1404/08/25
بسم الله الرحمن الرحیم
استدلال به روایات طهارت و حلیّت برای حجّیّت استصحاب در کلام مرحوم آخوند (ره) و مرحوم خویی (ره)/ اصل استصحاب /اصول عملیّه

موضوع: اصول عملیّه / اصل استصحاب /استدلال به روایات طهارت و حلیّت برای حجّیّت استصحاب در کلام مرحوم آخوند (ره) و مرحوم خویی (ره)
فرمایش مرحوم آخوند (ره) در تمسّک به روایات طهارت برای استصحاب
در ادامه ادله بر استصحاب، مرحوم آخوند در کفایه، آخرین ادلهای را که میآورند، ادله طهارت و حلیت و اینهاست؛ که «کل شیء طاهر حتی تعلم انه قذر» و همینطور «الماء کله طاهر حتی تعلم أنّه نجس» و «کلّ شیء [لک] حلال حتی تعرف أنّه حرام». خب، بیان این روایات، چون غایت دارد، ایشان میفرمایند که این برای بیان حکم واقعی موضوع است. این موضوع، یک حکم واقعی دارد، این حکم واقعی ظاهراً ادامه دارد تا وقتی که خلافش ثابت نشده، ضدش یا نقیضش نیامده و این «حتی»، برای غایت موضوع است. اینطور میشود که «کل شیء مشکوکة الطهارة و الحلیة، طاهر أو حلال». آن حلال واقعی را استصحاب میکنیم که در واقع هم حکم واقعی را بیان میکند، هم حکم ظاهری را.
نقش غایت و مغیّا در استدلال
ایشان میفرمایند که چون مغیّا ظهور در بیان حکم اولیه اشیاء دارد — کل شیء طاهر، الماء کله طاهر، کل شیء حلال — این حکم واقعی. غایت، آن حکم ظاهری را بیان میکند. آن مغیّا، حکم شیء به عنوان مشکوک را بیان نمیکند، به عنوان حکم واقعی بیان میکند. بنابراین، ما با غایت، استدلال میکنیم بر استصحاب که این غایتش، دلالت بر استصحاب میکند.
پاسخ به اشکال استعمال لفظ در دو معنا
بنابراین میفرمایند که مجموعه ملاحظه غایت با مغیّا، این دلالت بر استصحاب میکند. خود مغیّا بهتنهایی دلالت بر استصحاب نمیکند؛ مغیّا با غایت دلالت بر استصحاب میکند. بنابراین ایشان میفرمایند که دیگر لازم نیست که ما بگوییم استعمال لفظ در دو معنا شده، همانطور که مرحوم شیخ فرموده، که اگر اینطوری بگوییم استعمال در دو معنا... یا اصلاً کل شیء طاهر، همان طاهر واقعی را بیان میکند، منتها این غایت میگوید این طهارت ظاهراً ادامه دارد. میفرماید که آن موقعی استعمال لفظ در دو معنا میشود که غایت با غایتیتش از حدود موضوع بشود و غایت، استمرار حکم بشود. اینطوری بگوییم: «کل مشکوک طهارت، کل شئ مشکوک طهارت أو الحلیت، طاهرٌ أو حلالٌ». اینطوری بگوییم. اینطوری معنا کنیم. ما اینطوری معنا نمیکنیم. کل طاهر فی الواقع. اگر گفتیم کل طاهر مشکوک، اینجا هر دو را معنا کردیم، هم در طهارت واقعی و هم در طهارت مشکوکه. در دو قاعده بههرحال مغیّا را آوردیم. نه. مغیّا همان معنای حکم واقعی است، غایت حکم ظاهری است. مجموع، ازش استصحاب، حجیت استصحاب، به دست میآید.
تعمیم قاعده و مؤیّد روایی
بنابراین ایشان میفرمایند که این دو سه تا روایت این را بیان میکنند. ما با ضمیمه عدم قول به فصل، میگوییم بین طهارت و حلیت و سایر احکام، که اینگونه مضمون دارد روایت، فرقی ندارد. در جای دیگر هم میتوانیم استصحاب کنیم در جاهایی که غایت و مغیّا داریم. بعد میفرمایند که ذیل موثقه عمار هم که فرمود «فَإِذَا عَلِمْتَ فَقَدْ قَذِرَ وَ مَا لَمْ تَعْلَمْ فَلَيْسَ عَلَيْکَ»، این هم مؤید همین حرف ماست. که «فَإِذَا عَلِمْتَ» یعنی تا قبل از اینکه نمیدانی، آن حکم واقعیاش را دارد. وقتی که دانستی، یعنی تا وقتی که نمیدانی، آن در حال شک، آن قبلی را ادامه بده.
پرسش و پاسخ در مورد حالت سابقه
پرسش: [نامفهوم] حالت سابقه ندارد اینجا...
پاسخ: «حتی» دیگر... مغیّا و غایت...
• [نامفهوم] حالت سابقه... شک...
• حالت سابقهاش چیز است دیگر...
• [نامفهوم]
• این «حتّی» این را دارد بیان میکند. «حتّی» حالت سابقه را دارد بیان میکند. یعنی این، ادامه دارد. غایت و مغیّا مفادش این است دیگر.
بههرحال میفرمایند که این موثقه بیان غایت است، هم منطوقش و هم مفهومش، نه غایت با مغیّا، که استعمال لفظ در اکثر از معنا لازم بیاید. این خلاصه فرمایش مرحوم آخوند در استدلال به این نوع روایات بر استصحاب.
فرمایش مرحوم خویی (ره) در احتمالات هفتگانه در معنای روایات
مرحوم آقای خویی بعد از اینکه این سه دسته از روایات را بیان میکنند، هفت احتمال برای این روایات بیان میکنند که هر یک را بزرگی انتخاب کرده. بعد وارد نقّادی میشوند که حالا آن بیان میشود. این احتمالات را عرض کنیم.
احتمال اول و دوم
احتمال اول اینکه مقصود، طهارت واقعی باشد. کل شیء طاهر. این طهارت واقعی است. علم هم طریق به آن هست. به عنوان طریقیت آمده، طریقیت محضه است. در واقع غایت، همان عروض نجاست است. مثل «وَکُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ». خب اینجا «حَتَّی یَتَبَیَّنَ» آمده و مقصود چیست؟ مقصود، جواز اکل و شرب است تا طلوع فجر. پس این حکم واقعی این است. در این، علم، طریق به آن حکم واقعیاش است که این حکم واقعی تا کی هست. یک محدوده دارد این حکم واقعی. بله. این احتمال اول. احتمال دوم اینکه مقصود، همان حکم ظاهری به طهارت برای شیء مشکوک باشد و علم هم قید برای موضوع است، نه محمول. یعنی اینطور بشود که «کل شیء تعلم نجاسته، طاهر». این علم قید برای... خلاصه... «لم تعلم» ببخشید... «کل شیء لم تعلم نجاسته فهو طاهر». این حکم ظاهری را دارد بیان میکند. حالا همان قاعده طهارت و اینها.
احتمال سوم و چهارم
احتمال سوم، بگوییم که استصحاب را بیان میکند با همان بیانی که اجمالاً عرض شد، منتها نه با اینکه مغیّا حکم واقعی است. همین. اینکه تا وقتی که شما علم به خلاف پیدا نکردی، این حکم باقی است، که خب قهراً سابقه هم باید در نظر گرفت. احتمال چهارم این است که مقصود، اعم از طهارت واقعیه و ظاهریه باشد. یعنی به این معنا که «کل شیء معلوم العنوان أو مشکوکه». اینطور. این معلوم که باشد، طاهرٌ واقعاً؛ مشکوک است، طاهرٌ ظاهراً. هرچیزی که معلوم الطهارة باشد واقعاً یا ظاهراً، این طهارت را دارد تا علم به خلافش بیاید. یک معنای اعمی ازش اراده شده. این هم احتمال چهارم.
احتمال پنجم
احتمال پنجم اینکه بگوییم طهارت ظاهریه و استصحاب است. صاحب فصول این را بیان فرموده. یعنی «کل شیء مشکوک العنوان طاهرٌ ظاهراً». کل شیء مشکوک... که این شک به این عنوان بخورد، که به همان مغیّا باشد. طاهرٌ ظاهراً. این طهارت مستمر است تا علم به نجاست باشد. این «طاهرٌ» در مغیّا، اشاره به طهارت ظاهریه است. کل شیء طاهر، یعنی طاهر ظاهری است منتها با شک. غایت هم اشاره به استصحاب است. یعنی «کل شیء مشکوک الطهارة، طاهرٌ الی أن تعلم خلافه».
پرسش: چه کاری است حالا ما بگوییم که طهارت ظاهری و استصحاب؟ خب استصحاب کنیم میشود طهارت ظاهری دیگر. یعنی خروجی استصحاب میشود طهارت ظاهریه. این فرقی با آن بیان سوم نمیکند که استصحابِ صرف را داشت بیان میکرد. یک چیزی انگار جدید میفرمایند، نمیدانم حالا واقعاً جدید...
پاسخ: بله دیگر. حالا واقعش بعضی از اینها با همدیگر فرقی ندارند.
ادامه بحث در تفکیک طهارت ظاهریه و استصحاب
پرسش: شاید بخواهند اعم از طهارت ظاهریِ محصول استصحاب را بگویند. یعنی مثلاً استصحاب جایی هست که علم به حالت سابق داریم. یعنی در جایی هم این شامل آن حالت میشود که ما حالت سابق را میدانیم و هم شامل جایی میشود که حالت سابق را نمیدانیم ولی شک داریم که این شیء طاهر است یا نجس. این همان حالتی که علم به حالت سابق را داریم شامل میشود...
پاسخ: خب ظاهرش همین است، میخواهند جمع کنند. اما چطور جمع بشود، این بحث است. این یک کلام است. در یک کلام، هر دو را میخواهد به نوعی غیریت هم ازش استفاده بشود.
• وقتی طهارت ظاهری بگیریم دیگر اعم از استصحاب [نامفهوم]...
• بله.
• مهم نیست قید بیاوریم که حالا...
• استصحاب قید شک لاحق را دارد. در طهارت ظاهریه نه، همین شک را دارد. این فرقها هست دیگر. و الا اینهمه دردسر... بحث استصحاب و جدا شدن بحث استصحاب از قاعده طهارت و اینها [خنده استاد] بههرحال نمیکشیدیم. [خنده استاد] بله.
احتمال ششم و هفتم
احتمال ششم هم همان کلام مرحوم صاحب کفایه است که جمع بین طهارت واقعیه و استصحاب کردهاند. احتمال هفتم هم که آن مطلبی هست که در حاشیه رسائل مرحوم صاحب کفایه فرموده که همه اینها را با هم جمع کرده؛ طهارت واقعیه و ظاهریه و استصحاب را. که این «کل شیء طاهر»، همه اینها را میگیرد، یعنی به این معنا که کل شیء واقعاً طاهرٌ، ظاهراً هم طاهرٌ. کل شیء... و... بله... حالا این را بیان فرمودند.
حالا ببینیم چه اشکالاتی در این رابطه هست. مرحوم نائینی دو سه تا اشکال اینجا کردهاند. ایشان اینها را بیان میکنند و بعدش نظر حضرت امام را هم انشاءالله عرض میکنیم.