1403/07/15
بسم الله الرحمن الرحیم
توضیح نظریه آخوندره مبتنی بر عدم جریان برائت عقلیه
موضوع: توضیح نظریه آخوندره مبتنی بر عدم جریان برائت عقلیه
از نظر ایشان ره نماز در ضمن "نماز با طهارت" متبائن با نماز در ضمن "نماز بدون طهارت" است فلذا نمی توان برائت عقلیه را جاری کرد. ریشه چنین فرمایشی، مطلبی است که در فلسفه مطرح شده و نسبت کلی به افرادش را نسبت آباء به اولاد – یعنی پدرهای متعدد و فرزندان متعدد – دانسته اند، این سخن در مقابل عقیده رجل همدانی است (که شیخ الرئیس او را ملاقات مرده) که نسبت کلی طبیعی ره افرادش را نسبت پدر واحد به فرزندان متعدد دانسته و معتقد است جامع بین مصادیق انسانها – که از آن به کلی طبیعی تعبیر می شود – یک یک موجود واحد ملموس است همانند افرادی که در خارج وجود دارند مثل یک پدر و فرزندان متعددی که تحقق خارجی دارند یعنی همانطور که یک پدر جامع بین فرزندان متعدد است و هر یک از فرزندان متعدد است و هر یک از فرزندانش وی را به عنوان پدر خطاب می کنند، کلی طبیعی اینگونه است.
رجل همدانی ادعا می کرد که در کوههای همدان با این کلی طبیعی بر خورده کرده است.
فلاسفه چنین نظریهای را باطل دانسته و تعتقدند: کلی طبیعی با افرادش همانند پدران متعدد و فرزندان متعدد است یعنی یک پدر مطرح نیست بلکه طبیعی هم از تکثیر برخوردار است.
برخی از قلّههای علم اصول (مانند آخودره و عراقی ره) در مباحث اصول می گویند (کفایةالاصول ج2ص238-نهایةالافکار ج3ص397): مقصود از جمله "نسبة الطبیعی الی الافراد نسبة الآباء الی الاولاد" این است که هر کلی طبیعی به تعداد افرادش دارای حصههای مختلفی است و بین این حصهها مغایرت وجود دارد یعنی حصهای از ماهیت انسان در زید وجود دارد که به موجب آن، زید به عنوان مصداقی از انسان شمرده و حصه دیگری از ماهیت انسان در عمرو وجود دارد که به موجب آن، عمرو به عنوان مصداقی از انسان به حساب می آید ولی این دو حصه با یکدیگر مغایرت دارند و قابل جمع نیستند بلکه قدر جامعی به عنوان کلی طبیعی و ماهیت انسان دارند که بر زید و عمرو و سائر افراد انسان قابل انطباق است.
این مطلب در مورد جنس و نوع نیز جاری است، یعنی وقتی می گوئیم: انسان و گوسفند دو نوع از انواع حیوانند معنایش این نیست که حیوانیت متحقق در ضمن انسان، عین همان حیوانیت متحقق در ضمن گوسفن است بلکه مراد این است که حصهای از طبیعت حیوانیت در ضمن انسان و حصه دیگری از ان در ضمن کوسفند است و این با یکدیگر مغائرت دارند و فقط قدر جامعی که عبارت از کلی طبیعی و جنس حیوان باشد، دارند که آن دو نوع را تحت پوشش خود قرار می دهد.
نتیجه چنین نظریهای این است که حصهای از نماز در ضمن "نماز با طهارت" و حصه دیگری از آن در ضمن "نماز بدون طهارت" است که با همدیگر تباین دارند و نمی دانیم برائت عقلیه را جاری کنیم.
بررسی نظریه آخوند ره و محقق عراقی ره: دو اشکال بر نظریه ارائه شده از سوی این دو بزرگوار وارد است:
1. تفسیری که برای جمله " نسبة الطبیعی الی الافراد نسبة الآباء الی الاولاد" ذکر کردهاند، صحیح نیست؛ چرا که طبیعی چیزی غیر از نفس ماهیت نیست و این کلی در عالم کلیت خود فقط نفس ماهیت است و به هیچکدام از وحدت یا کثرت، اتصاف ندارد هر چند این ماهیت به لحاظ افرادش قابل تکثیر است، مثل اینکه گفته می شود: زیدٌ انسانٌ، عمروٌ انسان، ولی اگر "زید و عمرو" موضوع قرار داده شوند محمولشان، لفظ "انسان" نخواهد بود بلکه لفظ "انسانان" بر آن دو حمل خواهد شد و وقتی زید و عمرو دو انسان باشند به معنای عینیت وجود فرد و وجود طبیعت خواهد بود به اینکه ماهیت انسان دارای حصههای مختلف باشد، لذا طبیعی نیز همانند افراد تکثیر پیدا می کند بدون اینکه مسئله تحصص و حصص مطرح باشد یعنی تفاوت افراد در خصوصیات فردیه است وگرنه در جهاتی که مربوط به کلی طبیعی و انسانیت است هیچ تفاوتی بین افراد وجود ندارد و انسانیتی که در ضمن یک فرد وجود دارد با انسانیت در ضمن فرد دیگر، تباین ندارد تا جائی برای برائت عقلیه نباشد.