< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مجتبی تهرانی

کتاب الطهارة

90/03/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 بحث ما راجع به مسأله غسل وجه در وضو بود. درباره موردی بحث میکردیم که وجه محفوف به ‌شعر باشد. گفتیم که اگر شعر و لحیه وجه را احاطه کرده باشد و وجه محفوف به شعر باشد، غسل ‌ظاهر وجه و ظاهر لحیه کافیست و لازم نیست که حتماً بشره هم مسح شود. ‌
 ادلّه وارده در این باب را بررسی کردیم. ادلّه را به سه دسته تقسیم کردیم و عرض نمودیم مقتضای ‌جمع بین این سه دسته ادلّه این است که غسل ظاهر لحیه کافی است و حتّی گفتیم که شست و شوی ‌شعر به نحو رخصت نیست بلکه عزیمت است. لذا اگر کسی فقط بشره را بشوید و شعر را مسح ‌نکند، وضوی او باطل است.
 این بحث مطلب اوّلی بود که پس از بررسی ادلّه به آن پرداختیم.
 کیفیّت رویش شعر بر بشره و احکام آنها
 مطلب ‌دوم: مطلبی است که مورد ابتلاء میباشد. درباره کیفیّت رویش شعر در وجه است. دراینباره آقایان ‌فقها چند فرع را مطرح کردهاند که آنها را عرض میکنم:
 فرع اوّل: اینکه شعر در بشره روییده باشد ‌امّا منفصلاً از یکدیگر؛ یعنی موها از هم فاصله داشته باشند. این حالت ‌که نبط شعر شده است امّا شعرها از یکدیگر فاصله دارند، شکی نیست که از مصبّ ادلّه و روایات ‌صحاحی است که در جلسه گذشته قرائت کردم خارج است. پس اصلاً این مورد جای سؤال ندارد که ‌بپرسیم آیا در اینجا غسل شعر لازم است یا خیر. بلکه اینجا فقط بحث غسل بشره پیش میآید و ‌در جلسه گذشته عرض کردیم که آیه شریفه: «إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاَةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ» به همین غسل بشره اشاره دارد و این آیه فقط مقیَّد به ‌موردی است که شعر بر بشره احاطه داشته باشد. لذا این صورت را هم شامل میشود و این فرع از ‌مصبّ سایر ادلّه خارج است. لذا در جایی که شعر بر صورت روییده ولی با فاصله است و تک تک ‌مویی در صورت روییده است باید همان بشره شست و شو شود.
 فرع دوم: عکس فرع اوّل است؛ ‌یعنی شعر روییده بر بشره پر پشت باشد و به اصطلاح آقایان فقها کثیف باشد. به معنای موی درهم ‌پیچیده؛ به طوری که مانع وقوع نظر به ذات بشره و چهره شود. حکم این صورت هم معلوم است و ‌غسل ظاهر لحیه کفایت میکند و اکتفاء به اغتسال ذات بشره جایز نیست. این فرع مصبّ اخبار و ‌روایاتی است که در جلسه بیان کردیم و گفتیم که این روایات مقیِّد اطلاق آیه شریفه هستند. حتّی ‌عرض کردیم که این روایات دلالت بر عزیمت غسل لحیه میکند و نه رخصت.‌ لذا شخص حتماً باید ظاهر شعر را بشوید و غسل بشره نه تنها واجب نیست، بلکه اکتفاء به غسل ‌بشره هم جایز نبوده و موجب بطلان وضو میشود.
 فرع سوم: اختلاف و دعوا در این فرع است که ‌شعر کثیف نباشد، بلکه خفیف باشد و مانع نظر به چهره و بشره هم نباشد. این فرع مصبّ بحث ‌و نزاع میان آقایان فقهاست. در این فرع موها نه به صورت تک تک بر صورت روییده و نه کثیف و ‌پرپشت است که سراسر چهره را پوشانده باشد و بشره معلوم نباشد. بلکه مو تک تک نیست و بشره ‌هم معلوم است.
 در اینجا دو نظریّه وجود دارد که مایه تعجّب است و هر دو نظر برای اثبات خود ‌استناد به اجماع کردهاند. ما که نفهمیدیم این اجماع از کجا آمده است:
  نظریّه اوّل: یک دسته از فقها ‌میگویند که غسل بشره واجب است. چون بشره این شخص رؤیت میشود. این عدّه گفتهاند ‌چون وضعیّت شعر اینطور است، مصبّ آن روایاتی که دلالت بر کفایت غسل ظاهر شعر میکرد ‌قرار نمیگیرد. زیرا این روایات در موردی بودند که مو به قدری روییده باشد که کثیف بوده و آنقدر ‌درهم پیچیده باشد که مانع از رؤیت بشره شود. لذا «یجب‌ غسل‌ البشرة ‌و لا ‌یکفی‌ غسل ‌الشعر».
  نظریّه دوم: یک دسته از آقایان فقها می‌فرمایند «یجب‌ غسل‌ الشعر ‌و لا‌ یجب ‌غسل‌ البشرة ‌و لا ‌یکفی»؛ که در مقابل نظریّه اوّل قرار دارد.
 من فرع و صورت چهارمی را هم بیان میکنم که کیفیّت ‌شعر بر وجه منحصر به سه صورتی که آقایان فرمودهاند نباشد.
 فرع چهارم: که چه بسا مورد ‌ابتلاء هم باشد و از نظر طبیعی زیاد اتّفاق میافتد. در عالم واقع افراد بسیاری هستند که چهره اینها ‌به گونهای است که ذات لحیه هستند، امّا روییدن مو در چهره اینها به یک نسق نیست. بلکه رویش ‌مو به این صورت است که موی روی گونه و خدّ آنها خفیف است و موی پایینتر کثیف میباشد. ‌بنابراین فقط سه فرع نیست. چهرههای زیادی هستند که مویی که در صورت آنها روییده در نزدیک خد و ‌گونه خفیف میباشد و چهره آنها در این ناحیه دیده میشود. ولی موی پایینتر کثیف و در هم ‌پیچیده بوده و مانع رؤیت چهره میشود؛ لذا این فرع هم مصبّ بحث قرار میگیرد و بنا بر فروع ‌گذشته قاعدتاً باید دو حکمی شود. آنجایی که نزدیک به خد است، باید یک حکم پیدا کند و آنجایی ‌که مو در هم پیچیده است، باید یک حکم دیگر پیدا کند و غسل و ظاهر شعر کفایت کند. پس از نظر ‌عالم واقع مسأله چهار صورت پیدا میکند.
 عرض کردیم که درباره حکم فرع اوّل و دوم اختلافی ‌وجود ندارد و این فرع سوم است که مورد اختلاف و دعوا قرار گرفته که فرد هم ذات لحیه است ‌و هم بشره او دیده میشود. البتّه میتوانیم بگوییم که این فرع دو مصداق پیدا میکند و فرع چهارم را هم شامل میشود. البتّه عرض کردم که آقایان اینطور مسأله را ‌مطرح نمیکنند؛ امّا غالباً در میان افراد دارای لحیه اینطور است که بخشی از چهره آنها که نزدیک به گونه است دارای ‌شعر خفیف و بخشی که پایینتر است دارای شعر کثیف و درهم پیچیده است. لذا باید ببینیم حکم ‌این دو صورت چیست.
 اقوال قائلین به احتیاط در غسل شعر خفیف
 نظریّه اوّل: درباره حکم این دو صورت یک نظریّه آنست که احتیاط در آن ‌است که در جایی را که نبت شعر شده و مو روییده، ولی در هم پیچیده و کثیف نیست و چهره دیده ‌میشود، هم شعر غسل شود و هم بشره؛ چون شعر خفیف است و کثیف و درهم پیچیده نیست که ‌به صورت احاطه داشته باشد؛ لذا غسل آن واجب است. چون شعر از توابع وجه است و در این ‌مورد، واجب است که وجه غسل شود و شعری هم که تابع وجه است باید غسل شود و محکوم به ‌حکم وجه است؛ یعنی در واقع شعر تابع حکم وجه است. لذا هم غسل بشره واجب است و هم غسل ‌شعر روییده بر بشره واجب است.
 امّا اشکال و سؤال اصلی وارد به این نظریّه آن است که به چه دلیل ‌شما میگویید که شعر تابع حکم بشره است؟ بله ما نمیتوانیم به طور مطلق انکار کنیم که در ‌شریعت ما مواردی وجود دارد که تابع، محکوم به حکم متبوع است. ادلّهای وجود دارد که در برخی ‌موارد تابع محکوم به حکم متبوع است؛ امّا اینکه همیشه بتوانیم بگوییم که تابع محکوم به حکم متبوع ‌است نیاز به دلیل دارد.‌
 دلیل شرعی باید داشته باشیم که بگوید «کلُّ تابعٍ محکومٌ بحکمّ المَتبوعِ» . لذا هر موردی باید بالخصوص ‌همان مورد بررسی شود که آیا این عبارت درباره آن جاری است یا خیر. مثلاً در باب سفر و قصر و ‌اتمام نماز، در ادلّه داریم که کسانی که تابع هستند از نظر قصر و اتمام محکوم به حکم متبوع خود ‌میباشند.‌
 امّا این مورد خاص است که دلیل میخواهد؛ ولی ما در شریعت دلیلی نداریم که هر تابعی محکوم ‌به حکم متبوع است. لذا نمیتوانیم بگوییم غسل شعر محکوم به حکم وجوب غسل بشره است؛ ‌چون ادلّه عامّه ما مانند آیه شریفه دلالت بر غسل بشره داشتند. امّا دلیلی نداریم که غسل شعر را هم ‌تابع غسل بشره بداند. بنابراین این نظریّه احتیاطی که قائل به وجوب غسل بشره و شعر خفیف بود، نیاز ‌به دلیل دارد و تمام نیست.
 نظریّه دوم: این نظر را هم قائلین به احتیاط مطرح کردهاند و من قبلاً اشاره‌ای به آن داشتهام.‌ میگویند ما شک در تکلیف نداریم؛ یعنی میدانیم که تحصیل طهارت برای نماز واجب است و ‌طهارت شرط نماز است. لذا در این مسأله شبههای نیست. امّا شک اصلی ما درما نحن فیه شک در ‌سبب است. سببی که به وسیله آن طهارت حاصل میشود؛ یعنی نمیدانیم این طهارتی که تحصیلش ‌واجب است، به وسیله غسل بشره حاصل میشود یا به وسیله غسل شعری که محیط به بشره است. ‌چون عرض کردم که در این جا بشره رؤیت میشود و همانطور که در گذشته چنین تعبیری را آورده بودم، در اینجا بحث در محصِّل و محصَّل است. شک داریم که غسل بشره محصِّل طهارت ‌است یا غسل شعر محیط بر بشره.‌
 نمیدانیم که طهارت به وسیله کدامیک از این موارد حاصل میشود. لذا در مواردی که رابطه میان ‌دو امر رابطه سببیّت و محصِّل و محصَّل باشد، قاعده اشتغال جاری میشود و قاعده اشتغال در ما ‌نحن فیه می گوید که هم باید بشره غسل شود و هم شعر؛ چون اگر فقط شعر را شستیم شک میکنیم که آیا طهارت حاصل شده است یا خیر. همچنین اگر فقط بشره را غسل کردیم، باز هم شک می‌کنیم که طهارت حاصل شد است یا خیر.‌
 لذا قضیّه مانند شک در مکلّفٌبه است و قاعده اشتغال در چنین مواردی حکم به احتیاط میکند و می‌گوید باید هر دو موضع شسته شود تا یقین به تحصیل طهارت فراهم گردد؛ یعنی یقین کنیم که آنچه ‌مأمورٌبه است حاصل شده است.
 امّا اشکالی که به این نظریّه وارد میباشد این است که ما اصل این ‌مبنا را قبول نداریم.؛ یعنی در باب وضو اصلاً امر به طهارت نداریم که شما بگویید ما در حصول طهارت شک میکنیم. ‌تنها چیزی که در این باب وارد شده آیه شریفه «إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاَةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ» است که در آن اصلاً امر به تحصیل طهارت نشده ‌است که شما بتوانید رابطه محصِّل و محصَّل درست کنید.؛ بلکه امر به غسلتان و مسحتان شده که همان وضو است و وضو هم غیر از این موارد چیزی نیست. ‌لذا من در جلسات گذشته عرض کردهام که اگر این حرف درباره غسل بیان شده بود، احتمال اینکه ‌بتوانیم بگوییم این شست و شو محصِّل آن طهارت است وجود داشت؛ چون در ادامه این آیه شریفه ‌درباره غسل آمده است «وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا» و بحث تحصیل طهارت از حدث اکبر مطرح شده و تحصیل این طهارت ‌به این است که اگر غسل ترتیبی بود، ابتدا سر و گردن و بعد طرف راست و چپ شسته شود. پس در ‌باب غسل میتوان رابطه محصِّل و محصَّل بین آن حرکات و طهارت ایجاد کرد. امّا در باب وضو ‌چنین احتمالی وجود ندارد و در ادلّه ما که محور بحث محسوب میشوند و در آیه شریفه، امر به ‌طهارت نشدهایم و فقط امر به غسلتان و مسحتان که همان وضو است شدهایم. بنابراین این نظریّه ‌هم تمام نیست و مخدوش میباشد.
 نظریّه سوم: این نظریّه هم به وسیله قائلین به احتیاط بیان ‌شده است. عدّهای مانند حاج آقا رضا همدانی و برخی از افراد دیگر قائل به این نظریه شدهاند. ‌گفتهاند مسأله ما دارای دو طرف است: یک طرف آن وجوب غسل بشره است در صورتیکه شعر ‌محیط بر وجه و بشره نباشد که حرف درستی است و طرف دیگر وجوب غسل شعر است در صورتیکه ‌محیط به بشره باشد. ما علم اجمالی به وجوب یکی از این اطراف داریم؛ یعنی علم اجمالی داریم که ‌یا غسل بشره واجب است و یا غسل شعر. مانند جایی که علم اجمالی به نجاست یکی از انائین ‌مشتبهین داریم. نتیجه بحث احتیاط است؛ مانند بحث اطراف علم اجمالی و احتیاط در اینجا به این است ‌که هم بشره غسل شود و هم شعر.
 امّا جواب این نظریّه احتیاط هم آنست که علم اجمالی ما وقتی ‌کارساز است که منحلّ نشود و در این بحث ما یقین به وجوب غسل شعر محیط بر بشره داریم. ‌بنابراین اینطور نیست که شما بتوانید اطراف علم اجمالی درست کنید و بگویید یا غسل بشره واجب ‌است یا غسل شعر محیط. خیر! ما یقین به وجوب غسل شعر محیط داریم و همین یقین، علم اجمالی ما را ‌از بین میبرد؛ چون یکی از اطراف از مصبّ علم اجمالی خارج شد. بنابراین این نظریّه هم تمام ‌نیست.
 معیار غسل شعر، احاطه آن بر بشره است و نه کثیف بودن شعر
 امّا الآن به سراغ اصل مطلب میرویم که ببینیم حکم این مسأله چیست. آنچه از خلال کلمات ‌آقایان فقها برداشت میشود این است که گفتهاند اگر شعر کثیف و درهم پیچیده باشد باید غسل ‌شود. ولی اگر خفیف باشد بشره باید غسل شود. لذا معیار را کثیف یا خفیف بودن شعر گرفتهاند ‌و در اینجا دو دسته نظریّه مطرح کردهاند. امّا باید گفت که معیار غسل، این مسأله نیست. ما اگر به ‌ادلّه رجوع کنیم میبینیم که معیار غسل را احاطه شعر بر وجه دانستهاند و نه کثیف یا خفیف بودن ‌شعر. این تقریبی که بنده عرض میکنم را جایی ندیدم که کسی بیان کند؛ لذا باید روایات این باب ‌بررسی شود که ببینیم معیار، کثیف و خفیف بودن شعر است یا احاطه و عدم احاطه آن.‌
 در جلسه گذشته من روایات صحاحی که در این باب وجود داشت خواندم. یکی از آنها صحیحه ‌«زراره» بود: «عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَ رَأَيْتَ مَا كَانَ تَحْتَ الشَّعْرِ- قَالَ كُلُّ مَا أَحَاطَ بِهِ الشَّعْرُ- فَلَيْسَ لِلْعِبَادِ أَنْ يَغْسِلُوهُ وَ لَا يَبْحَثُوا عَنْهُ- وَ لَكِنْ يُجْرَى عَلَيْهِ الْمَاءُ».
 روایت دیگر هم از «زراره» نقل شده: «عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیهالسّلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَ رَأَيْتَ مَا أَحَاطَ بِهِ الشَّعْرُ- فَقَالَ كُلُّ مَا أَحَاطَ بِهِ مِنَ الشَّعْرِ- فَلَيْسَ عَلَى الْعِبَادِ أَنْ يَطْلُبُوهُ وَ لَا يَبْحَثُوا عَنْهُ- وَ لَكِنْ يُجْرَى عَلَيْهِ الْمَاءُ».
 به سراغ تحریر هم که میرویم میبینیم که چقدر ‌استادمان این مسأله را دقیق و ظریف مطرح کرده است. ایشان میفرماید: «لا يجب غسل ما استرسل من اللحية، أما ما دخل منها في حدّ الوجه فيجب غسله، و الواجب غسل الظاهر منه من غير فرق بين الكثيف و الخفيف مع صدق إحاطة الشعر بالبشرة و إن كان التخليل في الثاني أحوط»؛ حق هم همین مطلب ‌است. چون در هر دو صحیحه همین معیار بیان شده است و کثیف یا خفیف بودن شعر ملاک ‌نیست؛ بلکه احاطه بودن شعر معیار است. چون بعضی که وسواسی هستند وقتی میخواهند خدّ خود را غسل ‌کنند، مقیّد هستند که آب به بشره برسد و حال آنکه چنین چیزی معیار نیست. بله! اگر از باب احتیاط ‌باشد و استحباب عیبی ندارد؛ ولی باید دانست که معیار در ادلّّه ما احاطه شعر بر بشره است.
 امّا ثمره ‌اینکه معیار احاطه شعر بر بشره باشد یا خفیف و کثیف بودن شعر در جایی ظاهر میشود که ما ‌برای مسح بلل کم داشته باشیم. در اینجا سؤال این است که برای مسح از کجا باید بلل و رطوبت ‌گرفت. اگر ما معیار غسل وجه را کثیف و خفیف بودن شعر گرفتیم و گفتیم از باب احتیاط و اشتغال ‌ذمّه باید آن مقداری که خفیف است هم غسل شود، نمیتوانیم از این مقدار، برای ‌مسح کسب رطوبت کنیم؛ زیرا نمیدانیم که آنچه بر ما واجب بوده غسل بشره است یا غسل شعر. اگر چه ما هر دو ‌را از باب احتیاط غسل کردیم و تکلیف از ما ساقط شد، امّا نمیدانیم کدامیک آب وضو است، آب ‌روی بشره یا آب روی شعر. اگر گفته شود که از هر دو قسمت آب میگیریم میگوییم که کار ‌اینطور خرابتر میشود؛ چون در این حالت یقین حاصل میشود که از آب غیر وضو هم استفاده ‌کردهایم. چون قطعاً آب روی بشره یا روی شعر آب غیر وضو است. ‌
 لذا بر طبق نظر مرحوم محقّق همدانی هم نمیتوان از آب روی شعر یا بشره رطوبت گرفت؛ چون ایشان هم قائل به احتیاط در مسح این دو موضع شده و گفته بودند که ما علم اجمالی به وجوب ‌غسل یکی از این دو موضع داریم و از باب احتیاط هم بشره و هم شعر را غسل میکنیم. لذا نمیتوان ‌از هیچکدام از اینها بلل گرفت. بنابراین اینکه ما معیار غسل وجه را چه چیز قرار دهیم ثمره فقهیّه ‌دارد و اینطور نیست که صرف بحث علمی باشد. ولی اگر ما معیار را احاطه شعر بر بشره گرفتیم، می‌گوییم از آب هر جایی که احاطه بود میتوان برای کسب رطوبت استفاده کرد و از آب هر جایی که ‌احاطه نداشت نمیتوان استفاده کرد؛ چون آب وضو به حساب نمیآید.‌

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo