1404/07/23
بسم الله الرحمن الرحیم
تَنْبیهات برائت: صورت سوم و چهارم: حُکْم حِلّیَّت و طَهارت گوشت حیوان حَلال گوشت ذِبح شده با «غیر حَدید» و حیوان «جَلّال» (نجاست خوار)/أصالة البراءة /الأصول العمليّة
موضوع: الأصول العمليّة/أصالة البراءة /تَنْبیهات برائت: صورت سوم و چهارم: حُکْم حِلّیَّت و طَهارت گوشت حیوان حَلال گوشت ذِبح شده با «غیر حَدید» و حیوان «جَلّال» (نجاست خوار)
در دو جلسه ی پیش، صورت اوّل و دوم حُکْم حیوان ذِبْح شده ی متولّد شده از دو نوع حیوان مختلف را بیان نمودیم. در این جلسه در ادامه ی بحث «تَنْبیهات أصْل برائت»، به بیان حُکْم صورت سوم و چهارم این مسأله خواهیم پرداخت.
صورت سوم: حُکْم حِلّیَّت و طَهارت گوشت حیوان حَلال گوشت ذِبح شده با «غیر حَدید»: مثلاً گوسفندی را با «کاردِ مِسي» ذِبْح نموده اند.
سؤال: حُکْم گوشت آن چیست؟ حَلال و طاهر است یا حَرام و نَجِس؟
جواب: مُسَلَّماً «طاهر» است.
قول نخست: همان قول مرحوم نائیني (ره)؛«التَذْکیّةُ أمْرٌ بَسیطٌ مُسَبَّبٌ مِن أمورٍ خَمْسَةً»؛ یعنی «تَذْکیّة»، علاوه بر این أمور پنج گانه، یک «أمر ششم مُسْتَقل» است. مانند «طَهارت» که برخی ها قائل اند به این که «طَهارت» در واقع «غَسَلات» و «مَسَحات» نیست؛ بلکه خودش امر مُسْتَقل نَفْساني است.
طبق این قول نمی توانیم بگوییم که این گوشت «مَأکولُ الْلَّحْم» است؛ زیرا «تَذْکیّة» طبق این نظر، یک أمْر معنوي «مَسْبوقٌ بالعَدَم» است. بنابراین چون ما نمی دانیم ذِبْح کردن با وسیله ای غیر از آهن آیا معنای معنوي «تَذْکیّة» مُحَقَّق شده یا نَه، لذا «إسْتِصْحاب عَدَم تَذْکیّة» جاری می کنیم.
قول دوم: «تَذْکیّة» یک أمْر معنوي و عِرْفاني نیست بلکه همین معنای «إصْطِلاحي، لُغَوي» و «عُرْفي، شَرْعي» است که نهایتاً آن امور پنج یا شش گانه جمعاً به صورت «واحد و یکپارچه» در نظر گرفته می شود.
فرق «تَذْکیّه ی عُرْفي» با «تَذْکیّه ی شَرْعي»:
«تَذْکیّه ی عُرْفي»: صِرْف بُریدن «أوْداج أرْبَعَة» حیوان (یعنی بُریدن رگ های چهارگانه ای که سر حیوان را به بدنش متّصل کرده) کافی است.
«تَذْکیّه ی شَرْعي»:
۱. قَصّاب «مسلمان» باشد.
۲. وسیله ی ذِبْح قَصّاب، باید «تیز و بُرَّنده» باشد.
۳. قَصّاب، وقتی ذِبْح می کند باید همه ی «أوْداج أرْبَعَة» را قَطْع کند و ببُرّد.
۴. قَصّاب «هنگام ذِبْح»، ذکْر «بسم الله» بگوید.
۵. حیوان «هنگام ذِبْح» سمت قِبْله باشد.
حال اگر مکلّف شک کند که آیا «حَدید بودن» وسیله ی ذِبْح در «تَذْکیّة» شرط است یا نَه، نخست باید به «إطْلاقات» رجوع کند. اگر از «إطْلاقات» نیز چیزی دستگیر او نشد، باید به «أصول عَمَلیّة» رجوع کند.
إخْتلاف ما با عُرْف عرب های غیر مسلمان در زمان جاهلیّت در بحث «تَذْکیّة» فقط در «أقلّ و أکْثر» است. زیرا آن ها «تَذْکیّه ی عُرْفي» را انجام می دادند و شرایط کمی برای ذِبْح قائل بودند. ولی ما قائل به «تَذْکیّه ی شَرْعي» هستیم لذا شرایط بیشتری را برای ذِبْح قائل هستیم.
پس نخست به «إطْلاقات قرآني» مراجعه می کنیم:
﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَٰلِكُمْ فِسْقٌ﴾[1]
از إطْلاق عبارت شریف «إلّا ما ذَکَّیْتُم» در ذیل این آیه ی شریفه، «تَذْکیّه ی عُرْفي» فهمیده می شود. یعنی صِرْف بُریدن «أوْداج أرْبَعَة» حیوان کافی است و «تَذْکیّة» صِدْق می کند.
مرحوم خویي (ره): در اینجا ما نمیتوانیم به این اطلاق آیه شریفه تمسک کنیم زیرا «تَذْکیّة» یک «أمْر عُرْفي» نیست؛ بلکه یک «أمْر شَرْعي» است.
از این فرمایش ایشان معلوم میشود که ایشان «تَذْکیّة» را یک «أمْر بَسیط معنوي و عِرْفاني» گرفته اند.
إشْکال به این فرمایش ایشان: شما بین «تَذْکیّة» و «تَزْکیّة» خَلْط نموده اید. «تَزْکیّة» به معنای «طَهارت» است و معنای عِرْفاني دارد نَه «تَذْکیّة» که به معنای بُریدن رگ های چهارگانه ی گلوی حیوان است.
صورت چهارم: حُکْم حِلّیَّت و طَهارت گوشت «جَلّالة» (حیوان حَلال گوشتِ نجاست خوار) مذبوحة:
سؤال: آیا تَذْکیّه ی آن صحیح است یا نَه؟ گوشت آن حَلال و پاک است یا حرام و نَجِس است؟
جواب: عین همان جوابی که در صورت سوم عرض کردیم در اینجا هم می آید.
إنْ قُلْتَ: صورت اوّل و دوم مسأله با این صورت سوم و چهارم چی فرقی دارد؟!
قُلْتُ: در صورت نخست و دوم قابلیّتش برای حِلّیَّت إحْراز نشده بود ولی در صورت سوم و چهارم إحْراز شده.
سؤال: آیا همین دو دلیل إطْلاقات و برائت برای حُکْم این صورت سوم و چهارم کافیست یا به «إسْتصْحاب عَدَم تَذْکیّة» نیز می توانیم تمسّک کنیم؟
جواب: این «إسْتِصْحاب» علاوه بر إشْکال «أصْل مُثْبِت»، إشْکال عَدَم إتّحاد «قَضیّه ی مُتِیَقَّنة» با «قضیّه ی مَشْکوکة» و همچنین إشْکال «إسْتِصْحاب کُلّي قِسْم سوم»، إشْکال دیگری هم دارد که نمیتوان آن تَمَسُّک کرد. و این است که در دو صورت، دو قضیه به نام های «مُتَیِقَّنة» و «مَشْکوکة» نداریم که دو «تَذْکیّة» باشد و بتوان «إسْتِصْحاب» جاری کرد. بلکه کُلّاً یک قَضیّة است به نام «تَذْکیّة» که عُرْفاً بوده و شَرْع مُقدّس فقط شرایط بیشتری را به آن إضافه کرده.
تا اینجا مقام نخست یعنی صورت های چهارگانه مسأله در «شُبْهه ی حُکْمیّه ی تَحْریمیّة» را بحث بیان نمودیم از این به بعد چهار صورت «شُبْهه ی موضوعیّه ی تَحْریمیّة» را بیان خواهیم نمود.