1403/11/03
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث دوم: بحث از وجود یا عدم وجود ملازمه بین وجوب نفسی تهیّوئی فحص و تعلم با استحقاق عقوبت
موضوع: بحث دوم: بحث از وجود یا عدم وجود ملازمه بین وجوب نفسی تهیّوئی فحص و تعلم با استحقاق عقوبت
می دانیم که مسئله استحقاق عقوبت یک مسئله عقلی است و با مراجعه به عقل معلوم می شود که حکم عقل در دو مورد از اختلاف برخوردار است بطوری که به حکم عقل، مخلفت با تکلیف نفسی اصلی (یعنی غیر تهیّوئی) استحقاق عقوبت دارد لذا اگر مکلفی نماز را ترک کند عقل، او را مستحق عقوبت می داند ولی به حکم عقل، در ترک مقدمات (البته غیر از مسئله تفحص و تعّلم) استحقاق عقوبت نیست، بله در صورتی اما در مورد فحص و تعلّم به جای اینکه از تعبیرات واجب غیری استفاده کنیم تعبیر واجب نفسی را بکار بردیم ولی با توجه به این که فحص مقصود بالذات نیست بلکه مقصود بالذات و به منظور نیل به واجب دیگر است لذا واجب نفسی تهیّوئی نامیده می شود و عقل بر استحقاق عقابِ تارک آن، حکم نمی کند؛ زیرا اگر قرار باشد ترک آن موجب استحقاق عقوبت شود لازم است از نظر عقل برای استحقاق عقوبت، دو ملاک وجود داشته باشد: یکی مخالفت با واقع، و دیگری ترک واجب نفسی تهیّوئی، هر چند خودش مقصود بالذات نیست.
به نظر می رسد که در صورت مراجعه به عقل در این پاسخ روشنی دریافت نمی شود بلکه یا حکم به عدم استحقاق عقوبت می کند و یا این حکم پاسخ روشنی از عقل در این رابطه دریافت نمی شود و بعید است که از نظر عقل، استحقاق عقوبت ثابت باشد.
به عبارت دیگر روشنتر، نباید تصور شود که اگر واجب نفسی تهیّوئی به عنوان سنخی از واجب پذیرفته شود استحقاق عقاب بر مخالفت آن نیز باید پذیرفته شود بلکه با مراجعه به عقل، ملازمه ای بین این دو وجود ندارد و عقل در رابطه با استحقاق عقوبت، فقط با واقع تکیه دارد.
بحث سوم: بحث از وجود دلیل عقلی یا نقلی بر اثبات وجوب نفسی تهیّوئی
بنابر قول به امکان ثبوتی وجوب نفسی تهیّوئی و ملازمه بین ترک آن با استحقاق عقوبت، به نظر می رسد دلیلی که صلاحیت اثبات واجب نفسی تهیّوئی را داشته باشد وجود ندارد.
ممکن است گفته شود: عقل، حکم به وجوب نفسی تهیّوئی می کند بنابراین می توان مدعی وجود دلیل عقلی بر اثبات چنین وجوبی شد.
پاسخ این است: بر فرض که وجوب نفسی تهیّوئی وجود داشته باشد یک وجوب شرعی خواهد بود و اگر عقل بخواهد در مورد آن حکم کند باید جنبه کاشفیت داشته باشد، همانگونه که در مسئله مقدمه واجب هر چند بحث از وجود و هدم وجود ملازمه بوده و یک مسئله عقلی است ولی طرفین ملازمه، دو وجوب شرعی هستند یعنی قائلین به وجوب مقدمه می گویند: همانگونه که ذی المقدمه از سوی شارع، واجب شده است به حکم ملازمه عقلی، وجوب مقدمه نیز منسوب به شارع است اگرچه ماشف از وجوب شرعی مقدمه واجب عبارت از عقل است.
حال، در ما نحن فیه نیز جریان از همین قرار است یعنی اگرچه خود عقل، مکلف را ملزم به فحص کرده و می گوید: در صورت عدم فحص، قاعده قبح عقاب بلابیان جاری نمی شود ولی باید توجه داشت که عقل، راهی برای کشف از حکم شرعی تفحص و تعلم (آن هم به نحو واجب نفسی تهیّوئی) ندارد،
به عبارت دیگر: درست است که عقل، حکم به لزوم فحص می کند ولی نمی تواند وجوب نفسی تهیّوئی فحص را که یک وجوب شرعی است، کشف نماید یعنی ملازمه ای بین حکم عقل به لزوم فحص و اثبات وجوب شرعی تهیّوئی برای فحص، وجود ندارد و عقل نمی تواند چنین چیزی را کشف نماید.
بحث از دلالت آیات و روایات بر وجوب نفسی تهیّوئی فحص: با مراجعه به آیات و روایات معلوم می شود که در رابطه با فحص ممکن است به دو دسته از آنها استدلال نمود:
دسته اول: آیات و روایاتی که مستفاد از آنها مطلوبیت نفس تفقه در دین و تعلم مسائل دینی است، مثل این که از ایات، ممکن است به آیه غایت نفر را تفقه در دین قرار داده است اشاره شود[1] ؛ زیرا وقتی تفقه در دین، غایت برای نفر واجب (لَوْلاَ نَفَرَ که تعبیر دال بر وجوب است) قرار داده شده، پس دارای مطلوبیت نفسی است و با توجه به اینکه موضوع وجوب نفر عبارت از ﴿مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ﴾ است می توان کفائی بودن تفقه را استفاده کرد ولی دلیلی وجود ندارد که علاوه بر کفائی بودن، عنوان تهیّوئی بودن را نیز بتوان وصف وجوب تفقه قرار داد.
همچنین لازم به ذکر است که در این آیه شریفه إنذار در ردیف تفقه قرار گرفته است نه این که تفقه به عنوان مقدمه ای برای انذار قرار داده شود یعنی دو اثر بر نفر مترتب شده و با حرف "واو" به هم عطف شده اند که یکی از آنها تفقه دیگری است و به دنبال إنذار، حذر کردن کسانی که مورد إنذار قرار گرفته اند ذکر شده است.
نتیجه ای که از دقت در مفاد این آیه شریفه می شود وجود هماهنگی بین دو عنوان (انذار – تفقه) است که هر دو غایت برای نفر قرار داده شده اند لذا همانگونه که إنذار، واجب نفسی اصلی است، وجوب نفسی تفقه نیز از همین سنخ است بلکه این مطلب در تفقه، روشن تر است؛ زیرا در آیه شریفه برای إنذار، غایتی ذکر شده در حالی که برای تفقه، غایتی مطرح نشده است و از اینجا معلوم می شود که تفقه بماهو تفقه مطلوب شارع است نه برای نیل به مصلحتی در واجب دیگر.