« فهرست دروس
درس خارج اصول آیت‌الله جعفر سبحانی

1404/02/13

بسم الله الرحمن الرحیم

الآية الثالثة: آية الكتمان - الآية الرابعة: آية السؤال/حجية خبر الواحد /الأمارات

 

موضوع: الأمارات/حجية خبر الواحد /الآية الثالثة: آية الكتمان - الآية الرابعة: آية السؤال

 

در جلسه ی پیش دو إشکال مهمّ در رابطه با «إثبات أدلّه ی حُجّیَّت خبر واحد» به وسیله ی آیه ی شریفه ی «نَفْر» را مورد بررّسی قرار دادیم. در این جلسه به بررّسی آیه ی شریفه ی «کتمان» و سایر آیات برای «إثبات حُجّیَّت خبر واحد» خواهیم پرداخت.

 

ادامه ی بحث «إثبات حُجّیَّت خبر واحد»:

آیه ی کِتمان:

﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَىٰ مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَٰئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ﴾[1]

ترجمه: کسانی که حقایق [در مورد رسول گرامی إسْلام] را «کِتْمان» می‌ کنند، مورد لَعْن خداوند متعال و مورد لَعْن لاعِنین هستند.

مقدّمه:

از آیات قرآن کریم استفاده می‌ شود که عُلمای یَهود و نَصاری پیامبر گرامی إسلام (صَلَّی الله علیه و آله و سَلَّم) را مانند فرزندان خود آشکارا می‌ شناختند؛ مثل این دو آیه ی شریفه:

۱. ﴿الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ﴾[2]

۲. ﴿فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِين﴾[3]

کِیفیّت إسْتِدْلال با آیه ی شریفه ی «کِتمان»:

اگر «کِتْمان» حرام است، پس برای دیگران نیز عَمَل واجب است. به عبارت فنی‌تر «حُرْمَت کِتْمان» مُلازمه با «وجوب عَمَل» است.

إشکال به این إسْتِدْلال: ما هم چنین مُلازمه‌ ای را قبول داریم اما «إجْمالاً». امّا به صورت «تَفْصیلي» در مقام بیان سایر «شروط» نیست. به عبارت دیگر این آیه در مقام این است که بفرماید قول آن ها (یعنی یَهود و نَصاری) در این مورد، حُجَّت است امّا این آیه ی شریفه در مقام بیان این نیست که در چه شرایطی حُجَّت است. بنابراین همان إشکالی که به آیه کریمه ی «نَفْر» نسبت به شرایط خُصوصیّات وارد کردیم، در این آیه ی شریفه ی «کِتْمان» نیز وارد است.

شاهد: ﴿وَمَنْ يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ﴾[4]

 

آیات «وجوب السُؤال»:

۱. ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾[5]

۲.﴿وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾[6]

بخواهیم از این دو آیه ی شریفه برای «حُجّیَّت خبر واحد» استفاده کنیم باید در سه مقام بحث کنیم:

الف) شأن نزول آیه ی شریفه:

مشرکین مّکّه نسبت به پیامبر عظیم الشَّأن إسْلام می گفتند: این چه پیامبری است که در بازار راه می‌رود و طَعام می‌ خورد و آب می‌ نوشد؟! ﴿وَقَالُوا مَالِ هَٰذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ﴾[7] پیامبر باید مَلَک باشد!! ﴿لَوْلَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا﴾[8]

لذا قرآن کریم برای کوبیدن این شُبْهِه می‌ فرماید: ﴿فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾ یعنی بروید از عُلمای یهود و نَصاری بپرسید تا به شما بگویند سایر پیامبران نیز همین گونه بودند.

ب) کِیفیّت إسْتِدْلال با این آیه ی شریفه:

«وجوب سؤال کردن»، مُلازمه دارد با «وجوب عَمَل کردن». یعنی اگر از چیزی پرسیدیم، باید به آن عَمَل کنیم و إلّا لَغْو است.

ج) إشکالات پنجگانه به إسْتِدْلال با این آیه ی شریفه:

إشکال نخست: «المُرادُ بأهْل الذِّکْر و أهْل الکِتاب، الأئمّة (علیهم السّلام)»؛ مراد از «أهْل الذِّکر و أهْل الکِتاب»، حضرات چهارده معصوم (علیهم السّلام) هستند و این هیچ ربطی به زُرارة و أمْثال ایشان ندارد!

جواب به این إشکال: هر چند سِیاق آیات، «أهْل الکِتاب» را می رساند ولی روایات، «معصومین (علیهم السّلام)» را می رساند، ولی این آیه ی شریفه یک قانون طبیعی که «فِطْرت إنساني» باشد را می‌ فرماید. در «فِطْرت إنسان» است که چیزی را که نمی‌ داند از أهْل آن و متخصّصان آن سؤال کند. بنابراین نسبت به مسأله ی پیامبر گرامی إسلام، «أهْل الکِتاب» است ولی نسبت به مسائل إسْلامی مراد معصومین (سلام الله علیهم) هستند و مثلاً نسبت به مِعْماري، مراد مهندسین هستند. لذا نباید خیلی مُلا نُقْطه ای باشیم! چون این آیه ی شریفه «إرْشاد» است نَه این که «حُکْم تأسیسي» باشد.

إشکال دوم: «السُّؤال لِغایَة العِلْم»؛ آیه ی شریفه می‌ فرماید: از «أهْل الذِّکْر» بپرسید تا بدانید. این در جایی است که مفید علم باشد و این ربطی به «خبر واحد» ندارد؛ زیرا «خبر واحد» مفید «عِلْم» نیست بلکه مفید «ظَنّ» است. پس معلوم می‌شود این آیه شریفه ناظر به «أصول عَقاید» است. امّا نسبت به «أحْکام فقه» باید بپرسیم و عَمَل کنیم؛ زیرا در «أحْکام عَمَلیّه» که «عِلْم» شرط نیست.

جواب به این إشکال: هم در «أصول عَقاید» و هم در «أحْکام عَمَلي»، غایت «عِلْم» است؛ نهایتاً در «أصول عَقاید» عِلْم به «عَقاید» است ولی در «أحْکام عَمَلیّه»، عِلْم به «وظایف» است.

إشکال سوم: «المُراد، أهْل العِلْم لا نَقَلَت الحَدیث»؛ آیه شریفه کسانی است که «أهْل عِلْم» باشند نَه این که صِرْفَاً روایت نَقْل کنند؛ زیرا معمولاً «خبر واحد» را راویان ساده نقل می کردند.

جواب به این إشکال: سَرچشمه ی عِلْم راویان حدیث، همان «روایات» است و همین کفایت می‌کند.

إشکال چهارم: «وجوبُ السُّؤال لایُلازِم وجوبَ القَبول»؛ سوال واجب است امّا این که مُکلَّف فوراً به آن عَمَل کند را از کجا می فرمایید؟! بنابراین سُؤال می‌ کنند تا چند نفر به حَدّ عِلْم برسند و بعد عَمَل کنند. این آیه ی شریفه إجْمالاً در مقام بیان «وجوب سؤال» و «وجوب قبول» است. امّا در مقام بیان «شرایط سؤال و قبول» نیست.

إشکال پنجم: این آیات شریفه (نَبَأ، نَفْر، کِتْمان و سؤال)، در مقام بیان نیستند بلکه در مقام بیان أصْل حُکْم هستند امّا این که شرایط را بیان کنند، نیستند.

نکته: این إشکال تقریباً همان إشکال چهارم است امّا با دایره ی وسیع‌ تر.

به نظر ما این دو إشکال أخیر وارد و صحیح است.

 

آیه ی «أُذُن»:

﴿وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[9]

تفسیر این آیه ی شریفه: یکی از منافقین بر عَلَیه پیغمبر گرامی إسْلام، کلام ناروایی زده بود که ایشان حرف همه کسی را قبول می کند. حضرت او را إحْضار کرد و از او پرسید: شما این کلام را گفته‌اید؟! او کِتْمان کرد! و بعد که از مَحْضَر حضرت خارج شد گفت: من این حرف را زدم و بعد که از من پرسید و من کِتْمان کردم و او قبول کرد! پس معلوم می شود پیامبر «أُذُن» است و حرف هر کسی را می پذیرد! قرآن کریم در ردّ این أراجیف و نسبت های ناروای او به پیامبر عَظیم الشَّأن إسْلام می فرماید: این حرکت حضرت سیاست است که إیجاب می‌ کند با چنین حرکاتی، جامعه را نگه دارد.

 


logo