درس تفسیر استاد مهدی زمانیفرد
99/12/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:تفسیر/سوره آل عمران/آیه31
ادامه آیه ۳۱ آلعمران:
ادامه جهت چهارم:
۵-تفسیر والله غفور رحیم:
بر ۲ مطلب دلالت دارد: الف) این جمله تعلیل جمله قبل است.
ب) جمع بین صفت غفور و رحیم: ظاهرا جمع بین غفور و رحیم این است که میخواهد بفرماید خدای متعال، نهتنها گناهان را میبخشد بلکه پساز بخشیدن گناهان، انسان را تعالی میبخشد و رحمت خودش را شامل حال او میکند (یعنی بعد از بخشیدن، یک مهربانی خاص هم نسبت به این شخص دارد)
جهت پنجم:روایی: روایت خاصه (از عامه نداریم) در تفسیر برهان، ۱۰ روایت آورده و درباره ۴ موضوع بحث میکند:
الف)اهمیت ولایت رسول خدا و آثار ولایت رسول خدا
جلد ۱ صفحه ۶۰۹ حدیث ۱: محمدبن یعقوب.... فقال تبارک و تعالی فی التحریض علی اتباعه و الترغیب فی تصدیقه و القبول لدعوته قل " ان کنتم تحبون الله..." فاتباعه ص محبه الله (تبعیت از رسول خدا، اثرش این است که خدا، انسان را دوست میدارد.) و رضاه غفران ذنوب و کمال الفوز و وجوب الجنه
ب) علامت دوست داشتن خدا نسبت به یک بندهای :
حدیث ۲: .... من سرّه ان یعلم ان الله یحبه فلیعمل بطاعه الله عبد ابدا الا ادخل الله علیه فی طاعته اتباعنا. و لا والله لایتبعنا عبد ابدا الا احبه الله
۳ نکتهای که از حدیث استفاده میشود:
۱-نشانه محبت خدا این است که انسان موفق به اطاعت کردن شود.
۲- اطاعت خدا از تبعیت اهلبیت جدا نمیشود
۳- اتحاد تبعیت اهلبیت با تبعیت از رسول خدا.
ج) جایگاه محبت خدای متعال و هادیان الهی در دین:
ص ۶۱۰ ح۴: البرقی باسناده عن ابی جعفر علیه السلام یا زیاد ویحک( در مقام دلسوزی. اما "ویلک"در مقام نفرین) هل الدین الا الحب الا تری الی قو الله عزوجل " قل ان کنتم تحبون الله..."
۲ نکته در روایت:
۱- ستون فقرات دین، محبت است و بقیه مثل نماز و روزه و غیره شاخوبرگ محبت است.
۲-حضرت چطور از آیه استفاده میکنند که ستون فقرات دین، محبت است؟
۲ مقدمه: مقدمه اول: دین خلاصه میشود در تبعیت از پیامبر.
مقدمه دوم: خداوند اطاعت رسول خدا را مشروط به محبت میکند.
اشکال: در روایت دیگر داریم الصلاة عمود الدین و در آنجا میگوییم محبت عمود دین است چطور قابل جمع است؟
جواب: عمودها مختلف است (اول فونداسیون ساختمان را پیریزی میکنند و بعد روی آن آهنهای دیگر را میریزند)
د) یکی از آثار محبت اهلبیت، محشور شدن با اهلبیت در قیامت است.
حدیث ۹ : العیاشی.... قال کنت عند ابی جعفر ع اذ دخل علیه قادم من خراسان ماشیا ( ناگهان داخل شد بر حضرت شخص که از خراسان تا مدینه، پیاده آمده بود) فاخرج رجلیه و قد تغلّفتا( درحالیکه دوپای او تاولزده بود) و قال اما والله ما جاءبی من حیث جئت ( نیاورد مرا از آن مکانی که آمدم تا اینجا ) الا حبکم اهل البیت فقال ابوجعفر ع والله لو احبنا حجر حشره الله معه. هل الدین الا الحب ان الله یقول قل ان کنتم تحبون الله....