1404/07/01
بسم الله الرحمن الرحیم
مواقیت/أحكام المواقيت /كتاب الحج
موضوع: كتاب الحج/أحكام المواقيت /مواقیت
قال الله الحکیم: ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ﴾[1]
شایسته و بلکه لازم میبینیم که جلسه شروع در این سال تحصیلی را متیمن و متبرک به ذکر برخی آیات و روایات وارد شده در شأن علم اختصاص بدهیم.
در آیه شریفهای که تلاوت شد، خداوند متعال برای ترفیع انسان و تقربش به سمت خود، سه عنصر مهم را ممن لابد منها میداند:
عنصر اول، ایمان به خداوند متعال، ایمان به نبوت، امامت و معاد است: ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا﴾ ایمان آورده شود
عنصر دوم، بعد از ایمان، علم است؛ یعنی آموختن آموزهها و دستورات و فرامینی که خداوند متعال برای رسیدن به خودش و تقرب به خودش برای ما تعیین کرده است. ﴿ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾ شناخت احکام خدا، شناخت حق شناحت باطل، امری است که در ترفیع انسان و تقربش به سمت خداوند متعال لابد منه است.
و عنصر سوم، عمل به آموختهها میباشد: ﴿وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ﴾
پس میشود: ایمان، علم و عمل.
اگر فرد ایمان نداشته باشد، کمیتش لنگ است.
اگر ایمان داشته باشد اما علم به آموزهها نداشته باشد، ممکن است به بیراهه برود.
اگر ایمان و علم داشته باشیم اما عمل نداشته باشیم، در قیامت بازخواست میشویم.
عظمت علم و آموختن علم به حدی است که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میفرماید: خذ الحكمة ولو من المشركين[2] در مقابل مشرک، اصلاً و ابداً نباید کرنش کنیم. نفع سبیل کافر بر مسلم را داریم. در مقابل مشرک نباید تواضع کرد، در مقابل مشرک نباید خشوع داشت، در مقابل مشرک نباید تسلیم شد. اما یک مجوز خضوع، خشوع و زانو زدن در مقابل غیرمشرک صادر شده است و آن کسب علم است.
در روایات متعددی، رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) میفرمایند: بروید از اقصی نقاط عالم، علم را بیاموزید.
در روایت دیگری از پیامبر مکرم اسلام وارد شده است که فلسفه خلقت شما بشر یک چیز است و آن عبادت و اطاعت خداوند است: ﴿وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ﴾[3] .
پیامبر مکرم اسلام میفرماید: این عبادت و این اطاعت، لَا یَتَحَقَّقُ إِلَّا بِالْعِلْم. اطاعت خدا هم یک روشی دارد، راهی دارد. این نیست که فرد بگوید: «هر طور دوست دارم، اطاعت خدا کنم.» نه، باید برود علم بیاموزد، مسیر پیدا کند، راه را پیدا بکند. أَمَا عَلِمْتَ أَنَ اللَّهَ يُطَاعُ بِالْعِلْمِ وَ يُعْبَدُ بِالْعِلْمِ[4] . آگاه باشید و بدانید که خداوند از طریق علم اطاعت میشود، از طریق علم عبادت میشود.
خدا را شاکر هستیم که حیات موقتی که برای ما در این دنیا هست، تاحدی استمرار پیدا کرد که باز امسال هم دور هم جمع بشویم و در خصوص احکام الهی و احکام شرعی، مباحثی را مطرح کنیم و انشاءالله جلساتمان بشود ذخیره آخرت.
نفس حضور در جلسه درس امروز برادران واجب است. دیگر ما امروز حتی به قدر کفایت هم حاضرین در جلسه نداریم. این یک حقیقت است. لذا بر تکتک کسانی که توان حضور در دروس را دارند، لازم و واجب است که شرکت کنند، درسها را رونق بدهند، حالت خمودگی که عارض شده است را نجات بدهند و به آن حالت بالندگی که در گذشته داشتیم، انشاءالله برسیم.
مواقیت
در ادامه بحثی که در سال گذشته تعقیب میکردیم، الآن به بحث «مواقیت» میقتهای تعیینشده برای احرام عمره تمتع میرسیم. بحثهایی که انشاءالله از این به بعد تعقیب میکنیم، یک سری بحثهای عملی، جدی و مسائل مبتلابه و مورد نیاز است.
در متن تحریرالوسیله، حضرت امام اینطور میفرمایند: القول في المواقيت
وهي المواضع التي عُيّنت للإحرام، مواقیت به آن مکانهایی گفته میشود که برای انجام احرام تعیین شدهاند. وهي خمسة لعمرة الحجّ: مواقیت پنج تاست برای عمره حج
الأوّل: ذو الحليفة، وهو ميقات أهل المدينة ومن يمرّ على طريقهم، والأحوط الاقتصار على نفس مسجد الشجرة، لا عنده في الخارج، بل لايخلو من وجه[5] .
میقات اول میقات ذو الحليفة است که به عنوان میقات اهل مدینه یا کسانی که ذو الحليفة طریق انها قرار گرفته باشد، آیا از آن محلهای که به آن اطلاق میشود، هر جا که بود احرام جایز است؟ یا حتماً باید از درون مسجد شجره که در آنجا است، باشد؟ « والأحوط الاقتصار على نفس مسجد الشجرة»؛ احتیاط ایجاب دارد احوط این است که از داخل مسجد باشد، لا عنده في الخارج نه اینکه نزدیک مسجد و در خارج از مسجد باشد. « بل لايخلو من وجه»؛ بلکه از احتیاط هم میگذرد. میگوید خالی از قوت نیست بهصورت فتوا.
اما سید در عروه، در تبیین این مسئله اینطور میفرماید: فصل في المواقيت وهي المواضع المعينة للإحرام، أطلقت عليها مجازا أو حقيقة متشرعية،[6]
فصلی در مواقیت است. مواقیت چیست؟ مواقیت به مواضعی گفته میشود که برای انجام احرام تعیین شدهاند.
که در اینجا این سؤال مطرح میشود: «مِیقَات» از «وَقْت» گرفته شده است و باید به یک زمان معینی اطلاق بشود، چرا به یک مکان معینی اطلاق شده است؟
سید میفرماید: أطلقت عليها مجازا أو حقيقة متشرعية،[7] دو وجه است: یکی اینکه مجازاً به مکان احرام اطلاق شده است. «مِیقَات» از وقت گرفته شده و به زمان باید اشاره کند، ولی برای مکان اطلاق شده است به اطلاق مجازی. (که حالا این را واگذار میکنم به آقایان و فردا ازشان سؤال میکنم که در مجاز باید بین معنای موضوع له و معنایی که این لفظ اطلاق میشود، نسبت علاقه باشد. چه نوع علاقهای بین «مِیقَات» به معنای وقت و زمان با مکان میتواند باشد که مجازاً «مِیقَات» که برای زمان است به مکان اطلاق شود یا نه، أو حقيقة متشرعية،[8] یابگوییم «حقیقت مُتشرِّعه» است حقیقت شرعیه نه؛ یعنی اهل شرع و متدینین، این کلمه «میقات» را مکرراً بر این مکانها اطلاق و استعمال دادند تا به سبب کثرت استعمال، برای این مکانها تعیین شده است. چون حقیقت [در اصطلاح] دو نوع است: یک حقیقت موضوع لهی که حقیقت است برای آن یعنی یک حقیقت به استعمال اولیه به وجود میآید. یک «حقیقت» هم به واسطه «کثرت الاستعمال» به وجود میآید. یادتان هست مرحوم آقای آخوند میفرمود: اگر بخواهید لفظی حقیقت در معنایی باشد، میشود یا به صورت «تعینی» یا «تعینی»؟ تعینی یعنی اینکه فرد بگوید: این لفظ را برای این معنا وضع میکنم. اما گاهی بر اثر کثرت استعمال یک لفظ در یک معنا، این لفظ حقیقت در آن معنا میشود. [مثال میزند:] چی بود؟ اینکه به همان استعمال اولین شخص، غرضش باشد. مثلاً بچه را برمیدارد (متولد شده)، پدر میآورد پیش مهمانان، میگوید: «احمد را بگیرید». استعمال میکند لفظ «احمد» را در این بچه. با این استعمال، در حقیقت میخواهد بگوید لفظ «احمد» که تعیین به چی شد؟ استعمال حالا حقیقت، یا حقیقت شرعیه است یا حقیقت مُتشرِّعه
حقیقت مُتشرِّعه یعنی این کثرت استعمال در بین متشرعه به حدی زیاد باشد که خود به خود، عند تلفظ این لفظ به ذهن این معنا را ببرد. مرحوم سید میفرماید: اگر اطلاق مجازی هم نباشد، حقیقت مُتشرِّعه میتواند باشد. معنای حقیقی شده، این را هم تامل کنید. چه تفاوتی است که بگوییم اطلاق مجازی است یا بگوییم چی؟ به نحو حقیقت مُتشرِّعه.
بعد سید میفرماید: والمذكور منها في جملة من الأخبار خمسة،[9] [بازگشت به بحث اصلی]. در عبارت حضرت امام در تحریر بود که: «وَ هِیَ خَمْسَةٌ »؛ مواقیت پنج تا است. اما سید میفرماید: آنچه در بعضی از روایات ذکر شده، مواقیت پنج میقات مشخص شده است، وفي بعضها ستة، اما در برخی دیگر، شش موضع معین شده. « ولكن المستفاد من مجموع الأخبار [10] »؛ آنچه ما از مجموع روایات میتوانیم استفاده کنیم، این است که « أن المواضع التي يجوز الإحرام منها عشرة[11] : »؛ آن مکانهایی که میشود از آنها شخص برای عمره تمتع محرم شود، عبارت است از ده مورد.
در ادامه مرحوم سید میفرماید: أحدها: ذو الحليفة، وهي ميقات أهل المدينة ومن يمر على طريقهم، و در ادامه میفرماید: وهل هو مكان فيه مسجد الشجرة أو نفس المسجد؟[12] آیا «ذوالحلیفه» که در روایات آمده، آن مکان و محلهای است که مسجد شجره آنجا واقع شده [به طوری] که از هر یک از آن محله فرد برای عمره محرم شود اشکالی نداشته باشد؟ یا «نَفْسُ الشَّجَرَهِ»، نفس مسجد شجره است؟
ببینید در تعبیر سید یک دقت زیبایی صورت گرفته. چون در بیانی که حضرت امام در تحریر داشتند، این طور به ذهن میآمد که [قاعده این است] اساساً «ذوالحلیفه» حتماً یک مکان وسیع است که مسجد شجره در آن مکان واقع شده. از تعبیر حضرت امام این استفاده میشد. اما در بیان سید، مسئله جور دیگری تعلیم شده. سید در عروه میفرماید: کلمه «ذوالحلیفه» در روایات آمده، اما ما باید ببینیم خود این کلمه آیا به «محل» اطلاق میشود یا به خصوص مسجد شجره اطلاق میشود؟ دو تا نکته است که میفرماید. اولاً دو قول در مسئله وجود دارد. چون روز اول بحث بود، ما به ذکر مسئله اکتفا میکنیم. انشاءالله در جلسه بعد، تحلیل دقیق مسئله را بررسی میکنیم که آیا اساساً مواقیت پنج تا است یا بیشتر؟ بعد بررسی میکنیم که آیا مراد از «ذوالحلیفه»، خصوص مسجد شجره میباشد یا نه؟ اعم از مسجد شجره میباشد؟ که مهم هم هست. بحث خیلی مهمی میتواند باشد. انشاءالله برای جلسه [بعد].