« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد محمدباقر تحریری

1404/08/24

بسم الله الرحمن الرحیم

بررسی روایت پنجم در باب حجّیّت استصحاب و نقل آراء/ اصل استصحاب /اصول عملیّه

 

موضوع: اصول عملیّه / اصل استصحاب / بررسی روایت پنجم در باب حجّیّت استصحاب و نقل آراء

 

استدلال به «مکاتبه علی بن محمد قاسانی» بر استصحاب

خب پس می‌رویم سراغ روایت پنجم که مکاتبه قاسانی باشد.

روایت پنجم، خبر صفار است عن علی بن محمد بن قاسانی. «قَالَ: كَتَبْتُ إِلَيْهِ وَ أَنَا بِالْمَدِينَةِ- أَسْأَلُهُ عَنِ الْيَوْمِ الَّذِي يُشَكُّ فِيهِ مِنْ‌ رَمَضَانَ- هَلْ يُصَامُ أَمْ لَا». حالا در ضمن، در آن روایت چهارم هم حضرت امام رضوان الله علیه، همان مانند مرحوم آقای خویی به این روایت استدلال کردند و استصحاب را از این روایت، استظهار کردند. این هم به نظر امام هم گفتیم اشاره‌ای کرده باشیم. حالا این روایت، به امام می‌نویسد که من در یوم الشک، شک دارد که آیا از ماه رمضان، روزه بگیرد یا نه؟ حضرت در جواب نوشتند که «فَكَتَبَ الْيَقِينُ‌ لَا يَدْخُلُ فِيهِ الشَّكُ‌ صُمْ‌ لِلرُّؤْيَةِ وَ أَفْطِرْ لِلرُّؤْيَةِ».

 

فرمایش مرحوم آخوند (ره) در مقام و دلالت روایت بر قاعده «یقین»

خب اینجا مرحوم آخوند می‌فرمایند که دلالت می‌کند که روزه جز با دخول ماه رمضان، واجب نیست. خب حالا آیا این دلالت بر استصحاب هم می‌کند یا نه؟ ما روایاتی را که در باب روزه هست در یوم الشک، رجوع بکنیم می‌بینیم که این روایات، دلالت می‌کند به اینکه ما باید برای روزه گرفتن یا افطار، یقین به ورود ماه بکنیم. ماه رمضان و ماه شوال. این چه دلالتی بر استصحاب دارد؟ دلالتی بر قاعده یقین دارد؟ اشتغال یقینی برائت یقینی می‌خواهد. اشتغال به وجوب صوم متفرع بر احراز ماه رمضان است. اشتغال یقینی به عدم وجوب روزه ماه رمضان، یقین به دخول ماه شوال است. این قاعده یقین را بیان می‌کند دلالت بر استصحاب نمی‌کند. خب، مرحوم آقای خویی می‌فرمایند که:

 

پرسش و پاسخ پیرامون اول و آخر ماه

پرسش: [نامفهوم] بیانی که کردید در مورد اول ماه بود؟

پاسخ: کدام اول ماه؟

پرسش: شعبان بود نه رمضان و...

پاسخ: برای افطار است دیگر. صم للرؤیة و افطر للرؤیة.

پرسش: افطارش برای ماه شوال است... اول ماه...

پاسخ: بله دیگر. ماه شوال است. روزه‌اش هم مال ماه رمضان است. ما غیر از این گفتیم؟ [خنده استاد] ما غیر از این چیزی نگفتیم ظاهراً. شواهد هست... [خنده استاد] ممکن است گرسنه باشند...

پرسش: تعبیری که شما بر آخر ماه کردید درباره اول ماه [نامفهوم].

پاسخ: الان اول ماه است دیگر. بحث ماه رمضان هم همین است دیگر. بعد دخول به ورود به ماه رمضان باشد تا وجوب ماه رمضان بر او بیاید.

     با این [نامفهوم] اشتغالی که بیان کردید...

     یعنی اشتغال به وجوب رمضان، متفرع بر رؤیت ماه رمضان است آن هم اول ماه. اول ماه که هنوز نشده جمادی‌الثانی... [خنده استاد] اصطلاح طلبگی‌مان. [خنده استاد] بله... شما روی اول ماه دارید تأکید می‌کنید من روی... مشکوک شدیم روی... [خنده استاد] بله.

 

فرمایش مرحوم خویی (ره) در مقام و دلالت روایت بر استصحاب

مرحوم آقای خویی می‌فرمایند که، مرحوم شیخ فرموده است که این روایت، از اظهر اخبار استصحاب است. و حق هم با ایشان است. چون مراد این است که مشکوک فیه را در ماه رمضان داخل نکند. یعنی آن روزی که مشکوک است که ماه رمضان است در ماه رمضان داخل نکن. در ماه شعبان... یعنی در یوم الشک ماه شعبان، آن را داخل در ماه رمضان نکن. چون تفریعش این است که صم للرؤیة. یعنی یقین به ماه شعبان را با شک در اینکه ماه شعبان تمام شده یا نه... یا ماه رمضان آمده، از بینش نبر. همان یقین به ماه شعبان را ادامه بده. یا یقین به ماه شعبان، یا یقین به عدم دخول، عدم وجود ماه رمضان. خب می‌فرمایند که این تفریع شاهد بر همین است که صوم یوم الشک در رمضان، اگر واجب باشد، این با افطر للرؤیة منافات دارد. نتیجتاً و بالعکس. در ماه شوال، بنابراین مقصود از این یقین، این است که یقین نقض به شک نمی‌شود. آن در زمانی که شک در یک امر یقینی هست، آن یقین را ادامه بده. پس در یوم الشک، در ماه رمضان، که آخر ماه شعبان است، این وجوب ندارد روزه. در آخر رمضان هم همچنین. در یوم الشک از ماه شوال است، اینجا باید روزه بگیرد.

 

تبیین نظر مرحوم خویی (ره) در ارتباط قاعده و تفریع

پرسش: چرا این یقین و شک را به ماه شعبان نمی‌زند از آن طرف هم به خود ماه رمضان؟ یعنی بگوید شما یقین دارید که...

پاسخ: تفریع را از تفریع غفلت نکنید. یک قاعده اول می‌فرمایند. «الیقین لا یدخل فیه الشک». سؤال چی هست؟ اینکه روزی که این شکل را دارد که رمضان است یا نه. روزه بگیرد یا نه.

     اتفاقاً به همین بالا بهتر می‌خورد دیگر. این الان یقین من چی... یقینم برای ماه شعبان است و شک دارم ماه رمضان می‌آورم...

     آن را کجا دارد؟ ماه شعبان است؟ شما دارید بهش می‌زنید.

     ماه قبل ماه رمضان، شعبان است دیگر...

     ماه شوال هم هست. که نمی‌داند رمضان است یا نه. آخر ماه رمضان است.

     الان یقین دارید که ماه رمضان است شک داریم که ماه شوال است یا نه...

     پس به هر دوش می‌زند.

     به هر دوش می‌خورد.

     یکی را پس شما معنا نکنید... قاعده... مرحوم آقای خویی این‌طوری می‌فرمایند که اول این قاعده را بیان می‌کنند الیقین، جواب... لا یدخل فیه الشک. بعد فرمودند صم للرؤیة و افطر للرؤیة. این قاعده و این هم مورد جزئی‌اش. این قاعده، استصحاب را بیان می‌کند و در این مورد جزئی پس شما این طور عمل کن. این اصلاً ربطی می‌فرمایند که به روایات صوم ندارد. آن روایات صوم، قرینه بر اینکه این روایت در استصحاب نیست دلالت ندارد.

 

مقایسه دیدگاه مرحوم آخوند (ره) و مرحوم خویی (ره) در استنباط از روایت

پرسش: دلالتش بر استصحاب واضح است ولی قاعده یقین را شما از کجایش به دست می‌آورید؟

پاسخ: مرحوم آخوند از این استفاده کرده بدون توجه دادن به صم للرؤیة و افطر للرؤیة. همین. الیقین لا یدخل فیه الشک. یعنی اشتغال یقینی برائت یقینی می‌خواهد. همین را. مرحوم آقای خویی، می‌فرمایند که این قاعده را با بعدش که تفریع است بسنجیم همان استصحاب را دارد بیان می‌کند.

پرسش: فرمایش اول امام اعم از استصحاب یا قاعده یقین است بنابراین اگر ما بیاییم بگوییم دلالت بر قاعده یقین دارد این می‌شود مغالطه اهمیت دلیل بر مدعا...

پاسخ: بله به هر حال می‌فرمایند که ما دلیلی بر این معنا نداریم یعنی آن روایاتی که در باب روزه هست که فرمودند صحیح نیست روزه یوم الشک. این قرینه بر توجیه این روایت نمی‌شود. این روایت یک منطق خاصی دارد که آن روایات منطقشان این است که یوم الشک به هر حال وجوب ندارد روزه‌اش. این روایت می‌گوید الیقین لا یدخل فیه الشک. بعدش هم می‌فرمایند صم للرؤیة و افطر للرؤیة. وقتی که این مجموعه را ملاحظه بکنید می‌بینید که همان مفاد استصحاب هست.

 

فرمایش مرحوم امام (ره) در بیان سه احتمال در روایت تأیید دلالت بر استصحاب

حضرت امام (رضوان الله علیه) هم به همین صورت... می‌فرمایند اظهرّیت را ما نمی‌توانیم استفاده بکنیم. مثل کسی که می‌گوید این دلالت بر استصحاب نمی‌کند هر دوش غلط است. نه. ظهور دارد در استصحاب. لکن ایشان می‌فرمایند که بعضی از روایات قبلی، صحیحه اولی زراره اظهر است در استصحاب. حالا فرمایش ایشان را داریم نقل می‌کنیم. خب چطور دلالت دارد؟ باز ایشان حضرت امام هم می‌فرمایند این تفریع صم للرؤیة و افطر للرؤیة بر الیقین لا یدخل فیه الشک، این ظهور را در استصحاب به ما می‌فهماند. خب حالا سه تا احتمال اینجا هست.

پرسش: اظهر نمی‌شود با این تفکیک... چرا امام می‌فرمایند فقط اظهرّیت استفاده نمی‌شود؟

پاسخ: حالا می‌فرمایند. می‌فرمایند که در اینجا سه تا احتمال هست. یکی اینکه مقصود سائل، ایشان ربطش می‌دهند به مقصود سائل... مقصود سائل از یوم الشک، مطلق یوم الشک باشد چه بخواهد از آخر شعبان باشد یا رمضان. این یکی. دوم، احتمال اینکه یوم الشک بین رمضان و شعبان باشد، و این یوم الشک بین رمضان و شعبان باشد. سوم اینکه بین رمضان و شوال باشد. می‌فرماید که احتمال سومی بعید است که مقصود سائل باشد. دو احتمال اولی می‌ماند. جواب به ملاحظه دو تا تفریع از مطلق شک در اول ماه رمضان یا آخر ماه رمضان است. یعنی کأنه سؤال سائل به هر دو قابل انطباق است و جواب حضرت هم به هر دو قابل انطباق است. یقین به ماه شوال، با شک در ماه رمضان قطع نمی‌شود و یقین به ماه رمضان با شک در آمدن ماه شوال قطع نمی‌شود. بنابراین می‌فرماید که این الیقین جز بر استصحاب منطبق نمی‌شود.

 

بررسی و نقد احتمالات سه‌گانه در تفسیر "یقین" و انطباق آن با تفریع روایت

همه فرمایش ایشان این است که از این تفریع ما باید غفلت نکنیم. این تفریع با این قاعده است. لذا یکی دو تا احتمال را اینجا بیان می‌شود. که این‌طوری بگوییم که یقین به دخول ماه رمضان، در صحت صوم، یقین به دخولش شرط است. و در این یقین، شک در دخول، وارد نمی‌شود. که همان مفاد روایات یوم الشک در ماه رمضان باشد. ولی اصلاً خیلی بعید است و مناسب با تفریع هم نیست. احتمال دوم اینکه بگوییم مراد از یقین، یقین به تکلیف باشد همان قاعده الیقین باشد. این را هم می‌فرماید که اصلاً با روایت نمی‌خواند چون لازمه‌اش این است که یک فرمایشی دارند اما من خیلی نفهمیدم. چون لازمه، اگر بگوییم قاعده یقین است لازمه‌اش این است که باید یوم الشک از آخر ماه شعبان را روزه بگیرد! لازمه این احتمال! و با دو تفریع مناسبت ندارد. خب یقین این طور معنا بکنیم چه لازمه‌ای دارد؟ با تفریع؟ وجوب روزه شک از آخر رمضان. حالا این احتمال دوم را دقت بفرمایید. ببینیم که می‌توانیم فرمایش ایشان را اینجایش را بفهمیم. احتمال سوم هم می‌فرمایند که مناسبت ندارد که بگوییم مقصود از این تفریع، این است که یقین به ایام ماه رمضان، شک وارد آن نمی‌شود. یعنی باید ایامش، محرز به یقین باشد. چون لازمه‌اش این است که جایز نباشد یوم الشک بین رمضان و شوال. با این تفریع. خب این فرمایش حضرت امام است.

 

جمع‌بندی: اظهر و اصرح بودن روایت مزبور در دلالت بر استصحاب

عرض ما این است که ما اگر همان بیانی که قبلاً در بیانات گذشته عرض کردیم، این سیاق را ملاحظه بکنیم. این اول. بین سؤال و جواب. سؤال خب همان‌طور که فرمودند، یک بیانی است که منطبق است هم بر ورود در ماه رمضان می‌شود و هم ورود در ماه شوال می‌شود. با هر دو قابل انطباق است. نگاه کنید... بین پرانتز، که حرف آخر را الآن بزنیم، اگر روایتی استفاده از آن خیلی به تمحّلات و توجیهات نیاز نداشته باشد این اظهر است. این دلیل اظهرّیت است. بلکه اصرحیّت است به نظر حقیر که این روایت به نوعی هم اظهر است طبق کلام مرحوم شیخ و به نوعی اصرح است. روایت اول زراره چقدر توجیهات می‌خواست. این «والّا» را ما جواب را چی در نظر بگیریم. این تعلیل به کجا می‌خورد. خیلی صاف و صوف است این روایت. سؤال، به صورت عام است جواب هم به صورت عام است مخصوصاً با تفریع. تفریع، نشان می‌دهد که این تمسک به استصحاب هست و به هر دو می‌خورد. حکم هم همین است. در یوم الشک ماه رمضان، چون یقین به شعبان بوده آن یقین را به یوم الشک رمضان نشکن. وجوب نمی‌آید. در یوم الشک برای ماه شوال، چون یقین به ماه رمضان هست، آن یقین را با شک اینکه ماه شعبان آمده نشکن. صم للرؤیة. بنابراین این روایت به نظر حقیر با این صدر و ذیل و اینها که توجیه خیلی زیاد نمی‌خواهد، با سیاق صدر و ذیل این بیانات می‌سازد، این اظهر بلکه اصرح است.

 

کلام پایانی و تأکید بر دلالت صریح

پرسش: [نامفهوم] این احتمال خلافی که در آن دارد اظهرّیت را.... این احتمال خلاف...

پاسخ: خلافی ندارد... وقتی که اینجا حضرت می‌فرمایند الیقین لا یدخل فیه الشک. نگاه کنید یقین فعلی است. یقین فعلی به چه؟ یا شعبان، یا رمضان. این لا یدخل فیه الشک. شک در امر بعدی. این دیگر به نظر می‌رسد که خیلی ظاهر باشد اگر صریح نباشد.

پرسش: فقط مانده بگوید استصحاب...

پاسخ: بله دیگر.

پرسش: پس چطور خود آخوند ...

پاسخ: دیگر حالا ایشان دیدند این روایات، این را بیان کردند. قاعده یقین را. اشتغال یقینی برائت یقینی. آن در ذهن بوده گاهی این چنین است. حالا یک مطلبی هم من در ضمن بزرگان فرمودند گاهی یک روایتی در یک باب می‌آید خیلی این روایت در آن باب سازگار نیست یک دفعه ظهور پیدا می‌کند بر این روایت... این هم باید دقت داشته باشید که حالا صرف اینکه یک روایت در بابی آمد این را نباید جزء آن. خود روایت را ببینیم چه دلالت دارد.

 

logo