< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد عباسعلی زارعی سبزواری

99/10/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقصد رابع - مبحث دوّم: احوال عامّ و خاصّ/مطلب یازدهم: گستره تعمیم خطابات شفاهی /ادامه نکته دوّم: تحریر محلّ نزاع

 

ادامه نکته دوّم: تحریر محلّ نزاع

بیان شد اصولیّون در مقام بیان محلّ نزاع در خطابات شفاهیّه یعنی عموماتی که در قالب خطاب صادر شده اند، اختلاف نموده اند. بیان گردید محقّق خراسانی «رحمة الله علیه» محلّ نزاع را لفظی دانستند ولی محقّق نائینی «رحمة الله علیه»، محلّ نزاع را هم عقلی و هم لفظی دانستند. بیان شد محقّق خویی «رحمة الله علیه» در مقام تأیید فرمایش محقّق خراسانی «رحمة الله علیه» و ردّ فرمایش استاد خود، محقّق نائینی «رحمة الله علیه» فرمودند: عقلی بودن بحث در ما نحن فیه، به دو وجه قابل تصوّر می باشد و هر دو وجه، خارج از محلّ نزاع است. وجه اوّل، همان وجه اوّل مطرح در کلام محقّق خراسانی «رحمة الله علیه» یعنی امکان و استحاله عقلی تعلّق تکلیف به غائبین و معدومین بود که استدلال محقّق خویی «رحمة الله علیه» راجع به عدم نزاع در این وجه گذشت. در ادامه به بیان فرمایش محقّق خویی «رحمة الله علیه» راجع به عدم نزاع در وجه دوّم عقلی مطرح در کلام محقّق خراسانی «رحمة الله علیه» و سپس بیان نظریّه سوّم در تحریر محلّ نزاع یعنی نظریّه محقّق خویی «رحمة الله علیه» خواهیم پرداخت.

ادامه نقد محقّق خویی «رحمة الله علیه»

ایشان می فرمایند: «در رابطه با وجه دوّم عقلی در تحریر محلّ نزاع یعنی همان وجه دوّم مطرح در کلام محقّق خراسانی «رحمة الله علیه» که عبارت بود از امکان و استحاله عقلی خطاب غائبین و معدومین، سه احتمال در غرض خطاب مطرح می باشد:

اوّل آنکه خطاب، حقیقی بوده و غرض از آن، تفهیم مضمون آن به اشخاص در هنگام خطاب باشد که در این صورت خطاب غائبین و معدومین قطعاً محال خواهد بود، زیرا یکی از ارکان خطاب حقیقی، التفات مخاطب به خطاب است و لذا توجیه خطاب حقیقی، حتّی نسبت به حاضر غافل و غیر ملتفت، ممکن نیست تا چه رسد به غائبین و معدومین که التفات آنها به خطاب، سالبه به انتفاء موضوع می باشد، زیرا خطاب حقیقی نسبت به غائبین و معدومین، نظیر خطاب حقیقی نسبت به سنگ یا خطاب حقیقی شخصی که آشنایی به لسان عربی ندارد به الفاظ عربی می باشد؛

احتمال دوّم اینکه غرض از خطاب، تفهیم مضمون خطاب به اشخاص نباشد، بلکه امر دیگری مثل اظهار عجز، مظلومیّت و امثال آن باشد که در این صورت، توجیه خطاب به معدومین نیز ممکن می باشد تا چه رسد به غائبین، مثل اینکه صبیّ وقتی می ترسد و یا مورد آزار شخصی قرار می گیرد، با وجود اینکه می داند پدر و مادر او صدای او را نمی شنوند، آنها را خطاب کرده و از آنها کمک می خواهد، در حالی که غرض او از این کار، تفهیم معنای این خطاب به پدر و مادر نیست، چرا که می داند آنها غائب بوده و صدای او به گوش آنها نمی رسد، بلکه اظهار عجز و تظلّم می باشد؛

و احتمال سوّم آنکه غرض از خطاب، تفهیم مضمون آن به اشخاص نه در خصوص زمان خطاب، بلکه در هر زمانی باشد که خطاب به آنها برسد مثل اینکه متکلّم ببیند مخاطب او خوابیده و بدون اینکه او را بیدار نماید، نوشته ای برای او بنویسد و در آن نوشته او را مورد خطاب قرار داده و بگوید: «اذا قمت من النوم، افعل الفعل الفلانی» یا آنکه به فرزندش بگوید: «ای فرزندم، هر گاه به فلان سنّ رسیدی، فلان کار را نجام بده» که در این صورت نیز خطاب معدومین و غائبین ممکن می باشد؛

بنا بر این احتمال سوّم ممکن است گفته شود خطابات کتاب و سنّت، از همین نوع سوّم بوده و غرض شارع مقدّس در آنها تفهیم این مطلب است که این احکام، برای تمام بشریّت الی یوم القیامة ثابت بوده و هر کس این خطابات به او برسد، مخاطب به این خطابات می باشد، و قد تحصّل من مجموع ما ذکرناه ان النزاع في هذا الوجه أيضا لا يرجع إلى معنى محصل‌»[1] .

نظریّه سوّم: نظریّه محقّق خویی «رحمة الله علیه»

نظریّه سوّم در تحریر محلّ نزاع، نظریّه محقّق خویی «رحمة الله علیه» می باشد. ایشان پس از ردّ عقلی بودن نزاع به دو وجهی که در کلام محقّق خراسانی «رحمة الله علیه» مطرح شد می فرمایند[2] : «فالذی ینبغی ان یکون محلّاً للنزاع، هو الوجه الاخیر و هو انّ ادوات الخطاب هل هی موضوعةٌ للدلالة علی الخطاب الحقیقی او الانشائی، فعلی الاوّل لا یمکن شموله للغائبین، فضلاً عن المعدومین، بل لا یمکن شموله للحاضر فی المجلس اذا کان غافلاً و علی الثانی، فلا مانع من شموله للمعدومین و الغائبین»

حاصل فرمایش ایشان آن است که نزاع در ما نحن فیه، مربوط به نفس ادوات خطاب می باشد، نه مدخول آنها یعنی الفاظ عموم به این بیان که اگر ادوات خطاب، مفید خطاب حقیقی باشند، شامل معدومین و غائبین نمی شوند و اگر مفید خطاب انشائی باشند، شامل معدومین و غائبین می گردند.

 

ممکن است گفته شود اینکه ایشان پس از ذکر کلام محقّق خراسانی «رحمة الله علیه» و ردّ دو وجه اوّل مذکور در کلام ایشان، وجه سوّم مذکور در کلام ایشان را پذیرفته اند نشان از آن دارد که نظریّه محقّق خویی «رحمة الله علیه»، همان نظریّه محقّق خراسانی «رحمة الله علیه» می باشد، نه نظریّه سوّمی در مقابل آن.

پاسخ آن است که اگرچه محقّق خویی «رحمة الله علیه»، احتمال سوّم مذکور در کلام محقّق خراسانی «رحمة الله علیه» را این قرار داده اند که نزاع مربوط به نفس ادوات خطاب است، نه مدخول آنها یعنی الفاظ عموم، ولی همانطور که گذشت، احتمال سوّم در فرمایش محقّق خراسانی «رحمة الله علیه» این بود که نزاع مربوط به مدخول ادوات خطاب یعنی الفاظ عموم می باشد، نه نفس ادوات خطاب و واضح است که این دو نظریّه با یکدیگر تفاوت دارند.

توضیح مطلب آن است که محقّق خراسانی «رحمة الله علیه» در وجه سوّم می فرمایند: نزاع در آن است که آیا الفاظ عمومی که پس از ادوات خطاب واقع می شوند، شامل غائبین و معدومین نیز می شوند یا آنکه ادوات خطاب قرینه بر عدم شمول الفاظ عموم نسبت به غائبین و معدومین می باشد، چه ادوات خطاب، مفید خطاب حقیقی باشند و چه مفید خطاب انشائی؛ امّا محقّق خویی «رحمة الله علیه» محلّ نزاع را نه در الفاظ عموم، بلکه در ادوات خطاب دانسته و می فرمایند اگر ادوات خطاب، مفید خطاب حقیقی باشند، خطابات شفاهیّه شامل غائبین و معدومین نمی گردد ولی اگر مفید خطاب انشائی باشند، خطابات شفاهیّه شامل غائبین و معدومین نیز می شود.

لذا این دو نظریّه کاملاً متفاوت بوده و نباید مقصود محقّق خویی «رحمة الله علیه» از الوجه الاخیر، همان وجه سوّم محقّق خراسانی «رحمة الله علیه» دانسته شود، البته امکان دارد این اشتباه، از محقّق خویی «رحمة الله علیه» نبوده و بلکه از مقرّر باشد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo