« فهرست دروس
درس خارج اصول آیت‌الله جعفر سبحانی

1404/07/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 تَنْبیهات بحث برائت: «المقام الأوّل: «في صُوَر الشُّبْهَةِ الحُکْمیّةِ الأرْبَعة»/أصالة البراءة /الأصول العمليّة

 

موضوع: الأصول العمليّة/أصالة البراءة / تَنْبیهات بحث برائت: «المقام الأوّل: «في صُوَر الشُّبْهَةِ الحُکْمیّةِ الأرْبَعة»

 

در جلسه ی گذشته پس اتمام بیان و بررّسی «أدلّه ی عَقْلي» إخْباریّون مَبْني بر «وجوب احتیاط» در «شُبَهات حُکْمیّه ی تَحْریمیّه»، به بیان «تَنْبیه نخست» از «تَنْبیهات» بحث «برائت» پرداختیم. در این جلسه به بیان مُفَصّل این تَنْبیه خواهیم پرداخت.

 

خلاصه ای از درس جلسه ی قبل:

در جلسه قبل عرض کردیم که روح سه قاعده ی «حکومت أصْل موضوعي بر أصْل طَهارت و أصْل حِلّیَّت»، «حکومت أصْل موضوعي بر أصْل حُکْمي» و «حکومت أصْل سَبَبي بر أصْل مُسَبَّبي» به یک قاعده بر می‌گردد؛ زیرا چون «أصْل موضوعي» موضوع را «تَنْقیح» می کند، دیگر نوبت به أصْل بعدی نمی‌ رسد.

أصل بیان این تَنْبیه:

مقام اوّل: برای مُجَسّم کردن این مطلب، مسأله ی «أصالةُ ألتَّذْکیّة» را مطرح می کنیم.

صُوَر مسأله و منابع شک در مسأله ی «حِلّیَّت»:

وجوه مختلف شک:

الف) شک در قابلیّت «حِلّیَّت» و شک در قابلیّت «طَهارت» گوشت حیوان ذِبْح شده: مثل گوشت ذِبْح شده ی حیوان متولّد شده از گوسفند و خوک که شبیه هیچ کدام نیست.

اگر آن حیوان متولّد شده شبیه هر یک از گوسفند یا خوک باشد، حُکْم همان حیوان را دارد. بحث در این است که اگر این حیوان متولد شده از گوسفند و خوک شبیه هیچ کدام یک از آن دو نبود حکم در اینجا چیست؟

نظر قُدماء: گوشت این حیوان، محکوم به «نِجاست» و «حُرْمَت» است و لذا تمسّک می‌ کنیم به «أصالةُ عَدَمِ التّذْکیّة». به این نحو که وقتی این حیوان در مَرْتَع، «یَأکُل و یَمْشي»، تذکیّة نشده بود حال که ذِبْح شده ما «إسْتصْحاب عَدَم التَّذْکیّة» می کنیم لذا می‌شود از قبیل گوشت «مِیْته» و «مِیْته» هم «نَجِس»، و خوردنش «حرام» است.

إشْکال به این فرمایش:

اوّلاً: این «إسْتصْحاب عَدَم التَّذْکیّة» شما به سه بیان، «أصْل مُثْبِت» است:

بیان نخست: این إسْتِصْحاب شما در واقع همان «إسْتِصْحابُ عَدَمِ أَحَدِ الضِدّین و إثْباتُ ضِدِّ الآخَر» است. مثل کسی که نمی‌ داند فُلان جسم، «متحرّک» است یا «ساکن» و می خواهد با «أصالةُ عَدَمِ الحَرَکة»، در واقع «سکون» را ثابت کند. ضِدّانی که طرف سومی ندارد با نَفْي یکی نمی توان آن دیگری را ثابت کرد. در ما نحن فیه نیز «مِیْتة» و «تَذْکیّة» با هم «مُتِضادّ» هستند. و شما می‌خواهید با «أصالةُ عَدَم تَذْکیّة»، نَفْي «أحَدُ الضِّدّین» می‌ کنید تا این که ضِدّ دیگر را ثابت کنید و این «أصْل مُثْبِت» است.

بیان دوم: بین «عدم تَذْکیّة» و «مِیْتة»، رابطه ی «عموم و خصوص مُطْلَق» بر قرار است. به این نحو که هر مِیْته‌ ای غیر مُذَکّی می باشد ولی هر غیر مُذَکّی ای مِیْته نیست؛ زیرا «مِیْته» در لُغَت عرب به معنای «ما ماتَ حَتْفَ أنْفِه» می باشد. یعنی حیوانی که مریض می شود و می میرد، روحش از بیني بیرون می آید. عرب ها قبلاً به چنین چیزی معتقد بودند. امّا «غیر مُذَکّی» أَعَمّ است از این که حیوان با مریضی «حَتْف أنْفِه» شود و بمیرد و یا این که «ذِبْح» شود و بمیرد ولی شرایط شرعي ذْبْح رعایت نشده باشد. مثل ذبح شدن حیوان با «کاردِ مِسی».

یکی از اشتباهات قُدَماء همین است زیرا آن ها خیال کرده‌ اند که «عدم تَذْکیّة» با «مِیْتة» یکی است.

بنابراین شما می خواهید با اجرای «إسْتِصْحاب عموم» (یعنی أَصالةُ عَدَمِ التّذْکیّة) در واقع «خصوص» (مِیْتة) را ثابت کنید.

بیان سوم: «مُسْتَصْحَب» شما (یعنی عَدَمِ التّذْکیّة) یک «أمْر عَدَمي» است. ولی آن چیزی را که ثابت می کنید، یک «أمْر وجودي» است و «إسْتِصْحاب أمْر عَدَمي» و «إثْبات أمْر وجودي»، یکی از أقْسامِ «أصْل مُثْبِت» است.

جواب مرحوم شیخ أنْصاري (ره) به این إشْکالات: «عدم تَذْکیّة» و «مِیْتة» با هم «مُتساویان و مُتِرادفان» هستند. با این مَبْنا هر سه بیان إشْکالِ «أصْل مُثْبِت» رَفْع می‌ شود!

إشْکال به این فرمایش ایشان: با مراجعه به آیات شریف قرآن کریم ثابت می شود که «عدم تَذْکیّة» أَعَمّ از «مِیْتَة» می باشد: ﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ﴾[1]

قرآن کریم در این آیه ی شریفه، «مِیْتَة» را در مقابل «أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ» قرار داده. عرب ها تمام موازین ذِبْح (أعَمّ از بُریدن «أُوداج أرْبَعَة»، ذِبْح با وسیله ی بُرّنده ی آهنی، رو به قِبْله کردن حیوان حلال گوشت و...) را رعایت می‌ کردند امّا هنگام ذِبْح، به جای این که بسم الله بگویند اسم بُت های خود را صدا می زدند و می گفتند «بسم اللّات و العُزّی»! لذا «مِیْتَة» با «أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ» و «عدم تَذْکیّة» یکی نیست.

نتیجه: این حیوان ذِبْح شده چون «مِیْتة» نیست از نظر نجاست و طَهارت، «طاهر» است ولی از نظر حَلال یا حرام بودن، «حرام» است؛ زیرا هنگام ذِبْح،«بسم الله» گفته نشده لذا «مُذَکّی» نیست.

ثانیاً: در «إسْتِصْحاب» تطابق و إتّحاد «قَضیّه ی مُتِیَقَّنة» و «قَضیه ی مَشْکوکة» شرط است. این تطابق در «إسْتِصْحاب» شما نیست.

قُدَماء قائل بودند به این که در «إسْتِصْحاب» «وجودُ الموضوع» شرط است. امّا بعد گفته‌ اند که «وجود موضوع» لازم نیست نهایت چیزی که لازم است وحدت «قَضیّه ی مُتِیَقَّنة» با «قَضیه ی مَشْکوکة» است. زیرا این که در «دلیلِ إسْتِصْحاب» آمده «ولا تَنْقض الیقینَ بالشّک»، در واقع «نَقَضَ» در جایی صِدْق می کند که دو قَضیّه، یکی باشد لذا اگر دو قَضیّه باشد، دیگر «نَقَضَ» معنا ندارد. «قَضیّه ی مُتِیَقَّنة» شما (یعنی: الحیوانُ الّذي لَمْ یَذْهَقْ) غیر از «قَضیه ی مَشْکوکة» شما (یعنی: الحیوانُ الّذي ذُهِقَ) می باشد. به عبارت ساده تر شما با إستصحاب حیوان زنده ی یقیني کرده، می خواهید حُکْم تَذْکیّه یا عدم تَذْکیّه ی حیوان مُرده را ثابت کنید!

علاوه بر این «مُتَیّقَّن» شما در قَضیه ی اوّل «سالِبَةُ المَحْمول» است در حالی که «مُتَیّقَّن» در قَضیه ی دوم «موجِبَة» است.

۲. عَدَم قابلیّت «حِلّیَّت» و إحْراز قابلیّت «طَهارت» گوشت حیوان ذِبْح شده: مثل: «إرْنَب».

۳. إحْراز قابلیّت «حِلّیَّت» و إحْراز قابلیّت «طَهارت» و ذِبْح حیوان با فلزّ غیر آهن: مثل: گوشت گوسفند ذِبْح شده با «کاردِ مِسی».

۴. إحْراز قابلیّت «حِلّیَّت» و «طَهارت» گوشت حیوانِ «جَلّال» و ذِبْح با رعایت تمام «أبْزار و موازین شرعي»: مثل: گوشت ذِبح شده ی شُتُر نجاست خوار با «کاردِ آهنی».

همه ی این منابع در بحث «شُبْهه ی موضوعیّة» نیز می آید. بنابراین منابع چهار مورد، ولی صُوَر هشت مورد است.

 


logo