درس خارج فقه استاد عباسعلی زارعی سبزواری
99/07/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:حج/استطاعت /فرع سوم از مساله 50
فرع سوم: وجوب و عدم وجوب حج بر کافری که در حال کفر استطاعت داشته ولی در حال اسلام زائل شده
چنانچه کافری که برای حج استطاعت پیدا کرده بود بعد از مسلمان شدن، استطاعت او زائل شده است در این صورت، آیا حج بر او واجب است؟
دو نظریه در رابطه با این مساله میان فقها وجود دارد:نظریه اول: عدم وجوب حج
اکثر فقها از جمله؛ علامه حلی[1] [2] ، کاشف اللثام[3] [4] ، صاحب جواهر[5] [6] و شیخ انصاری[7] [8] قائل به این نظریه هستند و سید محقق یزدی و به تبع او حضرت امام و سید محقق خوئی همین نظر را اختیار کرده و فرمودهاند: «و لو زالت استطاعته ثمَّ أسلم لم يجب عليه»[9] .
نظریه دوم: وجوب حج
این نظریه عبارات برخی از فقها استفاده میشود از جمله؛ صاحب مدارک در این رابطه مینویسد: «و لو أسلم وجب عليه الإتيان بالحج مع بقاء الاستطاعة قطعا، و بدونها في أظهر الوجهين»[10] .
محقق سبزواری و محقق نراقی در این رابطه میفرمایند: «ففيه وجهان أظهرهما الوجوب»[11] و «و إلّا فعلى الأظهر»[12] . البته محقق نراقی استناد به استصحاب میکند.[13]
نظر تحقیقی(استاد معظّم): نظریه اول صحیح است(حج بر این شخص واجب نیست). با این توضیح که؛ این مسأله میبایست از دو منظر مورد تحقیق قرار گیرد:
1. مقتضای قاعده، وجوب است. به دلیل اینکه در فرع اول نتیجه گرفتیم که حج بر شخص کافر واجب است و وقتی یک عمل بر کسی واجب شد وجوب آن از بین نمیرود مگر به امتثال. نهایتاً اگر توان انجام واجب را از دست دهد بعد از فوت او باید از جانب او قضا شود. به تعبیری دیگر؛ اصل وجوب محفوظ است غایة الامر مانع از امتثال فعلی دارد که مانع، منجر به رفع وجوب نمیشود و امتثال نکردن اگر چه معصیت نباشد ولی رفع اصل وجوب را دلالت ندارد.
2. بررسی ادله خاصه:
برای اثبات عدم وجوب حج برعهده این شخص به سه دلیل استناد شده است:دلیل اول: قاعده فقهیّه جب
این قاعده مهمترین دلیل این حکم است لذا شیخ انصاری در این رابطه مینویسد: «و إن زالت استطاعته ثمّ أسلم لم يجب عليه؛ لأنّ الإسلام يجبّ ما قبله»[14] .
برای توضیح بیشتر این مسأله نیاز است که از قاعده فقهیّه جب «الْإِسْلَامُ يَجُبُ مَا كَانَ قَبْلَه» بحث شود. این قاعدهای است که از زمان شیخ طوسی تاکنون به عنوان یکی از مستندات استنباط احکام بین فقهای عامه و خاصه مطرح بوده است. بحث درباره این قاعده در دو مقام باید پیگیری شود:
مقام اول:مستند و مدارک قاعده
آیه شریفه ﴿قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ وَ إِنْ يَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ﴾[15] ؛ به کسانی که کافر شدند بگو: چنانچه از مخالفت باز ایستند و ایمان آورند گذشته آنها بخشوده خواهد شد و اگر به اعمال سابق بازگردند سنت خداوند در مورد گذشتگان درباره آنها جاری میشود و مجازات شدیدی خواهند شد».
تقریب استدلال: ظاهر آیه شریفه به قرینه کلمه «كَفَرُوا» این است که انتها در این آیه تعلق به کفر و شرک دارد. شیخ طوسی[16] و مرحوم طبرسی[17] این مطلب را مطرح کردهاند و مینویسند: انتهای کفار از کفر و شرک(خلاصی آنها از کفر و شرک) به اسلام آوردن آنهاست. در نتیجه این آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه هر یک از کفار چنانچه اسلام بیاورند جمیع آنچه که ذمه آنها در قبل از اسلام مشغول به آن شده(همان تکالیفی که ادائاً یا قضائاً باید انجام میدادند) بخشیده شده است. غفران در اینجا در واقع غفران گناه نیست و جمله «مَا قَدْ سَلَفَ» ظهور در اعمال دارد و این اعمال از آنها برداشته میشود و کنار گذاشته شدن اعمال به این معنا است که اگر ادای آن بر آنها لازم بود و انجام ندادند قضای آن لازم نیست.