1404/02/09
بسم الله الرحمن الرحیم
الآية الثانية: آية النفر/حجية خبر الواحد /الأمارات
موضوع: الأمارات/حجية خبر الواحد /الآية الثانية: آية النفر
در جلسه ی پیش «أدلّه ی حُجّیَّت خبر واحد» به وسیله ی آیه ی «نَبَأ» را مورد نَقْد و بررّسی قرار دادیم. در این جلسه به بیان «أدلّه ی حُجّیَّت خبر واحد» به وسیله ی آیه ی «نَفْر» خواهیم پرداخت.
ادامه ى بحث «أدلّه ی حُجّیَّت خبر واحد» به وسیله ی آیه ی «نَفْر»:
آیه ی «نَفْر»: ﴿فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ﴾[1]
عرض شد برای استفاده از این آیه شریفه باید چهار مرحله را طِی کنیم:
الف) دیدن سِیاق آیه ی شریفه:
آیه ی ما قبل: ﴿وَلَا يُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً وَلَا يَقْطَعُونَ وَادِيًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾[2]
این آیه مربوط به «جهاد» است.
آیه ی ما بعد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ﴾[3]
این آیه هم مربوط به «جهاد» است.
نکته ی مهمّ: علاوه بر دقّت در «سِیاق»، باید «مَرْجَع ضَمائر» (در کلمات شریف: «لِیَتَفَقَّهوا، وَلِیُنْذِروا، یَرْجَعوا» در آیه ی کریمه نیز «وَحْدَت» داشته باشد.
تفاسیر موجود در مورد آیه ی کریمه «نَفْر»:
تفسیر نخست: این آیه ی شریفه فقط ناظر به «أهل مدینه» نیست بلکه ناظر به أهل مَدینه و ما وَراء مَدینه تا به «شمال جَزیرة العَرَب» می باشد که علاوه بر مسلمانان، کافران نیز در آن منطقه زندگی می کردند. پس معنای آیه شریفه این می شود که از هر فِرقه و طایفهای از این مناطق به جهاد بروند تا در جهاد، إمْدادهای غیبي را مشاهده کنند و إیمانشان قَوی تر شود و و بعد از این که «تَفَقُّه» کردند به قوم و مناطق خود برگردند و به کافران «إنْذار» دهند که ما قدرت هایی از دین إسْلام (این دین آسمانی) دیدیم لذا شما هم مسلمان شوید.
إشکال به این معنا: از یک طرف این تفسیر و معنا قُوَّت دارد و آن هم این است که هم سِیاق حفظ شده و هم مَرْجَع ضَمائر یکی می باشد و لذا تمام ضَمائر به «نافرین» برمیگردد. امّا این معنا با آن که قُوَّت دارد، سه إشکال به آن وارد است:
أوّلاً: «تَفَقُّه» در دین این نیست که «إمْدادهای غیبي» را ببینند. زیرا این «إمْدادهای غیبي»، قُوَّت إیمان میآورد ولی «تَفَقُّه» این است که مَعارف، أحْکام دین، روایات، قرآن مجید و تفاسیر آن را بدانند.
ثانیاً: در همه ی جنگ ها و غَزَوات، «إمْدادهای غیبي» نبود. مثلاً مسلمانان در جنگ «أُحُد»، هفتاد کُشته دادند یا در جنگ «حُنین» نظام از هم گُسَست!
ثالثاً: این آیه ی شریفه در سوره ی مبارکه «توبه» می باشد و این سوره در سال نُهُم هِجْري قَمَري نازل شده. و این سال در شمال مدینه دیگر کافری نبود همه مسلمان بودند!
تفسیر دوم: این آیه ی شریفه فقط خِطاب به «مؤمنین مدینه» هست. لذا معنای آیه ی کریمه این می شود که عدّهای از طایفه ی «مؤمنین مدینه» به جهاد بروند و عدّهای نزد پیامبر أکْرَم (صَلّی الله علیه و آله و سَلَّم) بمانند و تّفَقُّه در دین یعنی مَعارف، أحْکام دین، روایات، قرآن مجید و تفاسیر آن را یاد بگیرند که هر وقت جهادگران به نزد قوم خود بازگشتند، آنچه را که از حضرت آموزش دیدهاند را به آن ها مُنْتَقل کنند.
إشکال به این معنا: این تفسیر و معنا از حیث «سِیاق» محفوظ است امّا ضَمائر به یک مَرْجَع بر نمی گردد. ضَمائر کلمات شریف «لِیَتَفَقَّهوا، وَلِیُنْذِروا» به کسانی که در مدینه نزد حضرت آموزش می بینند بر می گردد. ولی ضمیر کلمه ی «رَجَعوا» به «جهادگران مدینه» بر می گردد. و این بر خِلاف تفسیر است.
تفسیر سوم: اصلاً این آیه را باید مِنْهای از «سِیاق» (جهاد) معنا کرد. لذا معنای این آیه ی شریفه این می شود که همه ی أفراد طَوایف و فِرقه های مسلمین نمی توانند طَلَبه شوند و کارشان فقط یادگیری «مَعارف أحْکام دین، روایات، قرآن کریم و تفاسیر آن و...» باشد. بلکه مراد این است که عدّهای از این مسلمانان بیایند و در حوزه ها و دانشگاه ها این مَعارف را یاد بگیرند و بعداً به شهر خود برگردند و آنچه را یاد گرفته اند به قوم و شهر خود «إنْذار» و آموزش دهند.
لذا این آیه مختصّ به بحث جهاد نیست. از روایات این تفسیر فهمیده می شود.
دو نمونه از این روایات:
۱. «الفضل بن شاذان عن الرضا (علیه السّلام) قال: انّما امروا بالحجّ لعلّ الوفاد الی الله (عَزّ و جَلّ) و طلب الزیاد و الخروج من کل ما اقترف العبد تائبا مما مضی مستانفا لما یستقبل مع ما فیه من اخراج الاموال و تعب الابدان و الاشتغال عن الاهل و الولد و حظرالنفس عن اللذات شاخصا فی الحر و البرد ثابتا علی ذلک دائما مع الخضوع و الاستکان و التذلل مع ما فی ذلک لجمیع الخلق من المنافع لجمیع من فی شرق الارض و غربها و من فی البر و البحر ممن یحج و ممن لم یحج من بین تاجر و جالب و بائع و مشتری و کاسب و مسکین و مکار و فقیر و قضاء حوائج اهل الاطراف فی المواضع الممکن لهم الاجتماع فیه مع ما فیه من التفقه و نقل اخبار الائمه الی کل صقع و ناحی کما قال الله (عَزّ و جَلّ): ﴿فلولانفر من کل فرق منهم طائف لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون﴾»[4] .
۲. «عن عبد المُؤمِن الأنصاريّ قلت للإمامِ الصّادقِ (عليه السّلام): إنّ قَوما رَوَوا أنَّ رسولَ اللّهِ (صَلّى الله عليه و آله و سَلَّم) قالَ : إنّ اخْتِلافَ اُمَّتي رَحمَةٌ؟ فقالَ: صَدَقوا. قلتُ: إنْ كانَ اخْتِلافُهُم رَحمَةً فاجْتِماعُهُم عَذابٌ؟ قالَ: لَيس حيث تَذهب وذهبوا، إنَّما أرادَ قولَ اللّهِ (عزّ و جلّ): ﴿فلَولا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ﴾، فأمَرَهُم أنْ يَنْفِروا إلى رسولِ اللّهِ (صَلّى الله عليه و آله سَلَّم) و يَخْتَلِفوا إلَيهِ فيَتَعلّموا ثُمَّ يَرْجِعوا إلى قَومِهِم فيُعَلّموهُم، إنّما أرادَ اخْتِلافَهُم مِن البُلْدانِ، لا اخْتِلافا في دِينِ اللّهِ، إنّما الدِّينُ واحِدٌ»[5] .
نکته: کلمه ی «إخْتلاف» در این روایت شریف، یعنی رفت و آمد.
إشکال به این معنا: در این تفسیر و معنا هر چند «ضَمائر» به یک «مَرْجَع» بر می گردد امّا «سِیاق»، محفوظ نیست.
جواب به این إشکال: این آیه ی شریفه دو بار در دو جا نازل شده. مثل آیه ی شریفه ی ﴿وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَىٰ﴾[6] . این آیات شریفه در أوّل بِعْثَت نازل شده. امّا همین آیه ی کریمه موقع از دنیا رفتن رسول خدا نیز نازل شده: «وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ مِن الشَّفاءَ فَتَرْضَى». بنابراین چه اشکال دارد که بگوییم آیه ی «نَفْر» نیز دو بار نازل شده.
تفسیر چهارم [مرحوم علّامّة طباطبایي (ره)]: خطاب آیه ی شریفه ی «نَفْر» به مجموع «أُمّت إسلامي» است. لذا گروهی از أُمّت إسلامي باید «نافر» باشند تا در نتیجه «مُسَلَّح» باشند برای «جهاد با دشمنان»، و گروهی دیگر از أُمّت إسلامي نیز باید «نافر» شوند و «مُصْلِح» باشند برای «آموختن أحْکام دیني»؛ بعد که به هم رسیدند آنچه را آموخته اند به یکدیگر بیاموزند.
با این معنا هم «سِیاق» و هم «إتّحاد مَرْجَع ضَمائر» حفظ می شود.
إشکال به این معنا:
أوّلاً: ظاهر از این آیه ی شریفه «نَفْر واحد» است.
ثانیاً: «مَرِجَع ضَمائر»، إخْتلاف پیدا می کند. ضَمائر کلمه ی «لِیّتَفَقَّهوا» و کلمه ی «وَلِیُنْذِروا» به «سرباز مُصْلِح» و ضمیر کلمه ی «یَرْجَعوا» به «سرباز مُسَلَّح» بر می گردد.
بنابراین به نظر ما بین این چهار تفسیر، «تفسیر سوم» درست است.
چگونگی إسْتِدْلال بر «حجّیَّت خبر واحد» به وسیله ی آیه شریفه ی «نَفْر»:
مقدّمات بحث:
أوّلاً: عبارت شریف «لَعَلّهُم یَحْذَرون» در این آیه ی شریفه یعنی «تَرَجّي»؛ و این صفت برای خداوند سُبْحانَه محال است؛ زیرا این صفت مُتعلِّق به موجود جاهل است و خداوند سُبْحانَه «عالِم و مُحیط» به کُلّ امور است. بنابراین کلماتی نظیر «تَرَجّي و تَمَنّي» در همان معنای «لَفْظي» خود به کار رفته اند امّا «مَبادي» آن ها فرق دارند. به عبارت سادهتر اگر موجود جاهل این دو صفت را به کار بِبَرد به معنای این است که «جاهل» است و «امید» دارد که بداند. امّا اگر این صفت را خداوند سُبْحانَه به کار بِبرد، معنای «مَبادي» آن، «حُبّ ذات أقْدَس إله» است؛ یعنی «ترسیدن بندگان» برای خداوند متعال «مَحبوب» است.
ثانیاً: حال که این صفت «تَرَجّي» برای باري تعالی محبوب شد، «مُقْتَضي حَذْر» نیز هست؛ زیرا اگر چنین نبود مَجْرای «بَرائت» بود. و حال که این «حَذْر» در واقع «مُقْتَضي» شد، مانعی ندارد و چون مانع نیست، دیگر «واجب» می شود نَه «مُسْتَحَب». پس با ترسیدن مُکَلَّف قول «مُنْذِر» نیز برای او حُجَّت می شود.