1404/02/16
بسم الله الرحمن الرحیم
4. الاستدلال على حجّية الخبر الواحد بالسيرة العقلائية/حجية خبر الواحد /الأمارات
موضوع: الأمارات/حجية خبر الواحد /4. الاستدلال على حجّية الخبر الواحد بالسيرة العقلائية
در جلسات پیش سه دلیل (یعنی قرآن، سُنَّت و إجْماع) از «أدلّه ی حُجّیَّت خبر واحد» برای «إثْبات حُجّیَّت خبر واحد» بیان کردیم در این جلسه به آخرین دلیل یعنی «سیره یا بنای عُقَلاء» در این زمینه خواهیم پرداخت.
ادامه ی بحث «أدلّه ی حُجّیَّت خبر واحد»:
«الإسْتِدْلال عَلَی حُجّیَّةِ الخبر الواحد بالسّیرة العُقَلاء»:
مقدّمه:
أوّلاً: در زمان های بسیار دور وسایل إرتباط إجْتماعي وجود نداشت و «بَنای عُقَلاء و عُرْف» بر این بوده که به قول فرد «ثِقة» إکْتفاء و عَمَل می کردند. بنابراین ضرورت ایجاب میکرد که چنین باشد؛ زیرا در غیر این صورت اگر می خواستند به دنبال «خبر مَحْفوف به قرینه» بگردند میبایست برای این کار وقت زیادی صَرْف می کردند لذا نظام زندگی إجْتماعي آن ها دچار هَرج و مَرْج می شد.
ثانیاً: به طور طبیعي انسان به گفتار کسی که «ثِقة» و مورد إعْتماد باشد، گرایش پیدا می کند و عَمَل می کند.
أصل إسْتِدْلال:
سیره ی مسلمانان بخشی از عُقَلای عالَم می باشد لذا به دلیل همین دو مقدّمه ای که عرض شد، به خبر واحدی که فرد «ثِقة» آن را نقل می کند، عَمَل می کنند.
اگر این سیره ی جاری در زمان رسول خدا و معصومین (علیهم السّلام) باطل بود، حتماً مانند «قِیاس فِقهي یا ولایت جائر» حضرات معصومین (علیهم السّلام) آن را مَنْع می کردند.
إشکال: قرآن کریم فرموده: ﴿وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا﴾[1] خداوند متعال «ظَنّ» را نَهْي فرموده و بنای عُقَلاء نیز «دلیل ظَنّي» است.
جواب مرحوم آخوند خراساني (ره) به این إشکال:
الف) این گونه آیات شریفه ناظر بر «أصول دین» یا همان «عَقاید» است و ربطی به «فروع دین» و «أحْکام فِقهي» ندارد.
ب) این آیات کریمه در جایی حُجَّت است که حُجَّت دیگری مثل «سیره ی عُقَلاء» در مقابل آن نباشد.
ج) اگر این آیات کریمه رادِع باشد، مشکل «دَوْر» لازم می آید.
بیان دَوْر: اگر این آیات رادِع باشد، رادِع بودن بستگی دارد به این که «سیره» مُخَصِّص نباشد و مُخَصِّص نبودن این سیره هم مُتوقّف بر این است که این آیات رادِع و حُجَّت باشد، و لذا این «دَوْر» است.
إشکال به این فرمایش:
أوّلاً: اگر شما درست تَتَبُّع کرده باشید می بینید که بعضی از معصومین (علیهم السّلام) در «فروعات فِقهي» نیز بر این آیات کریمه إسْتِدْلال کردهاند.
مثال: در روایتی آمده که شخصی به امام صادق (علیه السّلام) عرض کرد من به هنگام قَضای حاجت به موسیقی همسایه گوش می دهم بنابراین این نباید به لحاظ شرعي مشکلی داشته باشد! حضرت با إسْتِدْلال از آیه ی شریفه ای از قرآن کریم در جواب به او فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَرَضَ الْإِیمَانَ عَلَی جَوَارِحِ بَنِیآدَمَ وَ قَسَمَهُ عَلَیْهَا وَ لَیْسَ مِنْ جَوَارِحِهِ جَارِحَة إِلَّا وَ قَدْ وُکِلَتْ (بِهِ) مِنَ الْإِیمَانِ بِغَیْرِ مَا وُکِلَتْ بِهِ أُخْتُهَا وَ مِنْهَا عَیْنَاهُ اللَّتَانِ یَنْظُرُ بِهِمَا وَ رِجْلَاهُ اللَّتَانِ یَمْشِی بِهِمَا فَفَرَضَ (عَلَی) الْعَیْنِ أَلَّا تَنْظُرَ إِلَی مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْ تُغْمِضَ عَمَّا نَهَاهُ اللَّهُ عَنْهُ مِمَّا لَا یَحِلُّ لَهُ وَ هُوَ عَمَلُهُ وَ هُوَ مِنَ الْإِیمَانِ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا فَهَذَا مَا فَرَضَ اللَّهُ مِنْ غَضِّ الْبَصَرِ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ وَ هُوَ عَمَلُهَا وَ هُوَ مِنَ الْإِیمَان»[2] .
ثانیاً: رابطه ی بین این آیات شریفه و سیره در ما نحن فیه،«تخصیص» نیست بلکه «تَخَصُّص» (خروج موضوعي) است؛ زیرا آیات شریفه ناظر «خَرْص و أوْهام» است ولی سیره یک «أمْر عُقَلایي» است که دل به وسیله آن سکون پیدا می کند. لذا بین آیات و سیره از نِسَب أرْبعة، «تَبایُن» است نَه «عموم و خصوص مُطْلَق» تا در شک بین «حُجَّة قَطْعیّة» (آیات مربوط به مَنْع عَمَل به ظَنّ) و «حُجَّة مَشْکوکة» (سیره ی عُقَلاء) فقط آیات را أخْذ کنیم.
ثالثاً: ما می توانیم به آیات عَمَل کنیم در صورتی که «دَوْر» هم لازم نیاید! به این نَحْو: این آیات شریفه «دلالت قَطْعي» دارند بر این که «ظَنّ» حُجَّت نیست. رادِعیّت این آیات نسبت به سیره، بستگی دارد به «عَدَم ثبوت کَوْن السّیرة مُخَصِّصاً» و این «موقوفٌ عَلَیه» در واقع «أمْرٌ مُحَقّقٌ»؛ لذا چون این جای شکی نیست، پس «دَوْر» نیست.
إسْتِدْراک: بله؛ اگر رادِعیّت این آیات نسبت به سیره، بستگی داشت به «عَدَم کَوْن السّیرة مُخَصِّصاً» و اسمی از «ثُبوت» نبود، می توان گفت مشکل «دَوْر» لازم می آید.
نکته ی پایانی:
نظر غالب عُلَماء: «خبر ثِقة» حُجَّت است.
نظر ما و نظر مرحوم شیخ أنْصاري (ره): آن چیزی که حُجَّت است، «خبر موثوقٌ عَلَیه» می باشد و «ثِقة بودن» قرینه است برای «خبر موثوقٌ الصّدور». لذا گاهی از أوقات می بینیم که عُلَماء به «خبر فرد ثِقة» عَمَل نمی کنند.
طبق این مَبنا هر چهار روایت زیر حُجَّت می شود:
۱. «الصَّحیح»: تمام راویان این نوع روایت، «عادِل، امامي» است.
۲. «الحَسَن: راویان این نوع روایت، «امامي و مَمْدوح» هستند.
۳. «المُوثَّق»: راویان این نوع روایت، «غیر امامي ولی ثِقة» هستند؛ مثل:«بني فضّال» که «فتحي» هستند.
۴. «الضَّعیف»: راویان این نوع روایت، در حقّشان چیزی وارد نشده؛ نَه «ثقة بودن» و نَه چیز دیگر. نَه به معنای این که راويان آن «کَذّاب» باشند.
غالب عُلماء قائل اند به این که از این چهار نوع روایت، فقط نوع اوّل (یعنی روایت صحیح) حُجَّت است.
به نظر ما هر چهار نوع این روایات طبق شرط «موثوقٌ الصّدور» بودن می توانند حُجَّت باشند.
نکته: فرق است بین روایت «الضَّعیف» و روایت «المَجْهول». روایت «ضعیف» یا همان «مُهْمَل»، راوي آن شناخته شده هست ولی چیزی در موردش از حضرات معصومین (علیهم السّلام) گفته نشده. امّا راوي روایت «المَجْهول»، ناشناخته و ناشناس است.
نظر نهایی ما: «خبر واحد» حُجَّت است به دلیل «سیره و بنای عُقَلاء» که به إمضای شارع مُقَدَّس رسیده. علاوه بر آن پشتوانه ی حُجَّت بودن روایات «موثوقٌ الصّدور» بودن روایت است.