1404/06/25
بسم الله الرحمن الرحیم
ادلّه ی قرآنی اصل برائت: استدلال بر آیه ی سوم و چهارم برائت: الإضلال فرع البيان، الهلاك والحياة بعد إقامة البيّنة/أصالة البراءة /الأصول العمليّة
موضوع: الأصول العمليّة/أصالة البراءة /ادلّه ی قرآنی اصل برائت: استدلال بر آیه ی سوم و چهارم برائت: الإضلال فرع البيان، الهلاك والحياة بعد إقامة البيّنة
در جلسه ی گذشته دو آیه ی شریفه ی قرآن کریم مبنی بر استدلال بر «قُبْح عِقاب بلابیان» را بیان نمودیم.
در این جلسه به بررّسی سایر آیات شریفه در این بحث خواهیم پرداخت.
نکته: عُمْده ی دلیل قرآني آیه ی نخست است و لذا مرحوم آخوند خراساني (ره) آیه ی دوم را به دلیل وارد بودن إشکالات متعدّد به آن، بحث نفرمودند و ما نیز به تَبَع ایشان بحث نمی کنیم.
آیه ی سوم: «الإضْلالُ فَرْعٌ البيان»:
﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّىٰ يُبَيِّنَ لَهُمْ مَا يَتَّقُونَ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[1]
در این آیه شریفه یک «مسأله ی أصولي» نهفته است و یک «مسأله ی کلامي».
«مسأله ی أصولي»: «إضْلال» خدا در جایی است که بیان می فرماید و بعداً گُمراه می کند. به عبارت فنّی تر، «الإضْلال فَرْعٌ البيان».
إشْکال: این کافی نیست؛ بنابراین باید گفته شود: «العذابُ بعد البیان»؛ زیرا ما در اینجا در «عِقاب بلابیان» بحث می کنیم.
جواب: «عذاب» نتیجه ی «إضْلال» است. در واقع «الإضْلال» علّت و «عذاب» معلول است. آیات شریفه ی دیگر نیز شاهد این مسأله است؛ مثل آیه ی شریفه ی ﴿هَٰؤُلَاءِ أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِنَ النَّارِ قَالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلَٰكِنْ لَا تَعْلَمُونَ﴾[2] در جایی که أتْباع فرعون به عذاب خدا بر خود اعتراض دارند و گناه خود را به فرعون نسبت می دهند.
«مسأله ی کلامي و تفسیري»: «الإضْلال» کار قبیحی است و معنا ندارد که خداوند بندگان خود را گُمْراه کند.
إشکال به این مسأله: بله؛ اگر صرف این مطلب را اخذ کنیم، این کار قبیح است. امّا ما باید آیات دیگر راجع به «إضْلال» و «هدایت» را نیز ببینیم و بررّسی کنیم و بعد نتیجه گیری کنیم. با توجه به این مطلب عرض می کنیم که ما دو نوع «هدایت» داریم:
هدایت عامّة: خداوند منّان همه ی مُمْکنات عالَم را به هدایت مَقْرون کرده؛ ﴿سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى﴾[3] ﴿الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّىٰ﴾[4]
پس خداوند متعال همه موجودات را در وهله اول هدایت کرده حتّی فرعون و طَواغیت؛ زیرا وجدان بَشَر خود یک رسول باطنی است؛ ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا﴾[5] ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾[6] یا مثلاً انبیاء الهی را برای همه عالَم فرستاده تا مردم را راهنمایی کنند.
هدایت خاصّة: کسانی که از «هدایت عامّة» بهره جُسته اند از «هدایت خاصّة» برخوردار خواهند شد. این هدایت جَنْبه ی عمومی ندارد؛ ﴿وَالَّذِينَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى وَآتَاهُمْ تَقْوَاهُمْ﴾[7]
بنابراین «إضْلال خداوند» در مورد هدایت خاصّة در مورد کسانی که از «هدایت عامّة» بی بهره اند إشکالی ندارد و می تواند صحیح باشد. لذا «إضْلال خداوند» در «هدایت عامّة» معنایی ندارد. پس «إضْلال خداوند» در اینجا به معنای این است که کسانی که از «هدایت عامّة» بهرهای نبُردهاند، «هدایت عامّة» قطع می شود و از «هدایت خاصة» نیز بی نصیب خواهند شد.
آیه ی چهارم: «الهلاک و الحياة بعد إقامة البيّنة»:
﴿إِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيَا وَهُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَىٰ وَالرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَلَوْ تَوَاعَدْتُمْ لَاخْتَلَفْتُمْ فِي الْمِيعَادِ وَلَٰكِنْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَيَحْيَىٰ مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ وَإِنَّ اللَّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾[8]
شأن نزول این آیه ی شریفه: پیامبر گرامی اسلام در مدینه حضور داشتند. خبر به ایشان رسید که کاروان تجاری قریش از شام از می خواهد از راه بَدْر طریق وارد مکّه شود. حضرت بدون اینکه به اصحاب خود بگوید کجا برویم، به سمت بدر حرکت کردند تا به خاطر مقابله به مثل کردن با حرکات ناجوانمردانه ی قبلی أبوسُفیان رئیس کاروان تجاری قریش در مکّه نسبت به اموال مسلمانان، اموال کاروان تجاری او را مُصادره کند. أبوسُفیان به قریش پیام فرستاد که اگر یخواهید اموال کاروان تجاریتان مُصادره نشود، کمک بفرستید و قریش نیز کمک فرستادند. این قرآن کریم نازل شد.
یعنی شما (پیامبر أکْرم و أصْحاب ایشان) در منطقه پایینتری از صحراء (همان بَدْر) قرار دارید در حالی که قریش در محدوده ی بالاتری نسبت به شما قرار دارند و کاروان تجاری أبوسُفیان دقیقاً در پایین ترین نقطه یعنی لَب دریا مُستقرّ شده.
اگر آنان بر نمی گشتند، جنگ بَدْر اتّفاق نمی افتاد.
کسانی که با این آیه ی شریفه إسْتدلال می کنند می گویند مراد از هَلاکت و حیات در این آیه ی شریفه، «هَلاکت و حیات أخْروي» است. یعنی ما این امر را کردیم تا به وسیله آن «جَعْد»، دلایل «حقانیّت اسلام» روشن شود که سیصد نفر با سلاح کم، بر هزار نفر تا دندان مُسَلَّح پیروز شد!
مراد از «لِیَهْلَکَ من هَلَکَ» در واقع کُفّار قریش است که «یَحْیی مَن حَیَّ» نفر بودند و در جنگ «بَدْر» در آن ناحیه کُشته شدند و مراد از «یَحْیَی مَن حَیَّ»، لشگر اسلام است.
البته این معنا، یک احتمال است امّا معنای دیگری نیز هست که ربطی به این مسأله ندارد و آن این است که احتمال دارد مراد از «لِیَهْلَکَ مَن هَلَکَ عن بَیّنةٍ» و «یَحْیَی مَن حَیَّ عن بَیّنةٍ» هر دو «کُفّار» باشند. پس معنای این آیه شریفه این میشود که آن کافری که کشته شد یک نشانهای بود که لشکر کُفْر هلاک خواهد شد و آن کافری که در این جنگ کشته نشد حُجّت بر او تمام گشت که لشگر کفر پیروز نخواهد شد ولو اگر تعدادی از شما زنده بمانید. نتیجه اینکه مراد از این هلاکت طبق این معنا و احتمال، هلاکت و حیات «دُنْیوي» است نَه هلاکت و حیات «أُخروي».
استدلال به آیات شریفه مبنی بر «قُبْح عِقاب بلابیان» تمام شد که عُمده همان آیه ی نخست است که توضیح دادیم.
أدلّه ی روایی اصل برائت:
إسْتدلال بر «قُبْح عِقاب بلابیان» به وسیله ی «سُنّت و روایات شریف»:
روایت نخست: «حدیث رَفْع»
مهمّ ترین روایت در مورد برائت، همین روایت است. ان شاءالله در جلسه ی آینده بحث در مورد این روایت را شروع خواهیم کرد.