« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد محمدباقر تحریری

1404/09/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 فرمایش مرحوم خویی (ره) در ضرورت شک و یقین فعلی در استصحاب/ اصل استصحاب /اصول عملیّه

 

موضوع: اصول عملیّه / اصل استصحاب / فرمایش مرحوم خویی (ره) در ضرورت شک و یقین فعلی در استصحاب

 

مروری بر تنبیه نخست استصحاب در کلام مرحوم آخوند (ره) و اشکالات مرحوم خویی (ره) به آن

بحث در بیان نظر مرحوم آیت‌الله خویی است در رابطه با تنبیه اول صاحب کفایه که در استصحاب، معتبر است که شک و یقین فعلی باشد. شک و یقین تقدیری کفایت نمی‌کند در جریان استصحاب. اگر شکی آمد و غفلت از آن عارض شد که آن را اجرا بکند، آنجا استصحاب جا ندارد. مرحوم [آخوند] دو فرع بر آن مترتّب کردند. مرحوم آقای خویی، به هر دو فرع، آن‌طور که ایشان متفرّع کردند، اشکال دارند.

 

بررسی فرع اول: شک در طهارت پیش از نماز و قاعده فراغ

فرع اول به طور مطلق، نمی‌توانیم قاعده فراغ را ما جاری بکنیم. فرع اول آن‌جایی هست که شخص شک می‌کند که محدث بوده قبل از نماز و غفلت می‌کند از این شک‌اش، و نماز را می‌خواند؛ بعد از نماز شک در طهارت قبل از نماز می‌کند. این‌جا ایشان می‌فرمایند که جای اجرای قاعده فراغ است؛ جای استصحاب حدث نیست. ایشان این‌جا را فرمودند که اگر ما قائل بشویم که قاعده فراغ اماره نوعیه است بر این که نوعاً غفلت و سهو بر انسان عارض نمی‌شود، این‌جا جایی برای اخذ به قاعده نیست؛ با این که علم دارد که قبل از نماز غافل از شک‌اش بوده است. بنابراین فرمودند این که استصحاب جاری نمی‌شود با عدم شک فعلی، این را قائلیم که آن استصحاب نیست. اما قاعده فراغ هم این‌جا با این بیان، جاری نیست؛ که خب قهراً نتیجه‌اش این می‌شود که باید آن نماز را قضا کند به عنوان این که احراز نکرده؛ یعنی نتیجه این بیان ایشان این می‌شود که باید نماز را قضا کند یا اعاده کند در وقت، چون احراز نکرده طهارت را؛ نه به عنوان استصحاب. این مقتضای فرمایش ایشان این می‌شود؛ قاعده اشتغال، بله. اما اگر گفته بشود که قاعده از باب اصول تعبدیه حجت است و مخصوص به موارد احتمال غفلت نیست، این‌جا می‌فرماید که این‌جا حاکم می‌شود؛ این فرع اول را در این صورت ما می‌پذیریم که به هر حال، بیان ایشان این است که قاعده حاکم است، هم قبل از صلاه جاری می‌شود هم بعدش. که حالا این فرمایش ایشان است که گفتیم که باید بعداً این را... یک اشاره‌ای کردیم که این چطوری می‌شود این را ما قبول بکنیم. این فرع اول بود.

 

بررسی فرع دوم: تذکر به حدث و غفلت در حین نماز

فرع دوم، این بود که شخص متوجه حدث می‌شود و شک می‌کند، بعد غافل از این شک‌اش می‌شود و نماز می‌خواند. این‌جا ایشان فرمودند که قاعده این‌جا جاری نیست؛ چون شک فعلی بوده و یقین به طهارت نداشته، استصحاب محدثیت داشته است. لذا قاعده فراغ این‌جا جاری نمی‌شود. این فرع دوم بود که مرحوم آخوند این را بیان کردند.

 

تحلیل بطلان نماز و مبنای عدم جریان قاعده فراغ

بعدش هم فرمودند که اگر قاعده فراغ نبود ما در فرع اول هم می‌گفتیم که نمازش فاسد است به جهت این که این مستصحب‌الحدث بوده است. حالا آن بحث دیگری است که ایشان به این فرع هم اشکال می‌کنند که بطلان نماز، این مسلم است؛ الا این که این مستند به جریان استصحاب قبل از نماز نیست. شما دارید این را مستند می‌کنید به این که این استصحاب دارد، استصحاب حدث دارد؛ لذا قاعده فراغ در حین صلاه، قاعده فراغ این ندارد. بلکه اصلاً ایشان می‌فرمایند که قاعده فراغ، فی‌نفسها جریان ندارد؛ چون قاعده فراغ آن‌جایی هست که بعد از فراغ این حادث می‌شود. اما بعد از فراغ، شک بکند که قبل از نماز، این محدث بوده یا نه؟ این شک بعد از نمازش، با شک قبل از نمازش، متحد است. بنابراین ایشان این اشکال را می‌کند که قاعده فراغ این‌جا اصلاً جاری نیست؛ یک مفاد خاصی دارد؛ آن‌جایی هست که بعد از فراغ، شکی بیاید. فرض این است که این قبل از نماز هم شک را داشته است. بنابراین قاعده فراغ این‌جا جاری نمی‌شود. شک بعد از نمازش، صورت دوم، با شک قبل از نمازش یکی است. خب، بنابراین این مستصحب‌الحدث است. قاعده فراغ اصلاً این‌جا جا ندارد. استصحاب جا دارد... ایشان می‌فرمایند که استصحاب را مفروغ‌عنه است؛ نمازش باطل است چون شک فعلی داشته اما این که این‌جا مستند باشد به استصحاب، این را ایشان اشکال می‌کند. این بطلان نمازش، مستند به جریان استصحاب قبل از نماز نیست. یعنی باز ایشان می‌خواهند بفرمایند که بطلان نمازش به قاعده اشتغال مربوط می‌شود. چرا؟ چون این شک کرد، منتها از این شک‌اش غفلت کرد. این که می‌فرماید که این بطلانش مستند به استصحاب نیست این است. خب، چون غفلت کرد، از فعلیت افتاد این شک‌اش. پس در حال نماز، این مستصحب‌الحدث نیست. فرمایش ایشان این است. حالا که مستصحب‌الحدث نیست، احراز طهارت هم که نکرده، آن قاعده اشتغال این‌جا [جاری می‌شود]. خب بعدش قاعده فراغ چه؟ مثلاً می‌فرماید که این اصلاً جا ندارد قاعده فراغ. قاعده فراغ آن‌جایی هست که شک برأسه داشته باشد. این قبلش شک داشته؛ این شک، بعد از نماز، با شک قبل از نمازش، یکی است. بله.

 

پرسش و پاسخ: رفع غفلت پس از نماز و امکان استصحاب

پرسش: این روی نماز درست است که نمی‌تواند استصحاب بکند چون شک فعلی ندارد. ولی بعد از نماز، این غفلت برطرف شده دیگر.

پاسخ: غفلت از چه برطرف شده؟

• نسبت به شکی که قبلاً داشته. قبل از نماز شک داشته... نماز غفلت پیدا می‌کند...

• یعنی غفلت پیدا می‌کند... غفلت از بین می‌رود که من شک داشتم؟

• بله دیگر. دوباره یادش می‌آید که این شک...

• خب بله. غفلت از غفلت از شک‌اش از بین می‌رود.

• بله.

• یعنی من شک داشتم.

• خب این باعث می‌شود که شرایط استصحاب برگردد. [نامفهوم]

• خب نگاه کنید... در همان موقع، شک فعلی، موجب اجرای استصحاب است. این شک بعدش است. شک فعلی نیست.

• این همان اراده همان نیست؟

• نه دیگر...

• شک قبلی‌اش یادش نمی‌آید؟

• بله یادش می‌آید. اما الآن فایده‌ای ندارد. الان نمی‌تواند که استصحاب کند. الان که برای نماز بعدی باید این کار را بکند. استصحاب هم نمی‌تواند بکند. [نامفهوم] طهارت احراز نکرده. این الآن به هر حال شک... می‌داند که شک کرده قبل از نماز. یادش آمده. اما حالا همان موقع که شک کرده قبل از نماز، این محکوم به استصحاب حدث بوده؟ می‌فرماید که نه؛ چون شک فعلی نبوده. غفلت کرده از شک تا اجرای استصحاب بکند.

• خب این نباید اجرا بکند. همین که شک کرده، حکمش استصحاب...

• خب همین... باید دید که ما برای شک و یقین، موضوعیت قائلیم یا نه. حضرت امام (رضوان‌الله‌علیه) که بیان می‌شود، این را خوب تبیین کردند؛ که ما باید ببینیم که این شک و یقین در دلیل استصحاب، به صورت موضوعی است یا نه. می‌گوید همین که آن واقع را به نوعی انسان احراز بکند کافی است؟ این مبناها فرق می‌کند. از فرمایش ایشان مرحوم آقای خویی، استفاده می‌شود که ایشان موضوعیت قائل است برای شک و یقین، آن هم موضوعیت فعلی. و چون در قبل از نماز در فرع دوم، این شک‌اش به صورت فعلی محرز نبود، غافل شد استصحاب ندارد. دارد اشکال می‌کند.

پرسش: [نامفهوم] همان شک است که آقا من وضو گرفتم یا نگرفتم؟ خب همان موقع استصحاب را انجام داده دیگر.

پاسخ: نه دیگر. غفلت کرده از شک‌اش.

• بعدش غفلت کرده در حالت نماز...

• خب همین دیگر. استصحاب جاری نکرده. شک کرده که من طهارت دارم یا نه؟ یقین به طهارت محدثیت دارد، بعد شک می‌کند. آن وقت اجرا نمی‌کند این...

• همین یعنی استصحاب کردن، یعنی نباید نماز بخواند دیگر. بعد غافل می‌شود از چنین چیزی.

• از شک‌اش غافل می‌شود.

• بعد می‌آید دوباره نماز می‌خواند.

• نماز می‌خواند.

• قبلش این استصحاب را جاری کرده که نباید نماز را بخواند.

• از کجا جاری کرده؟ این عملش...

• نه آن شک...

• نه، نگاه کنید! عملش، عمل مستصحب است. اما این که این هم استصحاب کرده تا مجوز داشته باشد؟ اصلاً [نامفهوم] شک می‌کنم که وضو گرفتم یا نگرفتم. می‌گوید خب نباید نماز بخوانم دیگر... [نامفهوم] نباید نماز بخوانم. بعد ده دقیقه بعد یادم می‌رود، نماز را می‌خوانم. آن موقع جاری کردم که نباید نماز بخوانم. اما بعد می‌روم نمازم را بخوانم. بعد یک‌دفعه می‌گویم راستی من وضو نگرفته بودم که. بر می‌گردم به قبل... می‌خواهم بگویم آن موقع جاری کرده بوده دوباره از همین‌جا می‌گویم غفلت کرده...

 

تحلیل عملیاتی بودن استصحاب و اعتبار غفلت

پرسش۱: استصحاب جاری بشود... استصحاب مثل یک نتیجه‌ای هست که در شرایط مقدمات پیش می‌آید. نتیجه است. حالا من مگر باید حتماً یک عملیاتی هست که من باید اجرا بکنم. خود‌به‌خودی است. یعنی شرایط... یقین سابق باشد و شک لاحق باشد، پشت‌بندش استصحاب نتیجه است.

پاسخ: خود‌به‌خودی که نیست... می‌فرماید «لا تنقض الیقین»... عملیاتی است. باید این کار را انجام بدهم.

پرسش: [نامفهوم] حالا این احکام را بلد است... همان که شک می‌کند می‌گوید خب قبلاً که وضو نداشتم الآن شک کردم خب وضو ندارم دیگر. یعنی می‌آید سریع برایش... بعدش ده دقیقه و یک ربع می‌آید [نامفهوم].

پاسخ: حالا ایشان به هر حال این را می‌فرمایند که این غفلت، موجب می‌شود که استصحاب ساقط بشود از اعتبار. این محدث به حدث استصحابی در حال نماز نیست؛ تا این که بگوییم به هر حال صلاتش بعد از غفلت به حدث، این دیگر منتفی می‌شود به انتفاء موضوعش... حالا داریم این کلام را به هر حال نقل می‌کنیم که مقتضای این کلام و آن کلام در قبل چه هست؟ آیا تعارضی هست یا این که نیست. اگر شک اقتضایی کافی است که خب همه جا باید بگوییم. اگر شک فعلی باید باشد که همه جا باید بگوییم. حالا آن بحث دیگری است.

 

خلاصه دیدگاه مرحوم خویی (ره) در فروع مذکور

حالا فرمایش ایشان این است که در این فرع دوم، که اساس این که حکم به بطلان نماز می‌کنیم، به خاطر استصحاب نیست. اصلاً این‌جا استصحاب جا ندارد؛ چون شک و یقین فعلی به هر حال نبوده قبل از نماز. بنابراین ایشان می‌فرمایند که حالا اگر قبل از نماز یقیناً محدث شد دو مرتبه غافل شد و نماز خواند و بعد از نماز شک کرد که آیا بعد از حدث یقینی این وضو گرفته یا نه، این یک صورت دیگری را این‌جا بیان می‌کنند؛ که این‌جا حکم به صلاتش، صحت صلاتش می‌شود؛ چون قاعده این‌جا جا دارد. چون اساساً ایشان می‌فرمایند که قاعده آن‌جایی جاری می‌شود که شک الآن باشد، نه شک بخورد به قبل. بنابراین ایشان می‌فرمایند که ما قبول داریم که باید یقین و شک فعلی باشد، لکن این دو فرع، بر این مبنا مترتب نمی‌شود. ما باید حکم بکنیم به صحت و بطلان در این دو فرع؛ این تابع جریان قاعده است یا عدم جریان قاعده. اگر ما خلاصه فرمایش ایشان را بگوییم... قاعده از امارات است و جریانش مختص به موارد احتمال غفلت نیست، این‌جا حکم به بطلان صلاه می‌کنیم در فرع اول، اگرچه نگوییم که استصحاب به خاطر عدم شک فعلی جاری نیست. همین استصحاب حدث، بعدش کافی است در حکم به بطلان، که قاعده اشتغال است. اما اگر گفتیم که این جریان دارد این قاعده، حکم به صحت می‌کنیم اگرچه ما قائل به جریان استصحاب قبل از نماز نشویم، چون شک فعلی معتبر نیست. و در فرع دوم، اگر قاعده می‌فرماید که جاری باشد همان‌طور که شک بعد از فراغ غیر از شک قبل از نماز باشد، این‌جا نماز صحیح است. یعنی خلاصه ما مورد قاعده را باید ببینیم کجاست؟ مورد قاعده آن‌جایی هست که شک فعلی باشد بعد از نماز، نه این که ارتباط با شک قبل از نماز داشته باشد؛ حالا چه برای استصحاب ما شک فعلی قائل بشویم یا نشویم. این خلاصه فرمایش ایشان است. بنابراین این دو فرع، ربطی به مسئله قاعده فراغ ندارد. از این، اصل مسئله را ایشان قائل‌اند که در استصحاب، شک و یقین فعلی معتبر است و شک قبلی که از آن غفلتی شده است، این در جریان استصحاب معتبر نیست.

 

پیش‌درآمدی بر نظر حضرت امام (ره) در ماهیّت شک و یقین

حالا حضرت امام یک بیان دیگری در اینجا دارند که ان‌شاءالله به نظر می‌رسد که باید به صورت مستقل، فرمایش ایشان را مطرح کرد که اجمالاً عرض کردیم ایشان در رابطه با این شک و یقین در قاعده استصحاب بیان می‌کنند که آیا موضوعیت دارد یا نه. موضوعیتش هم موضوعیت صرفه است یا نه؟ ایشان موضوعیت صرفه را قائل نیستند؛ موضوعیت طریقیت را، که حالا عرض می‌شود. یا این که نه بگوییم همین متيقّن و مشکوک، وجود متيّقن و مشکوک کافی است که حضرات دارند این را بیان می‌کنند و از آن دفاع می‌کنند که حالا ان‌شاءالله با مطالعه فرمایشات حضرت امام که به قلم خودشان ما داریم بیان می‌کنیم این مسئله بهتر جا می‌افتد.

 

logo