1403/10/05
بسم الله الرحمن الرحیم
پاسخ اشکال اول که در مورد عبادت و شبهه بدویه جاری میشود
موضوع: پاسخ اشکال اول که در مورد عبادت و شبهه بدویه جاری میشود
از این اشکال بر لزوم تحقق عنوان اطاعت در صدق "عبارت" مبتنی شد در حالی که دلیلی بر این مدعا وجود ندارد و مطلب بی اساسی است و اگر گفته شود این مطلب از آیه شریفه ﴿أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ...﴾[1] استفاده می شود اشکالش این است که خود همین ایه بر خلاف چنین معنائی است؛ زیرا همانگونه که ملاحظه می شود لفظ "اطاعت" در این آیه شریفه در دو مورد ذکر شده و یکبار به خداوند و بار دیگز به پیامبر و اولی الامر نسبت داده شده است و ظاهر این است که تعبیر " أَطِيعُواْ " در هر دو مورد دارای یک معناست در حالی که نمی توان به چنین مطلبی ملتزم شد؛ زیرا اطاعت پیامبر به معنای موافقت با اوست و در اطاعت وی چیزی به عنوان قصد قربت و انبعاث، به ذهن نمی اید و عبودیت، منحصر به پروردگار است و در مورد رسول مطرح نیست و از سوئی مستفاد از سیاق آیه این است که در رابطه با اطاعت پیامبر مطرح می شود در رابطه با اطاعت پروردگار نیز مطرح است پس مراد از " أَطِيعُواْ اللّهَ " این است که باید اوامر پروردگار در خارج تحقق پیدا کند درست همانند اوامر پیامبر که لازم است در خارج جامه عمل بپوشد.
نتیجه: این آیه را نمی توان دلیل بر لزوم تحقق عنوان اطاعت در مورد عبارت، قرار داد. ثانیاً: هرگاه بعث واقعی از مولا تحقق پیدا کرده و مکلف نیز علم به چنین بعثی پیدا کند، مراد از حصول علم به بعث این است که صورت ذهنیه ای که در عقل مکلف حاصل شده بر واقعیت بعث منطبق است به خلاف صورت جهل مرکب، که صورت ذهنیه، هیچ انطباقی با واقع ندارد و از واقع، حکایت نمی کند.
روشن است که وقتی "بعث واقعی" وجود دارد و مکلف هم علم به بعث پیدا کرده و به دنبال آن منبعث شده، چنین انبعاثی به بعث واقعی استناد دارد یعنی مکلف از بعث واقعی مولا منبعث شده و می توان گفت: "هذا العبد انبعث من بعث المولی" بدون اینکه مسامحه ای در کار باشد.
ممکن است گفته شود: با اعتقاد به وجود بعث حتی اگر بعث واقعی مولا هم نباشد انبعاث عبد تحقق پیدا می کند، بنابراین نمی توان گفت: هر جا انبعاث عبد تحقق پیدا کرد حتماً بعث حقیقی مولا هم تحقق داشته است.
در پاسخ می گوئیم: درست است که گاهی انبعاث به دنبال تخیّل و جهل مرکب در مورد تخقق بعث واقعی مولا، تحقق پیدا می کند ولی لازمه این مطلب، این نیست که بعث واقعی را علت انبعاث ندانیم بلکه هر جا بعث واقعی مولا تحقق داشته باشد انبعاث عبد به آن مستند می شود، شاهد عرفی چنین مطلبی این است که اگز کسی شبحی را از دور ببیند و به حیوان درنده بودن آن علم پیدا کند حالت خوف و وحشت برایش پیدا می شود خواه این شبح در واقع حیوان درنده باشد و تا چیز دیگری باشد ولی در صورت کشف خلاف، متوجه می شود اشتباه کرده و وجهی برای اضطراب و وحشت وجود نداشته است، اما در صورتی که اعتقادش مطابق با واقع باشد معلوم می شود که حیوان درنده ای در خارج وجود داشته که صورت ذهنیه آن موجب تحقق اضطراب و وحشت شده است.
در چنین مثالی اگر وحشت و اضطراب در هر دو صورت مستند به اعتقاد شخص باشد و واقعیت درنده بودن نقشی نداشته باشد مسلماً وجهی برای تفاوت بین دو صورت وجود نخواهد داشت که در یک صورت، وحشت خود را بی جا و در صورت دیگر وحشت خود را به جا می داند پس درست است که در هر دو صورت، صورت ذهنیه حیوان درنده ذهن این شخص حاصل شده ولی در مورد مطابقت صورت ذهنیه با واقع، همان واقع سبب ترس و وحشت شده اما در مورد عدم مطابقت صورت ذهنیه با واقع، صرف اخیل واقع نقش داشته و به همین خاطر است که پس از کشف خلاف متوجه اشتباه خودش می شود.
حال می گوئیم: با توجه به تفاوتی که انسان بعد از انکشاف واقع بین دو صورت (مطابقت صورت ذهنیه با واقع – عدم مطابقت صورت ذهینه با واقع) قائل می شود.
کاشف از این است که هرگاه بعث واقعی وجود داشته باشد و مکلف هم به آن علم پیدا کند، انبعاث مکلفٌبه همان بعث واقعی استناد خواهد داشت.
آنچه گفتیم در رابطه با ذیل اشکال اول بود که مستشکل آن را توسعه داد ولی در رابطه با اصل اشکال جریان احتیاط در شبهات بدویه در امور عبادی گویا نظر این است که لازمه احتیاط در چنین موردی، نشأت گرفتن انبعاث از احتمال بعث است (چرا که اصل وجود بعث، مشکوک است) و در این صورت، اطاعت تحقق پیدا نمی کند.
رفع چنین اشکالی به این است که: از نظر عرف و عقلاء مکلفی که در مقام اطاعت به مرتبه ای رسیده که حتی منتظر علم به بعث هم نمی ماند بلکه به احتمال بعث مولا هم ترتیب اثر داده و از ااحتمال وجود بعث مولا منبعث شده و محتمل الوجوب را اتیان می کند به مراتب به اطاعت نزدیکتر است از مکلفی که با علم به وجود بعث واقعی منبعث شده و به دنبال اتیان مأمورٌبه می رود، بنابراین نه تنها چنین عملی را اطاعت می دانیم بلکه مقام و مرتبه اطاعتش بالاتر از کسی است که فقط در صورت تحقق علم به بعث واقعی مولا منبعث می شود و بدون آن اقدامی نمی کند.
نتیجه: احتیاط در شبهات بدویه نه تنها از حیث تحقق عنوان "اطاعت" که دخیل در صدق عبادت است، کمبودی ندارد بلکه از نظر مقام اطاعت بالاتر از اطاعت در مورد علم تفصیلی یا علم اجمالی به بعث واقعی است و اشکال اول بر احتیاط در عبادات در شبهات بدویه وارد نیست.