1404/01/24
بسم الله الرحمن الرحیم
الثاني: تقييم إجماعات المتأخّرين - خاتمة فيها أُمور/الإجماع المنقول بخبر الواحد /الأمارات
موضوع: الأمارات/الإجماع المنقول بخبر الواحد /الثاني: تقييم إجماعات المتأخّرين - خاتمة فيها أُمور
در جلسه پیش به بررّسی «إجْماعات قُدَماء» در بحث «إثْبات حُجّیَّت إجْماع» پرداختیم در این جلسه به بررّسی «إجْماعات مُتأخِّرین» خواهیم پرداخت.
«إثْبات حُجّیَّت إجْماع» از نظر «مُتأخِّرین»:
طایفه ی عُلمای مُتأخّر:
الف) مُتأخّرین: از زمان مرحوم مُحقّق حلّي (ره) تا زمان مرحوم مقدّس اردبیلی (ره).
ب) متأخّرِ المُتأخِّرین: از زمان مرحوم محقّق اردبیلي (ره) تا زمان مرحوم صاحب جواهر (ره).
تَتَبّع عُلمای مُتأخِّر نسبت به عُلمای قُدَماء تَتَبّع کامل تری است؛ زیرا قُدَماء بر أساس قاعده و أصل هماهنگی با عُلمای أهل سُنَّت، در کنار مصادر دیگر (یعنی کتاب، سُنَّت و عقل)، کلمه ی «إجْماع» را نیز می آوردند. ولی فقهای متأخِّر واقعاً تَتَبّع می کنند؛ هر چند در إدّعاء و إسْتِدْلالاتِ إجْماعاتشان یکدست نیستند.
بنابراین ما باید پنج مطلب را در نظر بگیریم و بعد ببینیم آیا «إجْماع» این بزرگواران ارزش دارد یا نَه؟
مطلب نخست: اگر کَمّیّت تَتَبُّع آن ها بالا باشد، أجماعشان قابل إعْتماد است وگرنه قابل إعْتماد نیست.
مطلب دوم: در کیفیّت باید دقّت کنیم. یعنی معنای عبارت «إجْماعاً» با عبارت «لا أَجِدُ خِلافاً» فرق دارد. در صورتی که «إجْماعاً» گفته شده باشد ارزش دارد. و إلّا فلا.
مطلب سوم: باید دید که مسأله سابقه ی «عنوان» دارد یا از مسائل «مُسْتَحْدَثه» هست. در صورتی که مسئله از مواردی است که سابقه عنوان دارد ارزش دارد. و إلّا فلا.
مطلب چهارم: کتاب مؤلّف و مُدَّعي إجْماع را باید دید که آیا برای نقل أقْوال هم هست یا فقط کتاب فَتْواء می باشد؟ اگر آن کتاب برای نَقْل أقْوال باشد، ارزش دارد و إلّا فلا.
مطلب پنجم: باید دید مؤلّف و مُدَّعي إجْماع، تاریخ این کتابی که نوشته در چه زمانی نوشته؛ آیا در دوران جوانی نگاشته یا در دوران پُخْتگی؟ اگر در دوران پُخْتگی نوشته باشد، ارزش دارد و إلّا فلا.
بنابراین اگر این پنج مطلب رعایت شده باشد، میتوانیم تا حدّی به «إجْماعات متأخِّرین» إعْتماد کنیم. البته ذکر این نکته ضروریست که إجْماع متأخِّرین فقط می تواند کمک کننده باشد لذا خود مُحقِّق باید مُتتبّع باشد و تحقیق خود را ضمیمه ی این «إجْماع متأخِّرین» کنند.
تنْبیهاتٌ ثلاثةٌ:
تَنْبیه نخست: «بماذا نَعْمَل بالإجْماعات المُتعارضة»؟ چگونه به «إجْماعات مُتعارض» عَمَل کنیم؟! مثلاً یک إجْماع میگوید که «غُساله مُتِنجّس» در واقع «پاک» است «إجْماعاً» امّا إجْماع دیگر می گوید «نَجَس» است «إجْماعاً». مُجْتَهد با این إجْماعات چه کند؟!
در اینجا باید از دو نظر مسأله را بنگریم؛ یکی از نظر «مُسَبَّب» [یعنی قول امام (علیه السّلام)] و دیگری از نظر «سَبَب»[یعنی إتّفاق].
از نظر «مُسَبَّب»، همان طور که در «خَبرین مُتعارضین» قول امام (علیه السّلام) ثابت نمی شود، در اینجا نیز «مُسَبَّب» یعنی قول امام (علیه السّلام) ثابت نمی شود.
سؤال: چرا این مسأله در اینجا بیان شده زیرا حق این بود که در باب «تعادل و تَراجیح» مطرح شود.
جواب: «خبر»، بر خلاف اینجا در باب «تعادل و تَراجیح» مُفَصَّل است.
امّا از نظر «سَبَب» اگر هر دو قول گفته باشند «إجْماعاً»، که هیچ؛ امّا اگر یکی از آن دو قول، أقْوال را نَقْل کرد و دیگری نَقْل نکرد آن قولی که «أقْوال» را گفته در اینجا ثابت می شود.
مرحوم آخوند خراساني (ره): در «سَبَب» هم تعارضی نیست؛ زیرا ممکن است که این فقیه پنج کتاب را دیده باشد به فقیه دیگر پنج کتاب دیگر را دیده باشد. این کلام ایشان بد نیست.
امّا نظر ما این است که باید دید آیا هر دو فقیه «مُجْمَل» گفته اند که در این فرض، نَه «سَبَب» ثابت می شود و نَه «مُسَبَّب». امّا اگر یکی از دو قول این دو فقیه «مُجْمَل» باشد آن قولی که «أسْباب» را گفته تا حدّی «أقْوال» ثابت را می کند و برای «مَنْقولٌ إلیه» حُجَّت می باشد.
تَنْبیه دوم: «نَقْلُ التّواتُر بالإجْماع». مثلاً اگر مرحوم مَجْلسي (ره) بفرماید: «وَصَلَ مُتواتراً: وَرَدَ قوله (علیه السّلام): لاتَرِثُ المَرْأةُ مِن العِقار إجَماعاً». در اینجا تعارض نیست. حال باید دید با این قول ایشان «تَواتُر» ثابت میشود یا خیر؟
در اینجا اگر «أسانید» را نَقْل کرد، میبینیم آیا واقعاً «تَواتُر» هست یا خیر؟ وگرنه مُجَرّد این که بگوید «تَواتَرَ»، به درد نمی خورد.
أثَر دیگر آن در مسأله «نَذَر» ثابت می شود؛ مثلاً مُکلّف نَذْر کرده که خدایا اگر حاجت من برآورده شد، کسی که نزد او خبر تَواتُر ثابت شده، یک جُزء قرآن برای من بخواند! نَذْر او قبول می شود تواتر در «نَقْل» باشد نَه «مَنْقول إلیه».
تَنْبیه سوم: «نزولُ القرآنِ بالقَرائاة سَبْع». قرآن را می توان از دو راه مطالعه کرد:
۱. قرائت داخلي: مثل زمانی که «تفسیر مَجْمَع البیان» را از ابتداء تا انتهاء مطالعه کنیم.
۲. قرائت خارجي: «تاریخ القرآن» را مورد بررّسی قرار دهیم. مثلاً باید دید چند تا قرائت قرآن نوشته شده؟! هفت قرائت یا یک قرائت؟! و کدام یک معتبر است؟ علمای علوم قرآنی در این قرائات اختلاف نظر دارند برخی ها میگویند هر هفت قرائت متواتر و معتبر است برخی از علماء می گویند با قاریانی که این قَرائات را نَقْل کرده اند، سی قرائت معتبر و متواتر است و برخی می گویند برخی از قَرائات متواتر است.
طبق تحقیقی که ما کردهایم به نظر ما پیامبر أکْرم (صَلّی الله علیه و آله و سَلَّم) حتّی با دو قرائت هم قرآن را نخوانده اند چه برسد به هفت قرائت یا بیشتر یا کمتر! زیرا حضرت در مدینه فقط دَه سال زندگی کردند که بیشتر عُمْر شریف ایشان در جَهاد با کُفّار و مبارزه با یَهود و نَصاری بوده است و لذا فرصت نمی کردند قرآن را با هفت قَرائت یا بیشتر بخوانند!
شاهد:
امام باقر یا امام صادق (علیهما السّلام) در روایتی می فرمایند: «اِنَّ الْقُرانَ واحِدٌ نَزَلَ مِنْ عِنْدِ واحِد وَلكِنَّ الاخْتَلافَ يَجىءُ مِنْ قِبَلِ الُرواةِ»[1] ؛ قرآن يكى است و از نزد يكى [یعنی خداى يگانه] نازل شد، ولى إخْتلاف از سوى راويان پديد آمد.
بنابراین به نظر ما فقط قَرائت جناب «حَفْص إبْن عاصِم» که از امیرالمؤمنین (علیه السّلام) نَقْل کرده است، معتبر و متواتر است. مقداری از این إخْتلاف به دلیل اشتباه إسْتِنْساخ پنج قاري به نام های: «عبدالله إبن مسعود، إُبَي إبن کَعْب، مُعاذ بن جَبَل، مِقداد بن أسْوَد و قاري دیگر» که به نواحی مختلفی رفته اند و منتشر کرده اند پیش آمده. و بخشی دیگر به خاطر إخْتلاف بالا در زمان عُثمان خلیفه ی سوم است؛ چون هر کسی قرائتی را ذکر میکرد و عُثمان آمد «توحید المَصاحف» کرد و یک قرآن را نوشت. البته همین قرآن نیز دارای إخْتلاف است!
نکته: دو تَنْبیه نخست «جَنْبه ی أصولي» دارد و تنبیه أخیر، «جَنْبه ی قرآني» دارد.