1404/01/26
بسم الله الرحمن الرحیم
الحجج الشرعية : تقسيم الشهرة إلى الروائية و العملية و الفتوائية/الشهرة الفتوائيّه /الأمارات
موضوع: الأمارات/الشهرة الفتوائيّه / الحجج الشرعية : تقسيم الشهرة إلى الروائية و العملية و الفتوائية
در جلسه ی پیش متواتر بودن یا مُتواتر نبودن «قَرائات سَبْع» را مورد بررّسی قرار دادیم و عرض کردیم «قَرائات سَبْع» مُتواتر نیستند و ما فقط یک قَرائت داریم که این قَرائت همین قرائت قرآن موجود بین ماست که آن را «حَفْص بن عاصِم» از أمیرالمؤمنین (علیه السّلام) نَقْل کرده. در این جلسه به بررّسی تَواتر همین قرآن موجود خواهیم پرداخت.
«بررّسی تَواتر قَرائت قرآن موجود میان مسلمین»:
به نظر ما آن قَرائتی که مُتواتر هست، همین «قَرائت قرآن موجود میان مسلمین» است.
دلیل: با تَتَبُّع در کلّ دنیا و در بین مسلمین مشخّص می شود که قَرائتی که بین مسلمین و جهان رواج دارد و خوانده می شود از زمان رسول أکْرم (صَلّی الله علیه و آله و سَلَّم) تا کنون، همین «قرآن فعلی موجود در بین مسلمین» است. حتّی قرآن هایی با تَتَبُّع پیدا و کشف شده که در سال یکصد هجري قَمَري نوشته شده و دقیقاً عین همین قرآن موجود است.
جناب زرقاني: قرآن کریم متواتر است در غیرِ «قَرائات سَبْع». یعنی غیر از این قُرّاء، مابقی مُتواتر است و یا مُتواتر است به شرط این که چند قاري با آن مُوافقت کنند.
إشکال به این فرمایش: این فرمایشات ایشان کم لطفی است. زیرا اصلاً این قُرّاء آَثَری در این قرآن کریم فعلی نگذاشته است. بنابراین این قول خداوند تبارک و تعالی که در قرآن کریم فرموده: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾[1] ، صادق است و إثْبات شده و تا أَبَد صادق خواهند ماند. و در جایی دیگر از قرآن مجید فرموده: ﴿لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ﴾[2] ﴿إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ﴾[3] ﴿فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ﴾[4] ﴿ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ﴾[5]
همه ی این فرمایشات خداوند سُبْحانَه حاکي از صحّت و تَواتُر همین قرآن فعلی موجود است.
إسْتِدْراک: بله؛ ممکن است بعضی از حرکات آن مُتواتر نباشد که آن هم با دقّت می توان واقع را پیدا کرد.
«هَل نَزَلَ القرآنُ عَلَی سَبْعَةِ أحْرُف»؟
در روایتی آمده: «نَزَلَ القرآنُ عَلَی سَبْعَةِ أحْرُف»[6] .
مراد از این روایتی که رسول گرامی إسْلام در قرآن کریم فرموده چیست؟
کسانی که علاقه به قرائات قرآن دارند، قائل هستند به این که این فرموده حضرت، إشاره به «قَرائات سَبْع» دارد. یعنی حضرت در أیّام حیات خود از آینده خبر داده که قرآن در هفت قَرائت مختلف، قرائت می شود!
إشکال به این فرمایش: ما روایات را بررّسی و جمع کردیم و متوجّه شدیم که اصلاً این روایات جز یکی، ناظر به این مطلب نیست. روایات ما در مورد این روایت حضرت، سه دسته هستند:
۱. مراد از این «سَبْعَةِ أحْرُف»، یعنی قرآن کریم دارای «بُطون» است. و کلمه ی «سَبْعَةِ» از باب مبالغه است. یعنی ممکن است قرآن کریم سه بَطْن یا هفت بَطْن و یا بیشتر از هفت بَطْن داشته باشد.
مثل این روایت: «انّ القرآنَ نَزَلَ عَلَی سَبْعَةِ أحْرُف و أدْنی ما للامام أنْ یُفْتی عَلَی سَبْعَة وجوهٍ»[7] .
شاهد:
یک آیه را می توان چند جور معنا و تفسیر کرد. مثل این آیه ی شریفه: ﴿فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَىٰ كَوْكَبًا قَالَ هَٰذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ﴾[8] این آیه کریم را سه جور می توان معنا کرد:
معنای نخست: کلام حضرت إبراهیم (علیه السّلام) در این آیه ی کریمه این است که این خداست و خدا باید نسبت مَرْبوب خود ناظر باشد. لذا این ستارگان که رفتند! پس این خدا [یعنی ستارگان] از من بی خبر است و خدای بی خبر به درد من نمی خورد!
معنای دوم: کلام حضرت إبراهیم (علیه السّلام) در این آیه ی کریمه این است که این خدا خدا أصیل می باشد ولی این خدا [یعنی همین ستارگان] هر روز می رود و می آید؛ پس معلوم میشود که خودش [ستارگان] مَرْبوب است نه رَبّ!
معنای سوم: کلام حضرت إبراهیم (علیه السّلام) در این آیه ی کریمه این است که «حَرکت» علاوه بر «مَبْدأ، مَقْصَد و مَقوله»، نیاز به «غایة» هم دارد. پس چرا این خدا [یعنی ستارگان] می رود و می آید؟! آیا این یعنی «مِن النَّقْصٌ إلی الکَمال» یا «مِن الکَمال مِن النَّقْصٌ»؟! اگر دومی مراد باشد که خیلی افتضاح است! زیرا این به إصْطلاح خدا [ستارگان] مرتباً نازل می شود! و اگر مطلب نخست باشد پس معلوم میشود که این خدا [ستارگان] ناقص است و نیازمند کمال است و چیزی که نیازمند کمال باشد، نمی تواند خدا باشد؛ زیرا خداوند باید بینیاز و در کمال مطلق باشد.
روایاتی که میفرمایند: مراد از این «سَبْعَةِ أحْرُف» این است که قرآن کریم مضامین کَلامي دارد و این مضامین هفت قِسْم است. مثل این روایت شریف: «أُنْزل القرآن عَلَی سَبْعَة أقْسام، کُلُّ مِنها شافٍ کافٍ و هی: أمْرٌ و زَجْرٌ و تَرْغیبٌ و تَرْهیبٌ و جَدَلٌ و مَثَلٌ و قِصَصٌ....»[9] .
۳. فقط یک روایت هست که شاهد نظر علاقه مندان به قَرائات سَبْع است. و این روایت را «أحْمد إبن هلال» نقل کرده.
روایت این است: «أتاني آتٍ مِن الله فقال: انّ الله یامرک انْ تَقْرا القرآن علی حَرْف واحد. فقُلْتُ: یا رَبّ وسع عَلَی أُمّتي، فقال: انّ الله یأمُرک انْ تَقْرا القرآن عَلَی سَبْعَة أحْرُف»[10] .
این فرد نه تنها در توقیعی که از امام معصوم (علیه السّلام) صادر شده موثَّق نشده و حتّی مورد لَعْن هم قرار گرفته!
الحُجَّةُ الخامِسَة: «الشُّهرة الرّوائیّة، الشُّهْرَةُ العَمَلَیَّة و الشُّهْرَةُ الفَتْوائیَّة»:
الف) شُهرت رِوایي: یعنی محدّثین روایت را در کتابهای حدیثی خود نَقْل کرده اند و مشهور شده و فرقی ندارد که به آن عَمَل کرده باشند یا عَمَل نکرده باشند.
ب) شُهرت عَمَلَي: یعنی روایت مشهوری که مُحدّثین به آن عَمَل کرده اند چه در کُتُب روایی آن روایت را ذکر کرده اند یا آن را ذکر نکرده اند. مثل: «النّاس مُسَلَّطون عَلَی أمْوالِهم»[11] .
ج) شُهرت فَتْوایي: یعنی یک فَتْوایی در میان أصْحاب ما مشهور است که ممکن است سَنَد رِوایی هم نداشته باشد. شُهرت فتوایی را در کُتُب قُدَماء میتوان پیدا کرد. این نوع شُهرت، محلّ بحث ماست که آیا این شُهرت «بما هيَ شُهْرة الفَتْوائیّة»، حُجَّت است یا خیر؟
أقْوال:
قول نخست: شُهرت فَتْوایی زمان مرحوم شیخ طوسي (ره) به قبل حُجَّت است.
قول دوم: شُهرت فَتْوایی أصلاً حُجَّت نیست.
قول سوم: اگر در کنار شُهرت فَتْوایی روایت دیگری هم باشد برای ما حُجَّت است.
به نظر ما قول نخست صحیح است و شاهد ما نظیر روایاتی مانند روایت «عبدالله بن مُحْرِز» در مورد وصیّت و إرْث آن دختر بود که چند جلسه قبل عرض کردیم. نکته: تفکیک این سه «شُهْرَت» بسیار مهمّ است أغْلب طُلّابی که دقّت کافی ندارند، این سه شُهرت را با هم اشتباه می گیرند. و دلیل آن این است که هر یک از این سه شُهرت، به صورت جداگانه در کتاب های أصولي بیان نشده و عُلماء مُسْتقلاً به صورت تفکیکی این سه شُهرت را بحث نکرده اند. امّا ما این سه شُهرت را به صورت تفکیکی بحث کرده ایم.