم»، اضافه وضیعه چه نوع اضافهای است؟ چه حرفی در تقدیر است؟ من یا فی یا لام؟ وضیعه که بیان از ده است یا وضیعه که بعضی از ده است یا کم کردن برای هر دهی، یک درهم؟ یا شاید هیچ حرف جری در تقدیر نیست؟
مکی بن ابوطالب در کتاب الهدایه مینویسد: (فاجتنبوا الرجس مِنَ الأوثان) أي: النتن، و «من» لبيان الجنس.
وقال الأخفش: هي للتبعيض. أي: فاجتنبوا الرجس الذي هو من الأوثان، أي عبادتها. وقال ابن عباس: معناه: اجتنبوا طاعة الشيطان في عبادة الأوثان[2]
.
زمخشری در کشاف مینویسد: مِنَ الْأَوْثانِ بيان للرجس وتمييز له، كقولك: عندي عشرون من الدراهم، لأنّ الرجس مبهم يتناول غير شيء، كأنه قيل: فاجتنبوا الرجس الذي هو الأوثان[3] .
من زمانی بیانی است که قبل یا بعد آن مبهم باشد و من برای بیان آن مبهم میآید. اگر در کلام چیزی مبهم نبود، من تبعیض است.
شمونی مینویسد: تعرف من التبعیضیة بان یکون هناک شیء ظاهر و هو بعض المجرور بمن مثل آیة خذ من اموالهم صدقة، علامتها امکان لسد بعض مسدها. (شمونی ج ۱ ص ۶۳۰)
من تبعیض همان من ابتدای غایت است و جایی من تبعیض قابل استفاده است که من ابتدای غایت صحیح باشد.
صاحب جواهر فرموده است: اگر ابن هشام و رضی چیزی را بگویند، میتوان همان نظر را در فقه نیز استفاده کرد.
شمونی از رضی نقل میکند: قال الرضی و یعرف بان یکون قبل من او بعدها مبهم یصلح ... تفسیرا له و توقع اسم ذلک المجرور ... کما یقال الرجس انه الاوثان او للعشرین انها الدراهم و اسم الکل لا یطلق علی البعض.
ابن هشام در مغنی اللبیب مینویسد: (من) تأتى على خمسة عشر وجها :
أحدها: ابتداء الغاية، وهو الغالب عليها ، حتى ادعى جماعة أن سائر معانيها راجعة إليه ... الثانى: التبعيض، نحو (مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللهُ) وعلامتها إمكان سد بعض مسدها، كقراءة ابن مسعود (حتى تنفقوا بعض ما تحبون) الثالث: بيان الجنس، وكثيرا ما تقع بعد ما ومهما، وهما بها أولى؛ لإفراط إبهامهما ... وأنكر مجىء من لبيان الجنس قوم، وقالوا: هى فى (مِنْ ذَهَبٍ) و (مِنْ سُنْدُسٍ) للتبعيض، وفى (مِنَ الْأَوْثانِ) للابتداء، والمعنى فاجتنبوا من الأوثان الرجس وهو عبادتها، وهذا تكلف. وفى كتاب المصاحف لابن الأنبارى أن بعض الزنادقة تمسّك بقوله تعالى (وَعَدَ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً) فى الطعن على بعض الصحابة، والحق أن من فيها للتبيين لا للتبعيض، أى الذين آمنوا هم هؤلاء[4] .
ابن هشام من تبعیض و تبیین و ابتدای غایت را تفکیک کرد و سه نوع دانست در حالی که با توضیحات قبلی روشن شد که هر سه یکی هستند.
زمخشری در کشاف مینویسد: (و من الناس من يشتري لهو الحديث).
إن قلت: ما معنى إضافة اللهو إلى الحديث؟ قلت: معناها التبيين، وهي الإضافة بمعنى من، وأن يضاف الشيء إلى ما هو منه، كقولك: صفة خز، وباب ساج . والمعنى: من يشترى اللهو من الحديث، لأن اللهو يكون من الحديث ومن غيره، فبين بالحديث. والمراد بالحديث. الحديث المنكر، كما جاء في الحديث: «الحديث في المسجد يأكل الحسنات كما تأكل البهيمة الحشيش » ويجوز أن تكون الإضافة بمعنى «من» التبعيضية، كأنه قيل: ومن الناس من يشترى بعض الحديث الذي هو اللهو منه. وقوله يَشْتَرِي إما من الشراء، على ما روى عن النضر: من شراء كتب الأعاجم أو من شراء القيان. وإما من قوله اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيْمانِ أى استبدلوه منه واختاروه عليه[5] .
زمخشری تبعیض و تبیین را یکی دانست. شمونی و رضی هم من تبعیض و تبیین و ابتدای غایت را یکی دانستند.