1404/02/07
بسم الله الرحمن الرحیم
الإشكالات غير المختصّة بآية النبأ/حجية خبر الواحد /الأمارات
موضوع: الأمارات/حجية خبر الواحد /الإشكالات غير المختصّة بآية النبأ
در جلسه ی پیش دو إشکال مهمّ در رابطه با إسْتِدْلال به آیه ی شریفه ی «نَبَأ» برای «إثْبات حُجّیَّت خبر واحد» را همراه با نَقْد و بررّسی بیان نمودیم.
در این جلسه به بیان سایر إشکالات مطرح شده در مورد کُلّیّت «أدلّه ی حُجّیَّت خبر واحد» خواهیم پرداخت.
چند إشکال در مورد کُلّیّت «أدلّه ی حُجّیَّت خبر واحد»:
إشکال نخست: رابطه ی بین «أدلّه ی ناهي از ظَنّ» و «أدلّه ی حُجّیَّت خبر واحد»، از نِسَب أربعة، «عموم و خصوص مِن وَجْه» است؛
بیان «عموم و خصوص مِن وَجْه»:
نقطه ی إفْتِراق اوّل: جایی که «أدلّه ی حُجّیَّت خبر واحد» هست، امّا أدلّه ی ناهی از ظَنّ» نیست؛ مثل: «خبر عادل» به شرط این که «مفید عِلْم» باشد.
نقطه ی إفْتِراق دوم: جایی که «أدلّه ی ناهی از ظَنّ» هست ولی «أدلّه ی حُجّیَّت خبر واحد» نیست؛ مثل: «خبر فاسِق».
نقطه ی إشْتِراک: «خبر عادل مفید ظَنّ»؛ از این نظر که «خبرِ عادل» است، باید به آن عَمَل کنیم و از آن نظر که «مفید ظَنّ» است، نباید به آن عَمَل کرد. بنابراین ما نمی توانیم بگوییم «خبر واحد» در همه جا حُجَّت است و فقط در جایی که «مفید عِلْم» است می تواند حُجَّت باشد و غالباً هم «مفید ظَنّ» است.
جواب به این إشکال: قبلاً عرض کرده بودیم که مراد از «ظَنّ»، در واقع «گمان» و «ظَنّ منطقي» نیست بلکه به معنای «خَرْص» است. پس أدلّه ای که می فرماید به «ظَنّ» عَمَل نکنید منظور «ظَنّ خَرْصي» است نَه «ظَنّ منطقي».
إشکال دوم: شما می گویید «خبر عادل» حُجَّت است؛ مرحوم سیّد مرتضی (ره) هم «عادل» است امّا ایشان می فرماید: من از طریق «إجْماع» کشف کردهام که «خبر واحد عادل»، حُجَّت نیست و این «إجْماع»، خبر از قول معصوم (علیه السّلام) می دهد!
جواب به این إشکال: قبلا عرض کردیم خبر واحدی حُجَّت است که «عن حِسٍّ» باشد. مرحوم سیّد مرتضی (ره) خبر میدهد امّا نَه «عن حِسٍّ» بلکه «عن حَدْسً» خبر می دهد.
مَعْرَکةُ الآراء: «الإشکالاتُ الواردة عَلَی الأخْبار مع الواسطة»:
الف) «أدلّه ی حُجّیَّت خبر واحد» که جوهر آن همان «صَدَّق العادل» است، مُنْصَرِف است به «أخْبار بلاواسطه» نَه «أخْبار مع الواسطه». یعنی اگر «جناب زُرارة» از امام معصوم (علیه السّلام) نقل کند حُجَّت است و ما قبول داریم امّا «زُرارة» که نقل نکرده بلکه مرحوم شیخ کُلیني (ره) نَقْل کرده!
جواب به این إشکال: در «إنْصراف» یا باید «کَثْرَةُ الوجود» باشد یا «کَثْرَةُ الاسْتِعْمال». هیچ کدام از این ها در «أخْبار بلاواسطه» نیست.
ب) «صَدَّق العادل» مُنْصَرِف است به «أخْبار وجداني» نَه «خبر تَعَبُّدي». یعنی مثلاً روایتی که از مرحوم شیخ صدوق (ره) طبق یک سلسله سَنَدی نقل شده، فقط فقره ی اوّل آن سَنَد که نَقْل مرحوم شیخ صدوق (ره) از مرحوم شیخ کُلیني (ره) باشد «وجداني» و حُجَّت است و مابقی «وجداني» نیست بلکه «خبر تَعَبُّدي» است، در نتیجه برای ما حُجَّت نیست.
جواب به این إشکال: «أخْبار وجداني» با «خبر تَعَبُّدي» چه فرقی می کند در حُجَّت بودن؟! إتّفاقاً در بین مردم، «خبر تَعَبُّدي» بیشتر از «أخبار وجداني» است.
نکته: این دو إشکال چون ضعیف بوده اند، در رسائل و کفایة نیامده امّا سه إشکال بعدی آمده چون إشکالات مهمّی هستند.
ج) «لزومُ کَونُ المُخْبَرِ بِه، ذا أَثَرٍ شَرْعيٍّ»؛ یعنی مثلاً اوّل سَنَد روایتی که مرحوم شیخ صدوق (ره) از مرحوم کُلیني (ره) روایت کرده، أَثَر شَرْعي ندارد؛ زیرا قول مرحوم کُلیني (ره) [حَدَّثنا الکُلیني أو حَسَن الصَّفّار] در اینجا «مُخْبِر به» است و أَثَر ندارد. آنچه أَثَر دارد قولی است که مستقیماً از امام معصوم (علیه السّلام)؛ مثل: قال، قال العَسْکري (علیه السّلام).
جواب به این إشکال: آنچه برای حُجَّت بودن مهمّ است، أَثَر شَرْعي «مِن حیث المجموع» می باشد و این که کار، کار لَغْوی نباشد نَه بَند بَند سلسله سَنَد حتماً بررّسی شود که دارای أَثَر باشد. یعنی همین که ما با چند عادل به قول معصوم (علیه السّلام) برسیم کفایت می کند لذا فرق است بین «کَوْن التَعَبُّد لَغْواً» با «کَوْن التَعَبُّد غیر لَغْوٍ».
د) «إتّحادُ الحُکْم، مع جُزْءِ الموضوع»؛ «صَدَّق العادل»، مُرَکّب از سه چیز است:
۱. «الحُکْم»
۲. «الموضوع»
۳. «الأَثَر»
این ترکیب فقط در آخرِ سلسله سَنَد هست؛ لذا وقتی «جناب حَسَن صَفّار» می گوید «قال الإمام العَسْکَري (علیه السّلام)»، هم «حُکْم» هم «موضوع» و هم «أَثَر» هست. امّا در أوایل سَنَد، این ترکیب نیست؛ یعنی «حُکْم و موضوع» هست امّا «أَثَر» نیست. مثلاً وقتی مرحوم شیخ صدوق (ره) میفرماید: حَدَّثنا الکُلیني (ره)، حُکْم (صَدِّق) هست و موضوع (حدیث الکُلیني) هم هست و أَثَر آن، «حَدَّثَ العادل» است. لذا همان «حَدَّثَ العادل» که حُکْم بود، برگشت در اینجا «جُزْءُ الموضوع» شد.
جواب ما به این إشکال: همان جوابی که در إشکال قبل بیان کردیم، در اینجا هم می آید. یعنی لازم نیست که بَند بَند سلسله سَنَد یک أَثَری داشته باشد؛ بلکه یک أَثَر کُلّي و «مِن حیث المجموع» کافیست برای حُجَّت بودن.
آخرین إشکال را در جلسه ی آینده بررّسی خواهیم کرد.