درس خارج فقه استاد احمد عابدی
1400/07/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسی فقهی قانون تجارت/قانن /علت نیاز به قانون
علت نیاز انسان به قانون
گفته شد که عدالت جزء لاینفک قانون است و عدالت را برای اجرای عدالت وضع میکنند و عدالت را اجرای یکسان قانون نسبت به همه افراد میدانند.
از زمان یونان باستان این بحث مطرح بوده است که انسان مدنی بالطبع است و مقصود این است که انسان نمیتواند بهتنهایی زندگی کند و باید زندگی اجتماعی داشته باشد. بعضی از حیوانات مانند زنبور و مورچه و فیل اجتماعی هستند و بعضی دیگر غیراجتماعی. وقتی یک زندگی اجتماعی باشد، قانون میخواهد. چیزی که در زنبور و مورچه هست، قانون نیست؛ بلکه طبیعت و غریزه آنهاست. قانون قرارداد بین حاکم و رعیت است و علم و آگاهی و قدرتی در آن وجود دارد.
انسان مدنی بالطبع است یا اجتماعی است یعنی یک نفر نان میپزد برای همه و دیگری خیاطی میکند برای همه و دیگری نجاری میکند. هر یک به دیگری کمک میرساند. این نه به خاطر این است که انسان ترس دارد و ترس موجب زندگی اجتماعی میشود و اگر روزی ترس از میان برود زندگی انسان فردی میشود، زیرا وقتی امام زمان علیهالسلام ظهور کنند ترس از میان میرود ولی بازهم زندگی اجتماعی خواهد بود. اینکه الآن انسانها زندگی اجتماعی دارند به دلیل نیاز آنهاست نه به دلیل ترس آنها. طبیعت انسان نیازهایی دارد و باید این نیازها را با جمع برطرف کند. زندگی اجتماعی هم به قانون احتیاج دارد؛ زیرا تضاد منافع پیش میآید، برای حل اختلافات و نزاعها باید قانون جعل شود.
علت عمل به قانون
علت عمل به قانون چند چیز میتواند باشد: در ذات قانون این وجود دارد که باید از آن تبعیت کرد، اگر از قانونی تبعیت نشود اصلاً قانون نیست. یا اینکه قانون نوعی قرارداد است و باید به قرارداد احترام گذاشت. یا برای ایجاد نشدن هرجومرج باید به قانون عمل کرد. یا الزام و اجباری که توسط قدرت حاکمه است دلیل عمل به قانون است.
ضابطه عمل به قانون
آنچه مهم است این است که قانون باید برای همه یکسان عمل شود که به آن عدالت میگویند، ولی یکسان عمل کردن برای همه چه ملاک و ضابطهای دارد؟ اگر گفتیم هر کس فلان خطا را مرتکب شد باید یک شلاق بخورد، آیا این عدالت است یا عین ظلم است؟ یک شلاق زدن به دو نفر ولو اینکه هر دو مرتکب یک جرم شده باشند، عدالت نیست. ممکن است یک نفر موقعیت اجتماعی داشته باشد و دیگری هیچ موقعیت اجتماعی نداشته باشد. ممکن است تشر زدن به یک نفر هیچ فایدهای نداشته باشد و خم به ابرو نیاورد ولی تشر زدن به یک نفر از صد شلاق بدتر باشد. انسانها متفاوت هستند. فرض کنید دو نفر مرتکب یک تخلف شدهاند، احضار به دادگاه برای دو نفر متفاوت است؛ آیا میتوان مرجع تقلید را به دادگاه احضار کرد؟ احضار مرجع تقلید به دادگاه از صد شلاق بدتر است.
عمل یکسان به قانون عین ظلم است چون افراد یکسان نیستند. توهین به یک نفر از بزرگترین گناهان است و همان توهین به یک نفر دیگر از بزرگترین ثوابهاست. نمیتوان گفت اگر کسی یک خطا کرد یک شلاق بزنیم و دیگری هم اگر همان خطا را کرد، یک شلاق بزنیم. قاضی هم باید این مسائل را در نظر بگیرد.
اینکه میگویند قانون باید بهصورت یکسان اجرا شود، یکسان در افراد متفاوت است. تعیین ملاک برای این هم امکان ندارد. به چه ملاکی بگوییم یک نفر موقعیت اجتماعی دارد و دیگری ندارد؟ و اصلاً موقعیت اجتماعی چیست؟
یکی از تفاوتهای اخلاق و قانون این است که در قانون نمیتوان کلیگویی کرد اما در اخلاق میتوان کلیگویی کرد. مثلاً در اخلاق میگوییم باید آدم خوبی باشید و شرافتمندانه زندگی کنید، اما در قانون نمیتوان گفت مردم باید شرافتمندانه زندگی کنند، در قانون باید جزئی و مشخص باشد. در قانون نمیتوان مشخص کرد که یک نفر موقعیت اجتماعی دارد و موقعیت اجتماعی چیست، چون کلیگویی است و کلیگویی در قانون جایز نیست. شاید کسی بگوید قانون اساسی کلی است، ولی قاضی نمیتواند به قانون اساسی عمل کند.
پوزیتیویستها در علوم اجتماعی بحث میکنند که چگونه میتوان کمیت را به کیفیت تبدیل کرد، یا کیفیت را به کمیت تبدیل کرد؟ هدف از این بحث همین است که آیا میتوان یک ضابطه ریاضی برای موقعیت اجتماعی مشخص کرد؟ بهگونهای که کمی و قابلاندازهگیری باشد.
سال گذشته گفتیم فرق بین سؤال شب اول قبر و سؤال روز قیامت این است که شب اول قبر کلی سؤال میکنند که نماز خواندی؟ صحیح خواندی یا باطل؟ اما روز قیامت سؤال میکنند که نماز خواندی اینقدر ثواب دارد، یک نفر هم به شما نگاه کرد و ترغیب شد نماز بخواند اینقدر ثواب دارد و چون او نماز خواند آثاری در خانواده و نسل و دیگران داشت اینقدر ثواب دارد؛ یعنی تبعات و آثار عمل؛ لذا به روز قیامت میگویند یوم الجمع. در شب اول قبر سؤال میشود نماز خواندی یا نه؟ اما در روز قیامت نماز انسان از آدم تا خاتم حساب میشود، یعنی وقتی کسی نماز خوانده است پدر و مادر او هم در این نماز نقش داشتهاند، پدربزرگ و مادربزرگ هم پدر را تربیت کردهاند اثری داشته است و همینطور معلم و دوست و امام جماعت و دیگران نقش داشتهاند و نیز بعدیهایی که تأثیر داشتهاند حساب میشوند.
در قانون نمیتوان ضابطهای برای این مسئله مشخص کرد اما قاضی باید تا حد امکان این مسئله را در نظر بگیرد. قاضی باید تا حد امکان در نظر بگیرد که این جرم برای یک فرد با این جرم برای فرد دیگر در ظاهر یکی است، اما جرم یکی در جامعه اثر دارد ولی جرم دیگری اثری ندارد؛ یعنی قاضی باید آثار، پیامدها و لوازم را در نظر بگیرد.
عطف به ما سبق در بعضی قوانین
نکته دیگر این است که گفته میشود قانون عطف به ما سبق نمیشود، معنای این جمله این است که مثلاً رئیس حرم مطهر بگوید نشستن در این مکان ممنوع است، اما این قانون مربوط به بعدازاین است؛ نمیتواند بگوید چون دیروز اینجا نشستهاید پس مجرم هستید. قانون از وقتی قانون شده است ضمانت اجرا دارد ولی به ما سبق عطف نمیشود. مشکل این حرف در قانون و قضاوت این است که در جنگ جهانی میخواستند چند نفر از فرماندهان ارتش آلمان را بهعنوان جنایتکار جنگی محاکمه کنند. متهم گفت: وقتی من آن کارها را کردم قانونی بود، الآن قانون عوضشده است. شما الآن قانونی وضع کردهاید و مرا جنایتکار حساب میکنید درحالیکه هنگام عمل چنین قانونی نبود. بهعبارتدیگر مثلاً در دفاع مقدس اگر یک عراقی را اسیر کنیم، میتوانیم او را محاکمه کنیم به این عنوان که چرا اسلحه به روی ما کشیدی؟ ولو اینکه کسی را نکشته است. اسلحه کشیدن در قانون ما جرم است و امام خمینی در تحریر الوسیله فرموده است اگر کسی اسلحهاش را در برابر کسی مسلح کند تا او را بترساند، محارب است و حکمش اعدام است ولو اینکه شلیک نکند. آن عراقی میگوید قانون این بود که باید از فرمانده پیروی کنم و فرمانده به من دستور داده بود که اسلحه را مسلح کنم. نمیتوان با قانون ایران او را محاکمه کنیم.
بهصورت کلی نمیتوان طبق قانون لاحق کسی را محاکمه کرد، ولی در بعضی موارد امکان دارد. اگر باور عمومی بر این بود که یک قانون ظالمانه است، کسی که به این قانون عمل میکند، چنانچه قانون عوض شد، میتوان او را محاکمه کرد. اگر بگوید من به قانون عمل کردم، میگوییم تو جز جامعهای بودی که همه قانون را ظالمانه میدانستند. مثلاً فرمانده ای در زمان شاه به سرباز دستور میدهد به تظاهرکنندگان رگبار ببند، بعد از انقلاب میتوان این سرباز را محاکمه کرد و او نمیتواند بگوید من طبق دستور فرمانده و قانون عمل کردم؛ چون دستور فرمانده را باید اطاعت کرد اما نه درجایی که منجر به قتلعام میشود. این هم ضابطهمند نیست، ولی در مواردی باید بپذیریم که عمل به قانون جرم است.
از هفته آینده درباره لفظ تجارت بحث میکنیم و بعد قانون تجارت را مورد بحث قرار میدهیم که بحث فقهی خواهد بود.