« فهرست دروس
درس خارج اصول آیت‌الله جعفر سبحانی

1404/03/05

بسم الله الرحمن الرحیم

نظریّه ی مُفَوّضة/مناهج الإختیار /مسأله ی جبر و تفویض

 

موضوع: مسأله ی جبر و تفویض /مناهج الإختیار /نظریّه ی مُفَوّضة

 

در جلسه ی پیش عقیده ی «مُفَوِّضة» مَبْني «مُخْتار و مستقل بودن بَشَر نسبت به أعْمال خود» در بحث «مَناهج الإخْتیار» از مسأله ی «جَبْر و تَفْویض» را همراه با دلیلشان بیان نمودیم. در این جلسه به نَقْد دلیل این نظریّه ی این گروه خواهیم پرداخت.

 

ادامه ی بحث «مَناهِجُ الإخْتیار»:

خلاصه ی نظر «مُفَوِّضة»: خداوند فقط ما را خَلْق کرده ولی ما در «أفْعال» خود «مُختار و مستقل» هستیم و لذا نیازی به خداوند متعال نداریم!

دلیل: «حاجَةُ المُمْکن إلی بارئ حُدوثُه لا بَقاءُه».

إشکال به این دلیل:

اوّلاً: اگر مَناط حاجَت «حدوث» (غِنی) باشد، ممکن است کلام شما صحیح باشد؛ ولی این دلیل شما از جهاتی باطل است؛ زیرا صحیح این است که بگوییم «حاجَةُ المُمْکن إلی بارئ لا حُدوثُه بل إمْکانُه». البته بحث ما در «ماهیّت مُمْکن» هست؛ زیرا «حدوث» (غِنی) در «مرتبه ی آخر» است. به عبارت فنّی تر: «الشّيءُ: ۱.لوحَظَ، ۲.فأمْکٔنَ، ۳.فَأوْجَدَ، ٤.فَوُجَدَ، ٥.فحَدَثَ».

حال که مَناط حاجَتِ احتیاجِ به علّت «إمکان» شد، هیچ گاه «إمکان» از «ماهیّت» جدا نمی شود. زیرا معنای «إمْکان» این است که «نِسْبَةُ الوجودِ والعَدَمِ إلی الماهیَّةِ سواءٌ». یعنی «إمْکان» نِسْبَت به «ماهیّت»، جَنْبه ی «شَأني» دارد لذا «شأن إمْکان» این است که نِسْبَت به «وجود و عَدَم» حالت یکسان دارد و این «شأن» قابل «إنْفِکاک» نیست. بنابراین «ففي کُلّ الحالات، إحْتیاجٌ إلی العِلَّة لا یَسْتَغْني عن العِلَّة».

ثانیاً: در بررّسی «جِسْم» می بینیم که «جِسْم»، دو بُعْد دارد:

«بُعْد زماني»: یعنی وقتی یک جِسْم در یک «زماني» موجود باشد، در لَحَظات و زمان‌ های بعد هم موجود است.

«بُعْد مَکاني»: «الجِسْم مُرَکَّبٌ مِن أبْعادٍ ثَلاثَة؛ الطُّول و العَرْض و العُمْق».

شما می‌گویید «جِسْم» در آن و لَحظه ی نخست که «حدوث» است، نیازمند است ولی در آنات بعدی «مُسْتَغْني» است! ما در جواب می‌گوییم چه فرقی است بین «بُعْد زَماني» و «بُعْد مَکاني»؟! در «بُعْد مَکاني» هم بگویید «عَرْض جِسْم» هست ولی نیازی به «طول جِسْم» نیست!! لذا می‌ بینید که چنین چیزی محال است.

ثالثاً: نِسْبَت وجود «مَعْلول» به «علّت»، مانند نِسْبَت «معنای حَرْفي» به «معنای إسْمي» است. «معنای حَرْفي» چه «تَصَوُّراً» و چه «تَحَقُّقاً»، همیشه به «معنای إسْمي» مُحْتاج است.

البته منظور ما از «علّت و مَعْلول» در اینجا «عِلَل طَبیعي» نیست؛ زیرا «عِلَل طَبیعي» اصلاً «علّت» نیستند. «علّت إصْطِلاحي» آن است که آفریننده ی «وجود» از «عَدَم» باشد. ما «عِلَل طَبیعي» را از قبیل «مُعِد» می دانیم. حال با بیان این دو مُقدّمه، اگر بگوییم خَلّاق متعال که ما را خَلْق می‌ کند مُستقلاً موجودات را خَلْق می‌ کند، نتیجه این می‌ شود که ما «واجب الوجود» باشیم و این درست نیست چون خَتْم به «شِرْک» می شویم! پس باید بگوییم غیر مُستقل ما را خَلق می‌ کند حال که غیر مُستقل خَلْق می‌ کند، اگر بگوییم ما در «أفْعال» خود بی نیاز از خَلّاق متعال هستیم، معنایش این است که ما مُنْقَلب به «واجب» می شویم و این محال است. پس باید بگوییم ما غیر مُستقل خَلْق می‌ شویم ولی نیازمند به خَلّاق متعال هستیم.

بیان مختصر مرحوم امام خمیني (ره): کسانی که خیال می‌ کنند «وجود إمْکاني»، وجود «مُفْتَقِر» (یعنی وجودی که عَرَضٌ لَه الفَقْر) است، معنایش این است که «واجب» بوده و بعداً «فقیر» شده و این درست نیست. در واقع باید گفت که «مَعْلول» در حدّ ذات دائماً از همان ابتداء تا إنْتِهاء «مْفْتَقر» است نَه این که فقیر نبوده و بعداً «فَقْر» بر او عرضه شده و «فقیر» شده.

رابعاً: این که شما (مُفَوِّضة) معتقدید که ما در «ذات» به خداوند متعال مُحْتاج هستیم امّا در «فِعْل» مُحْتاج نیستیم، معنایش این می شود که «الغِنی في مقام الفِعْل، یَسْتَلْزِم الغِنی في مقام الذّات»؛ زیرا «ذات» ما ساخته ی «أفْعال» ماست. لذا این درست نیست.

 

logo