درس خارج فقه استاد احمد عابدی
1400/07/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسی فقهی قانون تجارت/قانون /معنای لغوی و اصطلاحی قانون
روش درس خارج خواندن
درس خارج مثل درس اسفار است. لازم نیست کسی اسفار را من البدو الی الختم بخواند، یا اینکه لازم نیست وقتی میخواهد درس اسفار برود حتماً از جلد اول شروع کند. کتاب اسفار اینگونه است که انسان یک یا دو جلد را نزد استاد بخواند حال چه جلد اول باشد چه جلد وسط و چه جلد آخر. آن روش ملاصدرا را باید در این کتاب یاد گرفت بعدازآن دیگر کل کتاب را مطالعه میکند. اینکه یک دوره اسفار آیتالله حسنزاده رضوانالله تعالی علیه چهارده سال طول میکشید معنایش این نیست که یک طلبه باید چهارده سال درس اسفار برود، بلکه معنایش این است که ایشان چهارده سال اسفار درس میداد اما در چهارده سال شاید چهار پنج بار شاگردان عوض میشدند. عدهای جلد اول و دوم میآمدند، عدهای جلد سوم و چهارم و همینطور. درس خارج هم اینگونه است؛ یعنی اولاً لازم نیست انسان از ابتدای فقه و از کتاب الطهاره شروع کند، بلکه تفاوتی ندارد که از ابتدای طهارت شروع کند یا از ابتدای دیات. در هر درس خارجی روش و سبک درس را باید آموخت بعد بقیه فقه را به همان سبک مطالعه کند.
نکته دوم این است که در مطالعه درس خارج اولاً دو کتاب مکاسب و کفایه در هر حالتی ضرورت دارد، حتی بعضی از طلبههایی که کتابهای شهید صدر (کتاب حلقات) را مطالعه میکنند یا درس میگیرند، من به آنها میگویم این کار خوبی است اما درس خارج بر اساس حلقات نیست، بر اساس مکاسب و کفایه است؛ یعنی اگر کسی حلقات را خواند از کفایه کفایت نمیکند، اما اگر کسی کفایه را خواند از حلقات کفایت میکند. مکاسب و کفایه را مکرر خواندن خوب است، اگر کسی یکبار درس گرفت، دوباره درس بگیرد ضرر نمیکند. مباحثه دوره خوب است. این دو کتاب بسیار عالمانه و بسیار بسیار پر مطلباند. اگر میخواهیم درس خارج بخوانیم حتماً این دو کتاب را همراه با درس مطالعه کنیم. اگر درس فقه عبادات است، کتاب مکاسب عبادات نیست اما روش مکاسب در عبادات هم به درد میخورد. بهعنوانمثال در مکاسب باید فکر کرد که چرا مرحوم شیخ رضوانالله علیه در مکاسب محرمه وقتی از حرمت غیبت بحث میکند، ابتدا بحث میکند که غیبت حرام است، بعد بحث میکند که غیبت به چه معناست؟ یا ابتدا بحث میکند که غنا حرام است بعد بحث میکند که غنا به چه معناست؟ بهعبارتدیگر ابتدا حکم را بیان میکند بعد موضوع را. بااینکه ترتیب منطقی این است که ابتدا موضوع گفته شود بعد حکم. ابتدا گفته شود غیبت یعنی چه بعد حکم آن را بیان شود. یا اینکه شیخ کجا سراغ نقل اقوال میرود و کجا نمیرود؟ کجا اقوال عامه را نقل میکند و کجا نقل نمیکند؟ کجا بحث رجالی مطرح میکند و کجا مطرح نمیکند؟ یادگرفتن این مطالب از مکاسب بهعنوان روششناسی در درس خارج بسیار به درد میخورد.
ضمناً الحمدلله اینهمه کتاب فراوان است، قدیم اینهمه کتاب وجود نداشت. شیخ در دو موضع رسائل میفرماید: فلان کتاب نزد من نیست و اینجا را مینویسم. شیخ مراجعه میکرده است و وقتی کتاب نداشته است تصریح میکند که کتاب نداشتهام و اینجا را مینویسم. امروزه کتاب زیاد است و این مطالبی که نقل میشود که فلانی چه گفته است، به منبع اصلی مراجعه شود و ببیند درست نقلشده است. این مراجعه به مصادر اصلی و عدم اعتماد به منابع واسطه برای پیشرفت انسان بسیار مؤثر است.
یک نکته هم این است که انسان بعدازاینکه کتاب را خوب مطالعه میکند، کتاب را ببندد و درباره آن موضوع خوب فکر کند. در درس خارج باید گرفت که کجا زود باید رد شد و نباید ان قلت و قلت کرد و کجا جای تأمل و درنگ و بحث است.
نکته اخلاقی
یک نکته اخلاقی و معنوی هم که مکرر تکرار شده است این است که قرآن زیاد بخوانیم و زیاد با کلام خدا ارتباط داشته باشیم. این حداقل است که روزی یک جزء قرآن بخوانیم و هر ماه قمری یک ختم قرآن داشته باشیم و هر ماه که یک ختم قرآن میخواند به یکی از معصومین سلام الله علیهم اجمعین هدیه کند. این برای توفیق در درس و موفقیت بسیار خوب است. با زیارت و توسل به اهلبیت و با مفاتیح و کتاب دعا هم زیاد انس داشته باشیم. این کتابها ضروری زندگی انسان است، کسی نمیتواند بگوید من با مفاتیح یا مصباح المتهجد کار ندارم. باید با کتابهای دعا انس داشته باشیم و بدانیم چه زیارتی در کدام قسمت کتاب است. با این دعاها و زیارات و مناجاتها و توسلات انس زیادی داشته باشیم. اگر کسی این کارها را نکند خیلی ضرر میکند. درس و بحث خیلی خوب است ولی ارتباط با خدای متعال و توسل به اهلبیت علیهمالسلام اصل هر کاری است.
مشکلات قوه قضائیه
اما موضوع فقهی که میخواهیم امسال شروع کنیم. بحث مکاسب حدود ده سال طول کشید و خدا را شکر تمام شد. خیلی فکر کردم که بعد از مکاسب چه بحثی را شروع کنیم. چند بحث مرتبط با مکاسب در ذهنم بود ولی گفتم اگر اینها را بگویم شاید به عدهای بربخورد لذا بهتر است صرفنظر کنم. میدانید که کتاب مکاسب همه بحثهای مکاسب را ندارد؛ مثلاً بحث ربا یا بحث بیع الحیوان یا بیع الثمار در مکاسب نیامده است درحالیکه کتابهای فقهی دیگر این مباحث را دارند. کتاب مکاسب شیخ بعضی از مکاسب است. چند نفر این پیشنهاد را کردند و دیدم پیشنهاد خوبی است که موضوع بهصورت کلی بررسی مشکلات قوه قضائیه باشد. ما میخواهیم با این درس و بحث خدمتی به نظام کرده باشیم. مشکلات قوه قضائیه فراوان است، مثلاً در بحث تفسیر قانون یا در مواردی که قانون نسبت به مسئلهای ساکت است یا موارد زیادی در حقوق کیفری یا در حقوق جزاء یا در احوال شخصیه (مانند نکاح و طلاق و اولاد و مرگ و ثبتاحوال و ...) است. بهعنوانمثال همه میدانیم که طلاق بر دو قسم است: طلاق بائن و طلاق رجعی، طلاق رجعی عده دارد و قابل رجوع است اما طلاق بائن عده ندارد و قابل رجوع نیست. مواردی هست که حاکم شرع زنی را طلاق میدهد نه شوهر. آیا این طلاق رجعی است یا طلاق بائن؟ اگر بعداً شوهر آمد آیا میتواند رجوع کند؟ یا آیا حاکم میتواند حکم به رجوع دهد؟ این مسئله نه در قانون هست و نه در فقه هست. هرروز هم قوه قضائیه با این مشکل مواجه است.
قانون تجارت
ازایندست مشکلات در قوه قضائیه زیاد است اما ما ازاینجا شروع میکنیم که قانونی هست به نام «قانون تجارت». این قانون تجارت بسیار مرتبط با مکاسب است. «قانون تجارت» بیش از ده سال است که به مجلس رفته است و چند ماده از هزار ماده آن تصویب شده و شورای نگهبان ایراد گرفته است و قانون همینطور راکد مانده است. علت هم آن است که مواردی از این قانون هست که روشن نیست که خلاف شرع هستند یا موافق با شرع.
این قانون راکد مانده است بااینکه بیشتر پروندههای قوه قضائیه مسائل مربوط به تجارت و خریدوفروش است.
بنابراین موضوع بحث ما بررسی فقهی قانون تجارت است؛ یعنی همین بحث مکاسب با رویکردی دیگر. بحث ما قانونی یا حقوقی نیست بلکه فقهی است.
این هفته مطالبی را عرض میکنم که بحثهای فقهی نیست، بحثهایی درباره اینکه قانون چیست؟ آیا قانون شرعیت دارد؟ ملاک در قانون چیست؟ این بحثها فقهی نیست ولی به درد زندگی میخورد و ایکاش این بحثها در کتابها مطرح میشد.
توضیحی پیرامون «قانون»
ظاهراً لغت «قانون» در قرآن و روایات به کار نرفته است و خیلی برای من روشن نیست که کلمه قانون عربی است یا یونانی یا فارسی؛ یعنی این کلمه معرَّب شده است و ریشه قنن و قانون یونانی است. در کتابهای لغت مانند قاموس فیروزآبادی که بسیار کتاب مهمی است کلمه قانون آمده است اما میگوید کلمه قانون عربی نیست. این کلمه در عربی و در فارسی به یک معناست اما ریشه آن مشخص نیست. معمولاً هم برای اینکه معنای لغوی قانون را ذکر کنیم میگوییم قانون یعنی دستور یا حکم. بعضی کتابهای لغت برای لغت قانون بیش از سی معنا ذکر کردهاند ولی معنای معروفش حکم و دستور و الزام است. قانون کیفری، قانون جزایی، قانون احوال شخصیه، قانون شهرداری، قانون ثبتاحوال، قانون گمرک و ... بسیار زیاد هستند.
معمولاً قانون در اصطلاح حقوق یا در فلسفه حقوق به معنای مصوبات قوه مقننه است، درحالیکه قانونهای هست که مجلس تصویب نکرده است. مثلاً قانون اساسی که مصوب مجلس نیست، یا قانونهایی که دولت جعل میکند، یا قانونهایی را تولیت حرم بهعنوان قانون حرم وضع میکند، یا قانونهایی را رئیس اوقاف میگذارد. اینکه چه کسی باید قانونگذار باشد و شرایطش چیست بعداً اشاره خواهم کرد ولی بهصورت کلی معمولاً در ذهن مردم این است که قانون یعنی مصوبات مجلس. البته در بعضی کشورهای دنیا اینطور است نه در همه کشورها، مثلاً در کشور ما اینگونه است که میگوییم کار مجلس قانونگذاری است و کار دولت و قوه قضائیه اجرای قانون است. در بعضی از کشورها قانون را قوه قضائیه وضع میکند، مثلاً در کشورهایی که آراء وحدت رویه دارند اینطور است که وقتی چند قاضی یک حکمی را دادند آن حکم قانون میشود، مانند کانادا یا انگلیس یا پاکستان یا لبنان یا برخی کشورهای آفریقایی. افراد تجربهگرا این تفکر را دارند که باید مجلس قانونگذار باشد؛ به زبان روشنتر این فکر لیبرالیسم است که مجلس باید قانون را تصویب کند و مجلس هم بر خواسته از آراء مردم است. برخی از موارد میگویند قانون یعنی اراده قدرت حاکم، مثلاً در حکومت استبدادی یا شاهنشاهی اینگونه است.
اینها تعاریف اصطلاحی قانون است، اما فعلاً میگوییم حکم شرعی یا مسئله اخلاقی یا مسئله عرفی یا مربوط به سرزمین خاص یا جمعیت خاص یا طبیعت خاص وقتی در مجلس تصویب شود آن را قانون مینامند. بعداً میگوییم که چه قانونهایی مربوط به زمان خاص یا جغرافیای خاص است و چه قانونی مربوط به همه دنیا است. این اشاره اجمالی به تعریف قانون است.
اصل اینکه قانون باید باشد، امر بدیهی است و فکر نمیکنم کسی در این تردید داشته باشد که همیشه قانون چیز خوبی است. یکی از مسائلی که مربوط به تمدن و عقل اجتماعی بشر است قانون است؛ یعنی انسان به کمال رسیده که قانون گذاشته است. در دوران بربریت یا در جنگل قانون نیست اما وقتی تمدن باشد قانون هم وجود دارد. قانون چیز خوبی است و نباید با اصل قانون مخالفت کرد، ممکن است قانونی ظالمانه باشد اما اصل قانونمندی خوب است. مثلاً در برخی از کشورها مصرف مواد مخدر قانون ندارد، اما در برخی کشورها مصرف مواد مخدر قانون دارد که مصرفکننده از کجا بخرد و چقدر بخرد و فروشنده به چه کسی بفروشد؟ مسلماً آنکه قانون دارد بهتر است؛ چون میگوید باید مواد مخدر را از دولت بخرید نه از قاچاقچی، دولت هم به زیر هجده سال نمیفروشد و به مقدار مشخصی میفروشد، به کسی که تریاک میفروشد هروئین نمیفروشد. وقتی قانون نباشد مفاسدی دارد. از قدیم میگفتند: «قانون بد از بیقانونی بهتر است».
جلسه بعدی این را بحث میکنیم که به چه دلیل قانون میخواهیم و باید این قانون را از کجا بگیریم.